ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی


باور نمی کنم که مرا هم خریده ای!                           آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای؟
لایق نبوده ام بنشینم کنار تو                              با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای!
هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام                   اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای!!!
با این همه گناه و خطایی که داشتم                               هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای!
گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا                                   امّا هنوز در بر من آرمیده ای!
من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام                             ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای
ماه مبارک است و دلم شد سرای تو                      از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای
شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای                             گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای

وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم
آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای

***

راه، دور و بار، سنگین و گناهم بی‌شمار              من که می‌دانم بدم دیگر تو بر رویم نیار
تا نیفتم تا نسوزم در شرار خشم تو                        ابر رحمت بر سر این بندۀ عاصی ببار

باورم هرگز نمی‌آید به ذات اقدست                 مهربانی چون تو عبدش را بسوزاند به نار

کی به رویش در ببندی کی رهایش می‌کنی          بنده‌ای را که ندارد جز درت راه فرار؟

هم ز لطفت هم ز عفوت هم ز جرمم هم ز خویش
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار

***


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید





عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی
بر در غیر رفتی و دور ز آشنا شدی
قرار ما نبود این، مرا رها کنی چنین
دیده ز هم گشا ببین خود به کجا رها شدی
بندۀ بی‌ وفای من عبد گریز پای من
چرا گریختی ز من چه شد که بی‌وفا شدی
هر چه گناه کرده‌ای عفو نمودم از کرم
هر چه صدا زدم تو را باز ز من جدا شدی
حاصل خویش سوختی وصل مرا فروختی
اسیر نفس گشتی و هوایی هوی شد
من همه هست خویش را بهر تو خلق کرده‌ام
تو همه را ندیدی و غرق یم خطا شدی
خداست یار و یاورت چگونه نیست باورت
دمی به خود بیا ببین که غافل از خدا شدی
رشتۀ وصل ما و تو پاره نمی‌شود بیا
خدای تو منم چرا بندۀ غیر ما شدی؟
مرا بس است آه تو گذشتم از گناه تو
دست بده به دست من از چه گریز پا شدی؟
خداست با تو «میثما» تو نیز باش با خدا
به سوی دوست کن سفر در به درِ کجا شدی؟
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
چرا ز من بریده ای بنده ی پر خطای من؟
چرا صدا  نمی زنی خدای من خدای من؟
مگر ز من چه دیده ای مگر بدی کشیده ای؟
چرا صفا نمی کنی به ذکر دلربای من؟
خدای مهربان منم کریم و میزبان منم
عاشق میهمان منم بیا بیا گدای من
اگر چه کرده ای خطا تباه کرده ای عطا
بیا بیا دوباره ای بنده ی بی وفای من
بیا بیا به نیمه شب بزن تو زانوی ادب
بخوان شکسته دل مرا تا بچشی صفای من
به معصیت زدی چو دست، دل حبیب ما شکست
بیا بیا گنه مکن به یاد او برای من
ای تو که شکسته ای مریض و زار و خسته ای
مرا بخوان تو در سحر، سحر بود شفای من
تو شیعه ی علی بُدی، چرا سیه چهره شدی؟
مرو به جای دیگری سرت بنه به پای من
شود دل تو صیقلی فقط به ذکر یا علی
ذکر علی علی بود برای تو دوای من
به عشق مرتضی بگو لعنت حق به خصم او
که شد به کوچه روبرو به مظهر وفای من
دعای توست مستجاب سحر دهم تو را جواب
به عشق روی بوتراب رسد تو را ندای من
بیا بیا تو مرد باش عاشق رنج و درد باش
ز غصه چهره زرد باش تا که شوی فدای من
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید
هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید
من کمتر از گدای شب جمعه نیستم
خانه به خانه دست مرا در به در کنید
بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند
ما را فُضیل فرض کنید و نظر کنید
این تحبس الدّعا شدن از مرگ بدتر است
فکری برای این نفس بی اثر کنید
باید برای سوختنم چاره ای کنم
این روزه روزه نیست برایم سپر کنید
العفو گفتنم که به جایی نمی رسد
ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید
در می زنیم و هیچ کسی وا نمی کند
پس زودتر امام رضا را خبر کنید
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
آمد بهار رحمت و کاری نکردم
بهر گناهم گریه و زاری نکردم
ماه خدا و توبه و غفران رسیده
بهر قیامت فکر یک باری نکردم
ای میزبان در ماه رحمت یا الهی
من جز بدی و تیرگی کاری نکردم
اقرار دارم این که در اعمال زشتم
نفس خودم را من نگهداری نکردم
صدها هزاران بار بخشیدی تو ما را
هرگز ولی من آبروداری نکردم
تو دم به دم غفار و ستار العیوبی
من جز خطا و فعل بد کاری نکردم
تو خرج من کردی تمام نعمتت را
من خرج تو حتی به دیناری نکردم
پوشیده ای جرم مرا اما به جایش
از عیب مردم هیچ ستاری نکردم
می گویم و می سوزم و می سازم امشب
آمد بهار رحمت و کاری نکردم
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟
اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی
منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم
شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست
مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم
تو غافلـی و مـرا لحظـه‌ای نمی‌خوانی
بیا منم که تو را سوی خویش می‌خوانم
هـزار بـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا
تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟
به عزتم قسم اگر سـوی مـن بیـایی باز
تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم
ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت
بلا دهم کـه تـو را لحظـه‌ای بگریانم
هـزار بـار گنـه کـرده‌ای بیـا یک‌بار
بگـو: الـه مـن العفـو مـن پشیمانم
ز سال‌ها گنهت بگذرم به یک العفو
ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم
اگـر چـه از همه آلوده‌تر بوَد «میثم»
به ذات اقـدسم او را ز در نمـی‌رانم
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
ای خدا عبد سیه رو و گنهکار منم
آن که بر جُرم و گنه می کند اقرار منم
آن طبیبی که شفا بخش دل ماست توئی
آن که از درد گناهان شده بیمار منم
بر سر خوان تو خوبان همه جمعند، ولی
بندۀ بد منم و عبد گنهکار منم
جان خوبانِ درِ خویش عذابم نکنی
گر چه بر آتش نار تو سزاوار منم
گر که پرسد کرمت کیست که در می کوبد؟
گویم آلوده ترین بندۀ دادار، منم
هاتفی گفت چه کس مشتری عفو خداست
من خجلت زده گفتم که خریدار منم
آن که عمرش همه آسان به تباهی بگذشت
وآن که کارش شده در پیش تو دشوار منم
آن که از فرط سیه رویی خود، بار دگر
متوسل شده بر عترت اطهار منم
به گُل روی حسین تو «وفائی» می گفت
آن که از خار گنه می کشد آزار منم
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
عبـد گنـاهکار مـن! بیــا تـو بنـدۀ منی
من که صدات می‌زنم کجا فرار می‌کنی؟
هـزار بـار عفـو مـن هـزار بـار جـرم تو
قرار ما نبود این که عهد دوست بشکنـی
منـم همـان خدای تو منتظـر دعای تـو
مراست با تو گفت ‌و گو، تو با که حرف می‌زنی؟
اشک تو را به قیمت رحمت خویش می‌خرم
منتظرم که قطره‌ای ز چشم خود بیفکنی
به سوی خود کشاندمت، ببین کجا رساندمت
کنـار گـل نشـاندمت هنـوز خـار گلشنی
هـزار بـار خوانــدمت، بیـا چـرا نیـامدی؟
هـزار بـار گفتمت، مــرو تــو بنـدۀ منـی
به سوی من بیار رو، هر آن چه خواستی بگو
در آستـان مـا بشو ز اشک دیـده، دامنی
تو از گناه خستـه‌ای دگـر ز پـا نشستـه‌ای
چرا ز دوست رسته‌ای؟ چرا به خویش دشمنی؟
نـه بـا خـدات الفتـی نـه از گنـاه، وحشتی
چو عنکبوت، روز و شب به تار خویش می‌تنی
بترس «میثم!» از خطـا سـلاح تو بُوَد بُکا
بیـا ز عفـو کبریـا بـه تن بپـوش جوشنی
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
با آنکه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است
جرم مرا حساب و عفو تو بی حساب است
با لطف بی کرانت در پیشگاه عفوت
العفو یک گنه کار بالاترین ثواب است
عفو تو کوه خجلت بر شانه ام نهاده
بر روی دوشم این کوه سنگین ترین عذاب است
دستم به بند عصیان پایم به دام شیطان
قلبم هماره بیمار چشمم همیشه خواب است
چون لالۀ خزانی رفت از کفم جوانی
شرمنده پیریِ من از دوره شباب است
با این گناه بسیار گویی گنه نکردم
برهر گناهم از تو صد پردۀ حجاب است
مگذار تا بریزد بر خاک آبرویم
بی آب رحمت تو این آبرو سراب است
اشک خجالت از من لطف و عنایت از تو
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است
هر ناله شعلۀ دل هر شعله شاخۀ گل
هر قطره اشک خجلت دریایی از گلاب است
باران اشک "میثم" از ابر رحمت توست
این ابر آسمانش از چشم بوتراب است
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
اومدم آشتی کنم پشتِ درم نگه ندار
دلمُ نسوزونُ یه کم به من محل بذار
این بارِ هزارمِ که توبه هامُ می شکنم
داره آبروم می ره می خوام بهت رو بزنم
دلخوری از دست من، خب بزنم!- باشه - ولی!
این طوری نگام نکن به جون مرتضی علی
می زنی، خودت بزن؛ دستِ ملائکه ات نده
واسه بچه شیعه این شرمندگی خیلی بده
دستمُ بگیر خدا چیزی ازت کم نمیشه
نذا شیطون بگه این بندهِ آدم نمیشه
به امام رضا! قسم چشام داره کم میاره
سر به راه کردن من واسه تو کاری نداره
به کبوتراش قسم کلاغِ رو سیام نکن
مهربون با دلخوری از اون بالا نگام نکن
تو کلاسِ بندگیت زرنگا اهل روزه ان
تنبلایی مثِ من آخر سال رفوزه ان
مشق و تکلیفِ شبایِ عاشقات عبادته
بهترین نمره ی درس بندگیت شهادته
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
رویم نمی شود که بگویم مرا ببخش
با این همه گناه ولیکن خدا ببخش
شاید دلت گرفته ازین توبه های سست
این بار چندمین ولی آخر بیا ببخش
ای مهربان عرش نشین ای همیشه خوب
این بنده ی به خاکِ غم افتاده را ببخش
شاید چنان بدم که نمی خواهی ای عزیز!
از جرم هام بگذری، اما چرا؟ ببخش
حالا تو هستی و من و تصمیم آخرت
یا غرق کن درون عذابم...و یا ببخش
کوه گناه خالص و خوبی همه ریا
رویم نمی شود که بگویم مرا ببخش
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
عبد فراری‌ام به درت باز آمدم
اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم
اعلان صلح و آشتی از جانب تو بود
باور نمی‌کنم که بخوانی کنی ردم
سنگینی گناه ز پایم فکنده است
جز تو که دست گیرد و جز تو که بخشدم
ای وای من که چون به درت توبه می‌کنم
سرمی‌زند دوباره گناه مجددم
با آنکه عهد خویش شکستم هزار بار
این دفعۀ هزار و یکم باز آمدم
خواهی ببر به دوزخ و خواهی ببر بهشت
من عاشق محمد و آل محمدم
معبود من! چگونه بسوزی در آتشش
دستی که من به دامن آل علی زدم؟
ره دور و لرزه بر قدم و قبر پیش رو
در زیر کوه‌های گنه خم شده قدم
سرمایۀ گداست همان دست خالی‌اش
من آمدم گدایی و خالی بود یدم
«میثم» که نیست در خور بخشش گناه او
بخشی مگر به حیدر و زهرا و احمدم
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
ای کردگار سبحان لطفت به ما رسیده
ای بندگان بیایید ماه خدا رسیده
حتی نفس کشیدن در ماه تو ثواب است
ماه نفس کشیدن در این سرا رسیده
این چشم من ندارد اشکی برای بارش
اشکی بده به چشمم ماه بُکا رسیده
پر می زنم و لیکن روی زمین مقیمم
این عبد روسیاه و، بی دست و پا رسیده
جز معصیت در عمرم چیزی ندیدی اما
با معرفت همیشه از تو به ما رسیده
مست می علی ام، آشفته گشته ام من
این باده های مستی از مرتضی رسیده
کاری ندارد اینکه لطفی کنی ببینی
این عبد بی قرارت کرببلا رسیده
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر
می‌کشد اهل کرم، ناز گدا را بیشتر
هر چه من آلوده گشتم پرده‌پوشی کرده‌ای
هر چه من بد کرده‌ام، کردی مدارا بیشتر
من خبر دارم که مشتاق نوای بنده‌ای
دوست داری بندگان مبتلا را بیشتر
از سر احسان تو شد آرزوهایم زیاد
سفره‌ی رنگین نماید اشتها را بیشتر
تا سر و کارم به اهل معصیت افتاده است
قسمتم شد غفلت و کردم خطا را بیشتر
این منم حالا که پیش روی تو افتاده‌ام
خوب‌تر باشد ببینی زیر پا را بیشتر
خودنمایی هم درِ این خانه دارد قیمتی
می‌خرد اما گدای بی‌ریا را بیشتر
بس که امر معصیت راه نگاهم بسته است
گم نمودم جلوه‌ی نور خدا را بیشتر
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
هزاران بار اگر سوزی به نارم
به عفوت همچنان امیدوارم
وجودم گشته همچون نخل بی‌بار
مگر بخشی به چشم اشکبارم
تو و غفران و عفو بی‌حسابت
من و جرم و گناه بی‌شمارم
تو ستار العیوب استی ولی من
چه سازم با گناه ‌آشکارم
ز بس العفو گفتم عفو کردی
ز العفو و ز عفوت شرمسارم
چی‌ام من تا تو بر من سخت‌گیری؟
کی‌ام من تا بسوزانی به نارم؟
اگر چه خود ز کاه استم سبک‌تر
ولی سنگین‌تر از کوه است بارم
تمام عمر بودم از تو غافل
گذشته با گنه لیل و نهارم
خدای مهربان! کی می‌گذاری
که پا در آتش دوزخ گذارم؟
منم «میثم» اگر خوبم اگر بد
امیرالمؤمنین را دوست دارم
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن
نده جواب مرا، لااقل جواب مکن
تمام خواسته هایم برای نفسم بود
دعای من که دعا نیست، مستجاب مکن
صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم
مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن
همین که ترس برم داشته خودش کافی ست
تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن
عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست
جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن
چقدر جار زدم من که "دوستم داری"
بیا مقابل مردم مرا خراب مکن
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
زیاد روی من و توبه ام حساب مکن
اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم
مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن
سوا نکن که همه با همیم جان حسین
همه غلام حسینیم انتخاب مکن
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
راه، دور و بار، سنگین و گناهم بی‌شمار
من که می‌دانم بدم دیگر تو بر رویم نیار
تا نیفتم تا نسوزم در شرار خشم تو
ابر رحمت بر سر این بندۀ عاصی ببار
باورم هرگز نمی‌آید به ذات اقدست
مهربانی چون تو عبدش را بسوزاند به نار
کی به رویش در ببندی کی رهایش می‌کنی
بنده‌ای را که ندارد جز درت راه فرار؟
هم ز لطفت هم ز عفوت هم ز جرمم هم ز خویش
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار
باورم هرگز نمی‌آید که مأیوسش کنی
بنده‌ای را که بود بر رحمتت امیدوار
از تو در عمرم نکردم لحظه‌ای قطع امید
گر چه دارم جرم در پروندۀ خود بی‌شمار
گرچه می‌دانم مرا می‌بخشی از لطف و کرم
می‌سزد تا باز، گریم از خجالت‌ زار زار
پرده‌ پوشی کردی از جرمم به دست رحمتت
گر چه می‌کردم گناه خویشتن را آشکار
چشم «میثم» هم‌چنان باشد به عفو رحمتت
گر بری سوی بهشتش یا بسوزانی به نار
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
سائلی بی دست و پایم راه را گم کرده ام
عبد کوی "هل اتایم"راه را گم کرده ام
بس که دوری جستم از این بارگاه باصفا
آستان صاحب درگاه را گم کرده ام
آشنایم؛ نیستم از فرقه ی بیگانگان
چند روزی دلبر دلخواه را گم کرده ام
دردهایم را نگفتم چند گاهی با "طبیب"
شد دلم بی غمگسار و چاه را گم کرده ام
قدر عشقت را ندانستم، شدم مشغول خویش
"خیمه ی زیبای ثارالله" را گم کرده ام
وای من، مظلوم را یاری نکردم گاه ظلم
کمترین اقدام، یعنی "آه" را گم کرده ام
ای یگانه تکسوار پهن دشت انتظار
شرمسارم، حجت الله را گم کرده ام
گوش جان نسپرده ام بر یا لثارات الحسین
راه قرب کوی آن خونخواه را گم کرده ام
در شب تاریک هجران چشم دل را بسته ام
کور دل هستم که نور ماه را گم کرده ام
کربلا کوته ترین راه است تا درگاه دوست
با که گویم این ره کوتاه را گم کرده ام
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
یا رب از فرط گنه نامه سیاهم چه کنم؟
گر نبخشى ز ره لطف گناهم چه کنم؟
بسته گردیده ز هر سو به رُخم راه نجات
ندهى گر تو در این معرکه راهم چه کنم؟
جز تو ما را نبود پشت و پناهى به جهان
بى پناهم ندهى گر تو پناهم چه کنم؟
یوسف افتاد به چاه از اثر بى گنهى
من ز فرط گنه افتاده به چاهم چه کنم؟
بخشش و لطف تو پاینده تر از کوه بود
من که نا چیزتر از یک پَرِ کاهم چه کنم؟
به هدف گر نخورد تیر دعایم هیهات
به اثر گر نرسد شعله آهم چه کنم؟
سایه لطف تو از لطف اگر روز معاد
نشود شامل احوال تباهم چه کنم
کس به روى من «ژولیده» نگاهى نکند
نکنى گر تو هم از مهر نگاهم چه کنم؟
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
باور نمی کنم که مرا هم خریده ای!
آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای؟
لایق نبوده ام بنشینم کنار تو
با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای!
هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام
اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای!!!
با این همه گناه و خطایی که داشتم
هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای!
گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا
امّا هنوز در بر من آرمیده ای!
من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام
ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای
ماه مبارک است و دلم شد سرای تو
از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای
شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای
گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای
وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم
آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
نامه سیاه را به حرم ره نمی دهند
اهل گناه را به حرم ره نمی دهند
گمراهی است حاصل عمر گذاشته ام
گم کرده راه را به حرم ره نمی دهند
در پشت در نشسته ام و باورم شده
هر بی پناه را به حرم ره نمی دهند
دیگر چه جای تیره دل خسته ای چو من
وقتی که ماه را به حرم ره نمی دهند
تکیه به اهل بیت کن این جا و پس بیا
بی تکیه گاه را به حرم ره نمی دهند
این باب را کلید ز اشک سحر بساز
بی سوز و آه را به حرم ره نمی دهند
آن نور فاطمی سحری جلوه کرد و گفت
هر رو سیاه را به حرم ره نمی دهند
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
بار گناه آورده ام مولای یا مولای
روی سیاه آورده ام مولای یا مولای
در جاده ی غفران و عفو و بخششت هر روز
چشمی به راه آورده ام مولای یا مولای
شد زندگیم صرف عیش و نوش و بی آری
عمری تباه آورده ام مولای یا مولای
خسته شدم از بس شکستم توبه هایم را
بر تو پناه آورده ام مولای یا مولای
مانند لیلی ظرف مجنون را بیا بشکن
قلبی پر آه آورده ام مولای یا مولای
***
با این همه مثله همیشه دستگیرم باش
در بین خوبانت به یاد این فقیرم باش
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
من آلوده کجا محفل ابرار کجا!
این همه خوب کجا و من بیمار کجا!
از خجالت چه کنم او که خودش می داند
من بدبخت کجا محرم اسرار کجا
نمکی را که به حر داد به چون من ندهند
من دل مرده کجا سفره افطار کجا!
همه مشغول مناجات و عبادت هستند
این همه مست کجا و من بی کار کجا!
بارها گفت فرار از در من بدبختی ست
جمله دوست کجا عبد گنه کار کجا!
باز یک سال دویدم پی امیال خودم
من محتاج کجا دست طلب کار کجا!
دست خود را همه جا بهر گدایی بردم
ولی این خلق کجا دست علمدار کجا!
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
غرق دریای گناهم ای خدای مهربون
گم شده میون راهم ای خدای مهربون
قَسمت می دم به جون فاطمه نیگا نکن
تو به این دل سیاهم ای خدای مهربون
این قدر در می زنم تا کنج خونهٔ خودت
عاقبت بدی پناهم ای خدای مهربون
جوونیم رفته و حالا برا من مونده فقط
روی لب تلخی آهم ای خدای مهربون
گواه  دل  شکسته  و  پریشون  منه
دامن خیس نگاهم ای خدای مهربون
می دونی قصه چیه که این همه امید دارم
من با این عمر تباهم ای خدای مهربون؟
آخه من هر شب جمعه زائر علقمه و
خاک سرخ قتل گاهم ای خدای مهربون
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
شکر خدای چاره ساز، درای رحمت شده باز

دوباره از راه می رسه، وقت خوش راز و نیاز

آی جوونا آی جوونا، از آسمون صدا میاد

دیگه باید آشتی کنیم، داره بوی خدا میاد

داره میاد اون ماهی که، باز شبیه مولا می شیم

با آقا افطار می کنیم، باهاش سحرها پا می شیم

چه خوب می شه تیر دعا، باز بخوره توی هدف

با رفقای هیئتی، شبای قدر بریم نجف

آخ که چه خوب می شه اگه ، دلامونو جلا بده

تا مهمونیش تموم میشه، به ما یه کربلا بده

عجب صفا داره که ظهر، می افته چشمت تا به آب

با لب تشنه بخونی، روضه اصغر و رباب

این جا نباس روزه باشن، مادرایی که شیر میدن

اون جا جواب عطشِ، شیر خواره رو با تیر میدن

این جا برای افطاری، به هم هی اصرار می کنن

اون جا با خون لبشون، روزه رو افطار می کنن

مهمونو این جا می شونن، روی پر فرشته ها

اون جا غروب می دوونن، اسباشونو رو کشته ها

این جا کجا اون جا کجا، ما کجا و روضه کجا

تشنگی روزه کجا، قحطی چند روزه کجا

آهای خدای مهربون، صاحب هفتا آسمون

چی می شه که به من بگی، تو هم برو اونجا بمون

پشیمونم ،پشیمونم، بدیهامو خوب می دونم

یه کاری کن از این به بعد، بنده خوبی بمونم

حالا که لحظه دعاست، وقت عنایت خداست

یکی بیاد به من بگه، ماه رمضون آقام کجاست؟

سر به سرم دیگه نزار، گناهامو به روم نیار

بزار که باشه تا ابد، بین ما این قول و قرار

من یه غلام خوب باشم، برا گلای مرتضی

تو هم بگیری دستمو، تو وحشت روز جزا

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

دیدی آخر حب دنیا دست و پایم را گرفت

رفته رفته دل ربود از من  خدایم را گرفت

چشمه ی اشکم نمی جوشد چرا علت ز چیست؟

من چه کردم که خدا حال بکایم را گرفت

من به دنبال اجابت ها که نه اما چرا

لذت گوشه نشینی و دعایم را گرفت؟

بازی دنیاست اگر بی درد و غم بار آمدم

و چه بد شد این دل درد آشنایم را گرفت

روزگاری آرزوی من شهادت بود و بس

بعد آن دوران، زمان، حال و هوایم را گرفت

در میان قلب خود هر روز زائر می شدم

آه، شیطان رخنه کرد و کربلایم را گرفت

من بدی کردم، زمین خوردم، ولی ارباب بود

که میان روضه هایش دست هایم را گرفت

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

اومدم آشتی کنم وقتشه حالا - آخدا

روت و برنگردون از من،جون مولا آخدا

من می خوام ساده و بی پرده باهات حرف بزنم

مِثِه اون چوپون که بود دوره ی موسی آخدا

هر چی بنده بد باشه، تو زود ازش راضی می شی

نمی خوای میون مردم بشِه رسوا آخدا

من که روشو ندارم، اِسمتو برلب بیارم

امّا تو گفتی بیا بگو خدایا، آخدا

بَدَم و، یه عُمریه برای این که خوب بشم

می کنم هِی با خودم امروز و فردا آخدا

کی می تونه به تو نارو بزنه، رو راس نشه

خال تو بالاتَره از همه خالا آخدا

من می خوام غیر خودت به هیچ کسی رو نندازم

دَستامُو دراز کنم پیش تو تنها آخدا

تو که بهتر از همه می دونی من چی کاره ام

جونِ مولا - نزنی پَردَه مو بالا آخدا

تو که بیشتر از خودم تُو مردم آبروم دادی

می دونم- نمی کنی مشت منو وا آخدا

باورم نمی شه فردا تو منو بسوزونی

دشمن مولا بایسته به تماشا آخدا

هر چی من بد می کنم بازم تو خوبی می کنی

نه با من با هر بَدی خوب می کنی تا آخدا

بَدی مو قبول دارم تو خوبی کن به روم نیار

چون کوتاهه پیش تو دیوار حاشا آخدا

به گُل روی علی و بچّه هاش خوارم نکن

بی- اونا چی کار کنم روز مبادا آخدا

بَس کی بد سرزده از من دیگه سَرخورده دلم

به سرم هرچی بیاد حَقَّمه امّا - آخدا

دیده رو، ندیده گیر، منو به اربابم ببخش

مَردِ مَردا - پسر بی بی و مولا آخدا

همونی که همه ی بیگونه هام دیوونه شن

که نداشت یه ذَرّه از دُشمنا پَروا آخدا

اونی که به زیر بار زور نرفت و کشته شد

با لب تشنه کنار دو تا دریا آخدا

دست آخر اومدن خیمه هاشم آتیش زدند

بچّه هاشم فراری همه به صحرا آخدا

تو اگه بخوای بشه"انسونی"ام آدم می شه

لُری می گم، منو بپّا – آخدا

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

بسته به زنجیر گنه پای من

وای من و وای من و وای من!

وای! به محشر اگر افشا کنند

جرم مرا یک سره اعضای من

آه ز بگذشته و آینده‌ام

وای به دنیا و به عقبای من

روی به سوی تو کنم با چه رو؟

غرق گناه است سراپای من

پشت من از بار گنه شد دو تا

عفو کن ای خالق یکتای من!

خالق من! گر تو نبخشی مرا

نیست به جز قعر سَقَر جای من

وای به روزی که عیان می‌شود

جرم من از دیدن سیمای من

هر چه کنی دور مکن از درت

از تو همین است تمنّای من

هستی من هست ولای علی

جرم مرا بخش به مولای من

«میثم» بی‌برگ و نوایم که هست

مهر علی حاصل فردای من

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد

از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد

ما تحبس الدعا شده نان شبهه ایم

آنجا که شبهه است عطایی نمی رسد

پر باز می کنم بپرم،می خورم زمین

بال و پر شکسته به جایی نمی رسد

باید تنم پی سپر دیگری رود

با روزه های ما به نوایی نمی رسد

با دست خالی از چه پل دیگران شوم

دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد

ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت

آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟

من سالهاست منتظر یک ضمانتم

آخر چرا امام رضایی نمی رسد

از من مخواه پیش از این زندگی کنم

وقتی برات کرب و بلایی نمی رسد

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

بنده من چرا دگر خدا خدا نمی کنی؟

چرا مرا ز سوز دل دگر صدا نمی کنی؟

ریشه دوانده در دلت غفلت و لذت گناه

محبت تو کم شده به ما وفا نمی کنی؟

مگر خدای دیگری به غیر من گرفته ای

که با من غفور تو دگر صفا نمی کنی؟

مگر ز من چه دیده ای که این چنین بریده ای

منتظر تو مانده ام چرا نوا نمی کنی؟

چرا مرا ز خانه دلت برون نهاده ای

چرا دل شکسته را خانه ما نمی کنی؟

ز فاطمه به سوی تو سلام می رسد ولی

چرا برای مهدی اش کمی دعا نمی کنی؟

برای ناله های تو دل حسین تنگ شد

چرا به روضه اش دل خویش دوا نمی کنی؟

برات کربلای تو به دستهای زینب است

چرا هوای رفتن کرب وبلا نمی کنی؟

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.