ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۳۴ مطلب با موضوع «**********متفرقه********** :: ماه رمضان و شب های قدر» ثبت شده است

 

 

 جهت مشاهده مجموعه اشعار قرائت شده توسط

حاج منصور ارضی

در دهه دوم ماه مبارک رمضان سال 1392

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 

جهت مشاهده مجموعه اشعار قرائت شده توسط

حاج منصور ارضی

در دهه اول ماه مبارک رمضان سال 1392

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


قنوت امشب زهرا فقط شده مادر                به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر

الهی مادر یاسم غریب می میرد                    غریب بود و غریبانه جان دهد آخر

@@@

اگر تو بودی، یاس تو غنچه وا می کرد          بجای تکیه بر آن در، تو را عصا می کرد

اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا               بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد

@@@


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


بیچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست          یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

 باید برایت خاکساری را تمنا کرد                                   بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که                       در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

قربانی نامت شدن عین حیات ماست               مرده تر از مرده است هر کس که بمیرت نیست

تو منت دین خدا بر گردنم هستی                                   آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه               ای جده ی شهر مدینه؛ مادر مکه

ای که برایت حاجیان احرام می بندند                  قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

تو مادری ات نیز بوی نوکری می داد           می خواستی باشی کنیز دختر مکه

تو زینب پیغمبری و سال های سال               سینه سپر کردی برای رهبر مکه

هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت    تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه

مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی                 کاری ندارد با تو دیوار و در مکه

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


اولین بیعت کننده با امیر المومنین(ع)

(پیامبر خدا(ص) پس از این که به رسالت مبعوث گردیدند و بعد از اینکه امیر المومنین(ع) و خدیجه کبری(س) به وی در همان ابتدا ایمان آوردند از خدیجه(س) به ولایت علی(ع) بعد خود اقرار گرفت...)

(پیامبر(ص) فرمود:)...ای خدیجه! دستت را بر روی دست علی بگذار و با او بیعت کن. -پس خدیجه آن گونه کرد- و خدیجه همان گونه که علی (ع) با پیامبر بیعت نموده بود با ایشان بیعت کرد لکن با این فرق که جهاد بر وی واجب نگردید.

سپس پیامبر(ص) فرمودند: ای خدیجه! این علی است مولای تو و مولا و امام مومنین بعد از من. خدیجه فرمود: راست فرمودی ای رسول خدا! همانا من همان گونه که شما فرمودی با او بیعت کردم؛ خداوند و تو را –بر این کار-شاهد می گیرم و همانا برای شهادت خداوند گواه و دانا کفایت می کند.

متن عربی:

...یَا خَدِیجَةُ ضَعِی یَدَکَ فَوْقَ یَدِ عَلِیٍّ فَبَایِعِی لَهُ فَبَایَعَتْ عَلَى مِثْلِ مَا بَایَعَ عَلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع عَلَى أَنَّهُ لَا جِهَادَ عَلَیْهَا ثُمَّ قَالَ یَا خَدِیجَةُ هَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاکِ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِی قَالَتْ صَدَقْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بَایَعْتُهُ عَلَى مَا قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُکَ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً عَلِیماً.

بحارالأنوار ج : 18 ص : 234


جهت مشاهده ادامه گلچین فضائل حضرت خدیجه

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


امشب شب روضه است،فقط اجازه بدید یه اشاره بکنم،ببرمت در خونه خانم حضرت خدیجه سلام الله علیها،راوی خود این خانمه،در مجالس المتقین آورده این حدیث رو، خانم حضرت خدیجه سئوال کرد از آقا رسول الله یا رسول الله میشه برا من از قیامت و از حساب و کتاب روز قیامت بگید،یه وقت دید آقا رسول الله شروع کرد گریه کردن،این بی بی طاقت گریه پیامبر رحمتُ لِلعالمین رو نداره،عرضه داشت آقا جان مگه من حرف بدی زدم چرا دارید گریه می کنید ،فرمود:نه خدیجه جان،تو منو یاد دریای رحمت پروردگار انداختی ،حالا که سئوال کردی برات میگم،روز قیامت بنده رو میارن،میخوان محاسبه کنن اعمالش رو،یک به یک یاداوری میکنن،یادته فلان روز فلان ساعت فلان کار رو انجام دادی،جایی نیست اونجا کسی بخواد بگه،نه،من نبودم،این حرفها مال این دنیاست،عرضه میدارد آن بنده،بله خدای من یادمه،فلان کار رو یادته بله یادمه،هی یک به یک میرسه،تا یه جاهایی میرسه که این بنده وقتی ازش سئوال میکنن،سرش رو پایین میندازه،شرم میکنه«امام صادق علیه السلام فرمود:برا این شرم و خجالت،که شاید از اون عذابه خیلی دردناک تر باشه،اگه انسان تو این دنیا سر به کوه و بیابان بذاره،جا داره،»سر به زیر میندازه،ندا میرسه چیه ؟چرا سرت رو پایین انداختی؟میگه:خدایا حیا میکنم،خطاب میرسه تو که لعین و پستی از من حیا میکنی،من با این کرامتم از تو حیا نکنم،خطاب میرسه،این گناهای بنده ی من رو،بین دو حیای ندامت و کرامت بپوشونید،دستور میده میگه بنده ی من رو ببرید.پیغمبر گریه میکرد،اما یه گریه هم مثل فردا آقا رسول الله،بالا سر بستر خانمی که همه ی عمرش رو صرف دین خدا کرده،پیغمبر گریه میکرد،بعضی وقت ها مادرها با دخترها بیشتر و راحت ترند،رفیق ترند،راحت میتونه حرفاشو بزنه،لذا خانم خدیجه حیا کرد بخواد به پیغمبر بگه،فرمود:فاطمه جان تو به بابات بگو،من دیگه هیچی ندارم از مال دنیا،یه کفنم ندارم،بگو پیغمبر اون جامه ای که،بر تن میکرد،وحی بر او نازل میشد،با اون جامه ای که عبادت خدا رو میکرد،من رو با همون دفن کنه ،کفنم کنه،وقتی خانم حضرت زهرا پیغام مادر رو آورد،پیغمبر خیلی گریه کرد،خیلی اشک ریخت،

پاکی ، زلالی ، مثل دریایی ، خدیجه                       تاج سر زنهای دنیایی خدیجه
تو همسر محبوب من بودی و هستی          همخانه ام در عرش اعلایی خدیجه
من بارها با دیدن تو جان گرفتم                        از بسکه آرام و شکیبایی خدیجه
تو هستی خود را برایم خرج کردی                  در آسمان عشق یکتایی خدیجه
شایسته تر از تو زنی بین عرب نیست                        تو مادر اُم ابیهایی خدیجه

 

جهت مشاهده ادامه روضه های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم

واسه قبولی دعام بازم پیش تو رو زدم

من میدونم چه کاره ام،من میدونم که روسیام

امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام

حاجت اوّلم اینه : خدا آقامو برسون

دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحب زمون

یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟

توی همین آدم بدا ، حساب عاشقا جداس

آره درسته آخدا ، عاشق گُنا نمیکنه

اما آقام مهربونه ، منو رها نمیکنه

بااینکه من گنهکارم،میدونه که دوسش دارم

آقای من خوب میدونه کسی روجز اون ندارم

بدونِ یارمهربون ، زندگیمون حروم میشه

میدونم آخرش میاد، غصه هامون تموم میشه

حاجت دوّمم چیه ؟ منو ببر به کربلا

یا که براتمو بده ، بازم برم امام رضا

شبهای جمعه همیشه زودی دلم پر میگیره

با ذکر یا کرب و بلا زندگی از سر میگیره

یاد اباالفضل میکنه ، کنار نهر علقمه

یاد همون سرداری که گرفته بوی فاطمه

یاد خیام بی عمو ، اشک چشای بچه ها                                         

که ناامیدن و میگن : عمو بیا عمو بیا

بارون می باره از چشام به یاد عمّه ای غریب

به یاد اون خانمی که به لب داره أمَّن یجیب

میگه الهی بمیرم حسین من یار نداره

می مُردم و نمی دیدم که اون علمدار نداره

میگذره و میاد همون لحظه که بین دشمنا

تنهامیشه برادرش،ای وای سرش میشه جدا

میاد میون گودی و می بوسه رگهای داداش

تا سَرُو بالا میکنه ، به نیزه می افته نگاش

آقام غریب رو نیزه ها آیه ی قرآن میخونه

یه شب میاد با دخترش می شینه کنج ویرونه

دخترمیگه بابا دلم تنگ شده بود برا نگات

بابا میگه که دخترم : فدای لرزش صدات

دخترمیگه بابا ببین به زخم دل نمک زدن

رو نیزه ها خودت دیدی چطور منو کتک زدن

میگه بابا ببین شدم شبیه زهرا مادرت

تو این شباخیلی زیادزحمت دادم به خواهرت

دامنِ من آتیش گرفت،موی سرم سفید شده

خواب می دیدم دیشب که باز یه فاطمه شهید شده

خدا به آبروی اون شهید دشت کربلا

به حق شاه تشنه لب ، حاجتامونو کن روا

تو یاری کن رهبرمون ، شفا بده مریضامون

سایبونِ رحمتتو خودت نگهدار برامون

بازم ببخش گناهمو ، به حق آسمونیات

تا به ابد من می مونم ، ( اسیرِ ) مهربونیات


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


اگرکسی درخانه ی مرا بزندوچند باراسم من بی سرو پا را به زبان بیاورد،اگر بار اول،دوم،سوم...جواب ندهم ،بلاخره اگراصرار کند برای  بار پنجم و ششم شرم میکنم جوابش را ندهم.شرم میکنم او را دست خالی بر گردانم .مردم!امشب این جا جمع شده ایم وهمه دست جمعی دعای جوشن کبیر را خوانده ایم  وهزار بار اسم خداوند کریم راصدا زده ایم؛چطور ممکن است خداوندی که کریم است ،خداوندی که رءوف است،دست رد به سینه ما بزند؟او که ارحم الراحمین است،چطور به ما جواب ندهد؟


تو کریمی و رحیمی و غفور              کن زتاریکی مرا راهی نور

ای رحیم مهربان ،حی قدیر                  جان زهراوعلی دستم بگیر

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند.


الا ای مهربان امد گدایت                        کند با حالتی محزون صدایت

خدای من تو خوب و مهربانی                     مرا از درگهت هرگز مرانی

خدایا من به غفلت مبتلایم                           دگر از معصیت بنما جدایم

معصیت خانه خرابم کرده است         غافل از روز حسابم کرده است

ای خدای من به فریادم برس              بین که شیطان انتخابم کرده است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده ادامه مناجات های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 


شکر خدا که عمرمون رسید به ماه رمضون

این بوده از لطف شما، ممنونتم صاحب زمون

ممنونتم که راه دادی نوکر روسیاهتو

گذاشتی هم ناله بشم با اشک و سوز و آه تو

میون گریه هام نوای ربنات داره میاد

تو اوج الغوث لبم، موج صدات داره میاد

صدات داره میاد میگی، هر چقَدَم که بد شدی

بیا خودم می خرَمت، نگو از اینجا رد شدی

صدات داره میاد میگی، اشک چشاتو دوست دارم

دعات به گوشم می رسه، بغض صداتو دوست دارم

صدات داره میاد میگی، من روضه خون فاطمه م

یه عمرِه  که در به در قدِّ کمون فاطمه م

صدات داره میاد میگی، غریبی سخته به خدا

دست یه مرد بسته بشه جلوی چشم بچه ها

صدات داره میاد میگی، کوچه چقدر تنگه برات

برا پرت خطر داره، الهی که بشم فدات

صدات داره میاد میگی، یکی داره سر می رسه

حسن تو رو خدا نذار ، دستش به مادر برسه

صدات داره میاد میگی، سیلی نزن به مادرم

اگه یه وقت چیزیش بشه، آتیش می گیره جگرم

صدای آقامون گرفت، مادرمون رو زمینه

هر روز و شب، هر ماه و سال، روضه ی آقا همینه


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت



آمدم با چشم گریان آمدم               گر گنه کارم پشیمان آمدم

یا کریم و یا رحیم و یا رفیع              چهارده معصوم را آرم شفیع

با چنین راُفت که می خوانی مرا      کی خداوندا بسوزانی مرا


جوانی، هنگام مرگ رو به مادرش کرد و گفت: مادر جان می خواهم وصیتی کنم:وقتی مردم طنابی بیاور و دست و پای مرا محکم ببند.ان وقت مرا با طناب روی زمین بکش و با دلی شکسته به خداوند بگو:خدایا بنده فراری تو را اوردم؛بلکه خداوند به دل شکسته ی تو از من بگذرد. جوان مرد .با این که برای مادر مرگ جوان خیلی سخت است و طاقت و تحمل دیدن جنازه ی عادی به زمین افتاده ی پسر جوان را ندارد،بااین حال ،این مادر بنا به وصیت پسرش این کار را انجام داد.طنابی اورد و دست و پای پسرش را بستان وقت جنازه او را بر روی زمین کشید وبا حال رقت باری می گفت:خدایا !بنده فراریت را اوردم.چیزی نگذشته بود که هاتفی ندا داد که مهمان ما را رها کن! او میهمان ماست.  اری دعای مادر در حق فرزند این چنین اثر گذار است و این چنین سریع به اجابت می رسد.باید دست به دامان مادران شد و از ان ها التماس دعای خیر داشت؛اما من مادری را سراغ دارمکه یک نیم نگاه او عالمی را کن فیکون میکند.یک لحظه توجه او عالمی را زیرو رو میکند . امشب دست توسلمان را به سمت خانه ی مادر سادات دراز کنیم و از او مدد بجوییم. می پرسی کدام خانه؟


خانه ای که بوی اتش میدهد                  داغ مادر را به قلبم مینهد

خانه ای که دست مردی بسته است    خانه ای که پهلویش بشکسته است

خانه ای که دختری افسرده است            دید مادر را که سیلی خورده است

خانه ای که کعبه ی دلها بود                        قتلگاه حضرت زهرا بود 

خانه ای که از درش خون میچکد         خصم مولا را به بیرون میکشد

خانه ای که مادری را میزند                 پیش چشمش دختری را میزند 

اتش بر جان او انداختند                         گرگ ها از چه بر او میتاختند؟  

  اه خفاشان به قلب شب زدند                          تازیانه از چه بر زینب زدند؟  

 


جهت مشاهده ادامه مناجات های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نماید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


باور نمی کنم که مرا هم خریده ای!                           آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای؟
لایق نبوده ام بنشینم کنار تو                              با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای!
هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام                   اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای!!!
با این همه گناه و خطایی که داشتم                               هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای!
گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا                                   امّا هنوز در بر من آرمیده ای!
من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام                             ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای
ماه مبارک است و دلم شد سرای تو                      از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای
شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای                             گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای

وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم
آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای

***

راه، دور و بار، سنگین و گناهم بی‌شمار              من که می‌دانم بدم دیگر تو بر رویم نیار
تا نیفتم تا نسوزم در شرار خشم تو                        ابر رحمت بر سر این بندۀ عاصی ببار

باورم هرگز نمی‌آید به ذات اقدست                 مهربانی چون تو عبدش را بسوزاند به نار

کی به رویش در ببندی کی رهایش می‌کنی          بنده‌ای را که ندارد جز درت راه فرار؟

هم ز لطفت هم ز عفوت هم ز جرمم هم ز خویش
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار

***


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 

 

 

با کلیک نمودن بر روی تصویر فوق به بخش

ویژه نامه ماه مبارک رمضان ماه میهمانی خدا ماه قرآن

وارد شوید

 

این ویژه نامه از سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی

گرفته شده است

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


وقتِ خداحافظیه، مهمونی ام تموم شد!

حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد

صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی

با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی

نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته!

بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته!

ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره

از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره

تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم

با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم

حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره

دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره

@@@

حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش

حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش

دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون

خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون

داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم

نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم

 


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 


تا حب علی مرا بود در رگ و پوست        رنجم ندهد سرزنش دشمن و دوست

جز نام علی لب به سخن وا نکنم          از کوزه همان برون تراود که در اوست



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت