ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۴۷ مطلب با موضوع «******ادعیه و مناجات*******» ثبت شده است

 

فضای شهر مدینه دوباره روحانی ست                          نماز پنجره هایش چقدر عرفانی ست

مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب                    در آسمان و فلک جشن نور افشانی ست

عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل      عجب شبی! همه ی کهکشان چراغانی ست

ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت                   چقدر سفره ی این بزم پهن و طولانی ست!

فرشته ها سرشان گرم کار و...؛ میکائیل             به فکر پخت و پزِ سور و ساتِ مهمانی ست

درون سفره مِی ناب و ساغر آوردند

کلیم و خضر دلی از عزا در آوردند

ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد                           گرفته اند حسودان کورْ دل غمباد

وضو گرفته و با احترام باید گفت:                  -جناب حضرت داماد! شاخه ی شمشاد!-

تمام آینه های مدینه غش کردند                               نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد

کلید باغ جنان را خدا مراسم عقد                  به این عروس سرِ سفره زیر لفظی داد

ترانه ی لب داوودِ خوش صدا این است:                 علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد!

خدا به حور و ملک گفت تا که دف بزنند

بس است گفتن تسبیح و ذکر، کف بزنند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 جلوه خورشید و روی ماه و اختر دیدنی است        رقص نور کهکشان ها بار دیگر دیدنی است

در میان آسمان رنگین کمانی بسته عشق                  جلوه نورانی خورشید انور دیدنی است

حرف شیرین می زنند اکنون همه خلق جهان      موسم شادی بود دنیا سراسر دیدنی است

باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال                       در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی است

در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو                         تارک نورانی و روی پیمبر دیدنی است

در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین                           ازداوج کوثر و ساقی کوثر دیدنی است

آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری              بال و پر بگشودن این دو کبوتر دیدنی است

بهتر از بشگفتن هر غنچه ای در باغ عشق             روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی است

پای میزان عمل وقت شفاعت اهل دل                     چهره مولا و زهرای مطهر دیدنی است

چون «وفائی» در هوایش ذره ای باش و ببین

جلوه مهر منیر و ذره پرور دیدنی است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند       حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند

شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟          تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟

آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی                              آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی

امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!

شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!

بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن             پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن

مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی        در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!

«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است  او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است

از ازل در پرده بود آیینه دارش می شوی      در عبور از کوچه باغ عشق، یارش می شوی

قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی ست

وای! وقتی می رسد دریا به دریا دیدنی ست

ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود                قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود

مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد                   روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد

ای بلال امشب اذانی را که می خواهی بگو

«اشهدُ انّ علیاً حجة الله»ی بگو

عقد زهرا و علی در آسمان ها بسته شد       سرنوشت عشق هم بر زلف آن ها بسته شد

گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است       خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است

تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم

دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم

 @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 از عالم بالا خبر آمد خبری بود                    در عرش خدا حال و هوای دگری بود

در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار               بارید ز شوق آنکه ز اهل نظری بود

در عرش عروسی است و مهمان خدایند

داماد و عروس هم ز ملک دور و بری بود

سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت          هرچند که دارائیشان مختصری بود

زهرا فقط هم کفو علی بود ، همانکه      (سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود)

بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست               اصلا نتوان گفت همانند پری بود

در وقت زفاف از سر شب این دو کبوتر               در حال مناجات خدا تا سحری بود

ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟           کوری عدو ماحصلش دو پسری بود

اول حسن و بعد حسین ، بعد زنسلش

یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود

دیگر چه نیازی به سپر بود علی را                  از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود!

می گفت علی با دل پر درد و پر از آه      هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود

اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد     در باقی عمر خون دل و چشم تری بود

ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر            رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

جهت مشاهده دیگر اشعار

ازدواج آسمانی حضرت زهرا(س) و مولا امیرالموئمنین(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

 

 

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


یا صاحب الزمان! شمائید که بر احوال ما آگاهید، از حوائج و خواسته های ما آگاهید. یابن زهرا! ان شاء الله خداوند به زودی فرجتان را برساند. ما از فراق و دوری شما اشک می ریزیم همان گونه که امام صادق (ع) فرمودند:
«
باید آن قدر اشک بریزید و گریه کنید و ناله کنید تا خداوند مهدی را به فریادتان برساند. »
یابن الحسن؛ آقا جانم:
اشک ریختن ما در مصائب جد غریب شما سید الشهداء؛ اشک برای فراق و دوری شما نیز هست. آقا جان؛ تا کی در مصائب جد غریب شما سید الشهداء تنها و بدون شما اشک بریزیم؟
مهدی جان ما از دوری و فراق شما اشک می ریزیم و بسی ناله سر میدهیم که زودتر بیایی و با هم به کربلا برویم.
بیا که سینه هامون تنگه تنگه
دل آئینه هامون بی تو سنگه
بیا هم شویم کرب وبلایی
که با تو کربلا رفتن قشنگه

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
شب قدر است مولا جان کجایی؟!
چرا از جمع عشاقت جدایی؟!
سر از بالین عشقت بر ندارم
به دیدارم بیایی یا نیایی

آقا جان خیلی دلم برای شما تنگ شده است؛ اما این بار معاصب من باعث جدایی من از شما شده. آقا بیا و به این جدایی پایان بده.
چون روح مطهر امیرالمؤمنین از بدنش مفارقت نمود، از خانه ی حضرت صدای شیون و ناله بلند شد مانند آن روزی که حضرت رسول از دنیا رفته بودند چون شب تاریک شد و آفاق آسمان متغیر شد و زمین لرزید و صداهای تسبیح و تقدیس از میان هوا به گوش مردم می رسید. می دانستند که صداهای ملائکه است. صدای گریه و نوحه و مرثیه ی جنیان را می شنیدند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشادهد ادامه مناجات های مکتوب به ادامه مطلب

مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


از وقتی که مسجد مدینه ساخته شد، پیامبر اکرم (ص) در موقع خطبه خواندن و سخنرانی، مخصوصاً روزهای جمعه در مقابل انبوه جمعیت بر تنه درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود، تکیه می دا د. تا اینکه جمعیت زیاد شد، پیشنهاد کردند، که منبری برای رسول خدا (ص) بسازند . تا مردم به آسانی رسول خدا (ص) را ببینند. پیامبر (ص) اجازه فرمود، منبری از چوب با دو پله و عرشه ساختند.
اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم (ص) جمعیت را شکافت و آن ستون خرما را پشت سر نهاد و به طرف منبر رهسپار شد، همین که بر عرشه ی منبر قرار گرفت، یک مرتبه صدای ناله ی ستون خشکیده مانند زن بچه مرده بلند شد، در اثر ناله ی آن، صدای جمعیت به گریه و ناله بلند گردید، پیامبر (ص) از منبر به زیر آمده و ستون را در بغل گرفت و دست بر آن کشید و فرمود: آرام باش! و از او دلجویی کرد،
سپس به طرف منبر برگشت و فرمود: مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا (ص) اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد، ولی برخی از مردم چه نزدیک شوند به من یا دور، باکشان نیست. اگر من او را در بغل نگرفته و دست بر آن نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد.
عرض می کنم! این درخت یک لحظه از پیامبر (ص) دور شد این چنین ناله زد. با اینکه رسول خدا (ص) را مشاهده می کرد، ولی ما سال ها است که امام زمانمان را نمی بینیم و از او دور هستیم، با این حال مشغول به زندگی عادی خودمان هستیم، به فکر همه کس و همه چیز هستیم الا امام زمانمان (عج)، همه ی فکر ها به ذهنمان خطور می کند جز فکر اما زمان

@@@@@@@@@@@@@@@@@@

یوسف (ع) نه به تقاضای پدر بلکه از جانب خود پیراهنش را فرستاد، تا پدر بدان شفا یابد و چشمانش بینا شود. ای یوسف زهرا (س)! چشمان بصیرت ما به دلیل گناهان نابینا شده و گرنه از سعادت زیارت شما محروم نبودیم. ای یوسف زهرا (ع) ما یعقوب نیستیم اما شما از یوسف کریم تر هستید بر دیدگان ما نظری بیفکنید
@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده ادامه مناجات های مکتوب به ادامه مطلب

مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 

جهت مشاهده مجموعه اشعار قرائت شده توسط

حاج منصور ارضی

در دهه سوم ماه مبارک رمضان سال 1392

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 

 

 جهت مشاهده مجموعه اشعار قرائت شده توسط

حاج منصور ارضی

در دهه دوم ماه مبارک رمضان سال 1392

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 

جهت مشاهده مجموعه اشعار قرائت شده توسط

حاج منصور ارضی

در دهه اول ماه مبارک رمضان سال 1392

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم

واسه قبولی دعام بازم پیش تو رو زدم

من میدونم چه کاره ام،من میدونم که روسیام

امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام

حاجت اوّلم اینه : خدا آقامو برسون

دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحب زمون

یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟

توی همین آدم بدا ، حساب عاشقا جداس

آره درسته آخدا ، عاشق گُنا نمیکنه

اما آقام مهربونه ، منو رها نمیکنه

بااینکه من گنهکارم،میدونه که دوسش دارم

آقای من خوب میدونه کسی روجز اون ندارم

بدونِ یارمهربون ، زندگیمون حروم میشه

میدونم آخرش میاد، غصه هامون تموم میشه

حاجت دوّمم چیه ؟ منو ببر به کربلا

یا که براتمو بده ، بازم برم امام رضا

شبهای جمعه همیشه زودی دلم پر میگیره

با ذکر یا کرب و بلا زندگی از سر میگیره

یاد اباالفضل میکنه ، کنار نهر علقمه

یاد همون سرداری که گرفته بوی فاطمه

یاد خیام بی عمو ، اشک چشای بچه ها                                         

که ناامیدن و میگن : عمو بیا عمو بیا

بارون می باره از چشام به یاد عمّه ای غریب

به یاد اون خانمی که به لب داره أمَّن یجیب

میگه الهی بمیرم حسین من یار نداره

می مُردم و نمی دیدم که اون علمدار نداره

میگذره و میاد همون لحظه که بین دشمنا

تنهامیشه برادرش،ای وای سرش میشه جدا

میاد میون گودی و می بوسه رگهای داداش

تا سَرُو بالا میکنه ، به نیزه می افته نگاش

آقام غریب رو نیزه ها آیه ی قرآن میخونه

یه شب میاد با دخترش می شینه کنج ویرونه

دخترمیگه بابا دلم تنگ شده بود برا نگات

بابا میگه که دخترم : فدای لرزش صدات

دخترمیگه بابا ببین به زخم دل نمک زدن

رو نیزه ها خودت دیدی چطور منو کتک زدن

میگه بابا ببین شدم شبیه زهرا مادرت

تو این شباخیلی زیادزحمت دادم به خواهرت

دامنِ من آتیش گرفت،موی سرم سفید شده

خواب می دیدم دیشب که باز یه فاطمه شهید شده

خدا به آبروی اون شهید دشت کربلا

به حق شاه تشنه لب ، حاجتامونو کن روا

تو یاری کن رهبرمون ، شفا بده مریضامون

سایبونِ رحمتتو خودت نگهدار برامون

بازم ببخش گناهمو ، به حق آسمونیات

تا به ابد من می مونم ، ( اسیرِ ) مهربونیات


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


اگرکسی درخانه ی مرا بزندوچند باراسم من بی سرو پا را به زبان بیاورد،اگر بار اول،دوم،سوم...جواب ندهم ،بلاخره اگراصرار کند برای  بار پنجم و ششم شرم میکنم جوابش را ندهم.شرم میکنم او را دست خالی بر گردانم .مردم!امشب این جا جمع شده ایم وهمه دست جمعی دعای جوشن کبیر را خوانده ایم  وهزار بار اسم خداوند کریم راصدا زده ایم؛چطور ممکن است خداوندی که کریم است ،خداوندی که رءوف است،دست رد به سینه ما بزند؟او که ارحم الراحمین است،چطور به ما جواب ندهد؟


تو کریمی و رحیمی و غفور              کن زتاریکی مرا راهی نور

ای رحیم مهربان ،حی قدیر                  جان زهراوعلی دستم بگیر

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند.


الا ای مهربان امد گدایت                        کند با حالتی محزون صدایت

خدای من تو خوب و مهربانی                     مرا از درگهت هرگز مرانی

خدایا من به غفلت مبتلایم                           دگر از معصیت بنما جدایم

معصیت خانه خرابم کرده است         غافل از روز حسابم کرده است

ای خدای من به فریادم برس              بین که شیطان انتخابم کرده است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده ادامه مناجات های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 


شکر خدا که عمرمون رسید به ماه رمضون

این بوده از لطف شما، ممنونتم صاحب زمون

ممنونتم که راه دادی نوکر روسیاهتو

گذاشتی هم ناله بشم با اشک و سوز و آه تو

میون گریه هام نوای ربنات داره میاد

تو اوج الغوث لبم، موج صدات داره میاد

صدات داره میاد میگی، هر چقَدَم که بد شدی

بیا خودم می خرَمت، نگو از اینجا رد شدی

صدات داره میاد میگی، اشک چشاتو دوست دارم

دعات به گوشم می رسه، بغض صداتو دوست دارم

صدات داره میاد میگی، من روضه خون فاطمه م

یه عمرِه  که در به در قدِّ کمون فاطمه م

صدات داره میاد میگی، غریبی سخته به خدا

دست یه مرد بسته بشه جلوی چشم بچه ها

صدات داره میاد میگی، کوچه چقدر تنگه برات

برا پرت خطر داره، الهی که بشم فدات

صدات داره میاد میگی، یکی داره سر می رسه

حسن تو رو خدا نذار ، دستش به مادر برسه

صدات داره میاد میگی، سیلی نزن به مادرم

اگه یه وقت چیزیش بشه، آتیش می گیره جگرم

صدای آقامون گرفت، مادرمون رو زمینه

هر روز و شب، هر ماه و سال، روضه ی آقا همینه


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت



آمدم با چشم گریان آمدم               گر گنه کارم پشیمان آمدم

یا کریم و یا رحیم و یا رفیع              چهارده معصوم را آرم شفیع

با چنین راُفت که می خوانی مرا      کی خداوندا بسوزانی مرا


جوانی، هنگام مرگ رو به مادرش کرد و گفت: مادر جان می خواهم وصیتی کنم:وقتی مردم طنابی بیاور و دست و پای مرا محکم ببند.ان وقت مرا با طناب روی زمین بکش و با دلی شکسته به خداوند بگو:خدایا بنده فراری تو را اوردم؛بلکه خداوند به دل شکسته ی تو از من بگذرد. جوان مرد .با این که برای مادر مرگ جوان خیلی سخت است و طاقت و تحمل دیدن جنازه ی عادی به زمین افتاده ی پسر جوان را ندارد،بااین حال ،این مادر بنا به وصیت پسرش این کار را انجام داد.طنابی اورد و دست و پای پسرش را بستان وقت جنازه او را بر روی زمین کشید وبا حال رقت باری می گفت:خدایا !بنده فراریت را اوردم.چیزی نگذشته بود که هاتفی ندا داد که مهمان ما را رها کن! او میهمان ماست.  اری دعای مادر در حق فرزند این چنین اثر گذار است و این چنین سریع به اجابت می رسد.باید دست به دامان مادران شد و از ان ها التماس دعای خیر داشت؛اما من مادری را سراغ دارمکه یک نیم نگاه او عالمی را کن فیکون میکند.یک لحظه توجه او عالمی را زیرو رو میکند . امشب دست توسلمان را به سمت خانه ی مادر سادات دراز کنیم و از او مدد بجوییم. می پرسی کدام خانه؟


خانه ای که بوی اتش میدهد                  داغ مادر را به قلبم مینهد

خانه ای که دست مردی بسته است    خانه ای که پهلویش بشکسته است

خانه ای که دختری افسرده است            دید مادر را که سیلی خورده است

خانه ای که کعبه ی دلها بود                        قتلگاه حضرت زهرا بود 

خانه ای که از درش خون میچکد         خصم مولا را به بیرون میکشد

خانه ای که مادری را میزند                 پیش چشمش دختری را میزند 

اتش بر جان او انداختند                         گرگ ها از چه بر او میتاختند؟  

  اه خفاشان به قلب شب زدند                          تازیانه از چه بر زینب زدند؟  

 


جهت مشاهده ادامه مناجات های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نماید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


باور نمی کنم که مرا هم خریده ای!                           آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای؟
لایق نبوده ام بنشینم کنار تو                              با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای!
هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام                   اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای!!!
با این همه گناه و خطایی که داشتم                               هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای!
گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا                                   امّا هنوز در بر من آرمیده ای!
من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام                             ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای
ماه مبارک است و دلم شد سرای تو                      از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای
شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای                             گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای

وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم
آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای

***

راه، دور و بار، سنگین و گناهم بی‌شمار              من که می‌دانم بدم دیگر تو بر رویم نیار
تا نیفتم تا نسوزم در شرار خشم تو                        ابر رحمت بر سر این بندۀ عاصی ببار

باورم هرگز نمی‌آید به ذات اقدست                 مهربانی چون تو عبدش را بسوزاند به نار

کی به رویش در ببندی کی رهایش می‌کنی          بنده‌ای را که ندارد جز درت راه فرار؟

هم ز لطفت هم ز عفوت هم ز جرمم هم ز خویش
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار

***


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

 

 

 

با کلیک نمودن بر روی تصویر فوق به بخش

ویژه نامه ماه مبارک رمضان ماه میهمانی خدا ماه قرآن

وارد شوید

 

این ویژه نامه از سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی

گرفته شده است

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی که امام حسن علیه السلام به حالت احتضار در آمد به امام حسین

علیه السلام فرمود: برادرم به تو وصیتی می‌کنم آن را رعایت کن و انجام بده، وقتی که مُردم، جنازه‌ام را آمادة

دفن کن، سپس مرا به سوی قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ببر تا با او تجدید عهد کنم، آنگاه

مرا به جانب قبر مادرم فاطمه سلام الله علیها برگردان، سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن، و بدانکه

از طرف حُمَیرا (عایشه) که مردم از کارهای خلاف او و دشمنی او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاه هستند

مصیبتی به من می‌رسد. وقتی که آن حضرت وفات کرد، جنازه‌اش را روی تابوتی گذاشتند، و او را به محلی که

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر جنازه‌ها نماز می‌خواند بردند، امام حسین علیه السلام بر جنازه نماز گذارد،

پس از نماز، جنازه را کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند، که با مخالفت شدید

عایشه رو به رو شدند و سپس در بقیع دفن کردند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عصر رسول خدا (ص) بود، حسن و حسین (ع) کودک بودند شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه،

مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (ص) نمی آمد تا اینکه آن شخص، حسن و حسین (ع) را دید، آن دو را

بر دوش ‍ خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: من گنهکارم، در پناه خدا،

و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام، تا مرا ببخشید.

رسول خدا (ص) وقتی که آن منظره را دید، آنچنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت،

سپس به آن مرد گنهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی.

آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام

آیه 64 سوره نساء نازل شد: ...

ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.

"و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب

آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

حسن بن على (ع) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می ‏گرفت و

اموال فراوانى در راه خدا می ‏بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش

بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده ‏اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به

چشم نمی ‏خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است.

نوشته ‏اند:حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و

سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امام صادق (ع) فرمود: وقتی امام حسین (ع) به بالین برادر آمد و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد،

گریست. امام حسن (ع) فرمود: چرا گریه می کنی؟ فرمود: چرا نگریم که تو را مسموم می بینم.

امام حسن علیه السلام فرمود: گرچه مرا با زهر مسموم کردند، ولی آنچه بخواهم (از آب و شیر و ...)

در اینجا آماده است و برادران و خواهران و بستگان جمع اند.

ولی « لا یوم کیومک یا أباعبدالله یزدلف الیک ثلاثون ألف رجل یدّعون

انّهم من أمّه جدنّا فیجتمعون علی قتلک و سفک دمک

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تشییع جنازه و تیرباران تابوت امام حسن (ع) خیلی برای حضرت ابوالفضل (ع) سخت گذشت.

تحمل نکرد، دست به شمشیر برد. اما امام حسین (ع) مانع شد، فرمود: برادر صبر کن،

وصیت امام حسن (ع) این است که هیچ خونی در تشییع جنازه ی او ریخته نشود.

عرض می کنیم یا ابوفاضل! تیر باران تابوت امام حسن (ع) را تحمل نکردی، چه می کردی

اگر با زینب (س) روی تل زینبیه می بودی؟ آن هنگامی که حضرت زینب (س) نگاه کرد، دید

شمشیرها بالا می روند، نیزه ها بالا می روند و همه در یک نقطه فرود می آیند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت