ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۹ مطلب با موضوع «*******مرثیه و شهادت****** :: شهادت حضرت زینب» ثبت شده است

 

 

با کلیک نمودن بر روی تصویر فوق به بخش

ویژه نامه وفات حضرت زینب کبری (س)

وارد شوید

 

این ویژه نامه از سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی

گرفته شده است



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


بنا به بعضی از اقوال بی بی این چند وقته شام بوده،حالا تبعید کردن،یا عبدالله آورده،

چی میدونیم چه به سرش آوردن،هنوز نمی دونیم چه به سرش آوردن،باور کن اینقدر روضه خوند

تو مدینه من بعید نمیدونم مسمومش کرده باشن،چون حکومت تبعید که میخواست بکنه.

آری مثل فردا معروفه میگن گفت: عبدالله،نفسا آخرمه،حلالم کن،بگو کنیزا بسترم رو ببرند،

زیر آفتاب پهن کنند،کنیزا اشاره کردن اقا نه! عبدالله گفت:من نوکر زینبم،

از اولم همین بوده،شوهر چیه،هرچی خانم بگه،فقط گفت:چرا بی بی جان؟

فرمود عبدالله تو میدونی،من  حسینیم یادم نمیره، دیدم داداشم آروم پنچه هاش رو خاک میکشه.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ایوب این قدر صبر کرد، همه سختی ها را تحمل کرد تا اونجا که حرف ناموس وسط اومد،

گفت خدایا، دیگه نمی تونم صبر کنم.

حرف زینب که می شه حرف ناموسیه، نمی شه واردش شد، فقط تصور کن یه خانم،

نه عباسی نه قاسمی نه علی اکبری

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی، فرمودند: وقتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

قنداقه ی زینب (سلام الله علیها) را به محضر رسول اکرم برد، این نوزاد عزیز فاطمه،

چشم مبارک را برای هیچ یک دام از اهل بیت باز نکرد، و تنها وقتی قنداقه

در بغل امام حسین قرار گرفت، چشم مبارک را گشود.

در مجلس یزید نیز سر مبارک آقا از فراز نیزه به تمام اسرا نگاه کرد، ولی وقتی که

مقابل حضرت زینب (سلام الله علیها) رسید، چشمها را روی هم گذاشت و

از گوشه های چشم مبارکش اشک جاری شد، گویی می خواست فرموده باشد که:

خواهر عزیز ! از این که این همه محبت به یتیمانم کرده اید، ممنون شما هستم

و بیش از این مرا خجل می کن.

گیسو به دست باد رها کردنت بس است           اینگونه ای ستاره ی من دیدنت بس است

راست به روی نیزه ولی بی تعادل است              یک سنگ هم به نیت افتادنت بس است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی می فرمود:

این که عصر عاشورا دشمن، معجر از سر زینب (سلام الله علیها) کشیده،

من مطمئنم که هیچ کس قدرت نداشت به حضرت نگاه بیندازد، زیرا وقتی به خورشید آخرت

(پس از اینکه در چهار دریا فرو رفته و نور آن ضعیف شده و

خورشید آسمان دنیا گشته، نمی توان نگاه کرد) کسی هم نمی تواند خورشیدی را خدایی است

و در هیچ  دریایی فرو نشده است نگاه بیاندازد.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

از آیت الله سیبویه سئوال شد: کدام یک از روضه هاست،

که دل شمارو بیشتر می سوزونه؟فرمودند:(اسیری بی بی ،"صلّی الله علیک یا اباعبدالله"،

از مرحوم آقا شیخ جعفر شوشتری،رفع الله درجاته نقل شده،ایشان فرموده بودند

دو مصیبت،دو غصه بود،که امام حسین و کشت،آقا رو از پا انداخت،یکی غصه تشنگی بچه ها

و یکی غصه اسیری عیال بود،این دو مصیبت،واین که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،

خون گریه می کنه،مال همین اسیری عمه شون حضرت زینب سلام الله علیهاست،اینم

،بعضی ها می گن ،امام زمان ارواحنا فداه می گن:یا جدا،اگه اشک چشمم تمام بشود

،خون گریه می کنم،من می گم،نه،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

از اول خون گریه می کنه،از اولش خونه

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند

با شمشیر حسینش را می زنند

یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند

دامن هایشان را پر از سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .

زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد :

وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ،

از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین                با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین 

هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین         در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

وفات حضرت زینب کبری (س)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


ایوب این قدر صبر کرد، همه سختی ها را تحمل کرد تا اونجا که حرف ناموس وسط اومد،

گفت خدایا، دیگه نمی تونم صبر کنم. حرف زینب که می شه حرف ناموسیه، نمی شه واردش شد،

فقط تصور کن یه خانم، نه عباسی نه قاسمی نه علی اکبری

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی، فرمودند: وقتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

قنداقه ی زینب (سلام الله علیها) را به محضر رسول اکرم برد، این نوزاد عزیز فاطمه، چشم مبارک را

برای هیچ یک دام از اهل بیت باز نکرد، و تنها وقتی قنداقه در بغل امام حسین قرار گرفت،

چشم مبارک را گشود.

در مجلس یزید نیز سر مبارک آقا از فراز نیزه به تمام اسرا نگاه کرد، ولی وقتی که مقابل حضرت زینب

(سلام الله علیها) رسید، چشمها را روی هم گذاشت و از گوشه های چشم مبارکش اشک جاری شد،

گویی می خواست فرموده باشد که: خواهر عزیز ! از این که این همه محبت به یتیمانم کرده اید، ممنون

شما هستم و بیش از این مرا خجل می کن.

گیسو به دست باد رها کردنت بس است                          اینگونه ای ستاره ی من دیدنت بس است 

راست به روی نیزه ولی بی تعادل است                                یک سنگ هم به نیت افتادنت بس است 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم آیت الله مروارید نقل می فرمود: مرحوم میرزای شیرازی به منزل حاج شیخ حسنعلی تهرانی

می روند تا در روضه شرکت کنند، مرحوم حاج شیخ در منبر این جمله را می خواند:

دخلت زینب (سلام الله علیها) علی ابن زیاد، (یعنی:حضرت زینب سلام الله علیها  وارد شد

در مجلس ابن زیاد)میرزا حالشان متغیر می شود و می فرماید: بقیه را نگو، بس است !

یعنی تا حق آن را ادا کنیم.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی می فرمود: 

این که عصر عاشورا دشمن، معجر از سر زینب (سلام الله علیها) کشیده، من مطمئنم

که هیچ کس قدرت نداشت به حضرت نگاه بیندازد، زیرا وقتی به خورشید آخرت

(پس از اینکه در چهار دریا فرو رفته و نور آن ضعیف شده و خورشید آسمان دنیا گشته، نمی توان نگاه کرد)

کسی هم نمی تواند خورشیدی را خدایی است و در هیچ  دریایی فرو نشده است نگاه بیاندازد. 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

حضرت زینب کبری (س)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


میون این همه وحشی،یه نفر هم بود دلش یه خورده،به رحم اومد،میگه وقتی خیمه ها رو آتیش

زدند،مقاتل رو وقتی می خونی،صرف این نبود بخوان خیمه ها رو به غارت ببرند،حروم زاده دستور

داد،گفت:خیمه هارو بسوزونید،هرکی تو خیمه هاست آتیش بزنید،تعجب نکن،گفت:دیدم دختر بچه ای

دامنش آتیش گفته بود،از خیمه ها بیرون دوید،پای برهنه روی این خارها داره میدوه؛با اسب دنبالش

رفتم،دیدم بچه ترسید ،دستاش رو  روی سرش گذاشت،گفت:آی مرد ما یتیم شدیم،ما دیگه صاحب

ندارم،گفتم:کاری باهات ندارم،اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم،تو این یکی دو روزه اینها فقط کسانی رو

دیدن که فقط آتیش میزنن،کسی که بخواد آتیش دامنی خاموش کنه ندیده،بچه با تعجب نگاه کرد، وقتی

آتیش دامنش رو  خاموش کردم،دیدم انگار یه چیزی می خواد بگه،خواسته ای داره،گفتم:چی می

خوای،حرفی داری بگو،گفت:بگو ببینم تو خورجین اسبت،یه مقدار  آب پیدا میشه؟ سه روزه اینها آب رو به

خیمه ها بستن،میگه اومدم یه مقدار آب آوردم براش،دستش دادم،دیدم هی نگاه به آب میکنه،هی اشک

میریزه،گفتم:مگه آب نمی خواستی بخوری،دو جور گفتن،یه جورش اینه ،گفت:به من بگو علقمه راهش از

کدوم طرفه،می خوام برم به عموم بگم:دیگه خجالت نکشه،آب آزاد شد،یه جوری دیگه هم اینجوری نقل

کردن،گفت:چرا آب نمی خوری،گفت:برا اینکه هنوز صدای بابام تو گوشمه،هی میگفت:آخ جیگرم داره

میسوزه،حسین..............

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آدم وقتی داغ می بینه، خودش را می زنه، اول داغ هر چی خودش رو می زنه نمی فهمه، چند روز دیگه که

بگذره، تازه جاهای زده ورم می کنه، وقتی همه از خیمه بیرون دویدند، زیارت ناحیه می گه همه خودشون

را زدند، رسیدند بالای تل زینبیه، باز خودشون را زدند اما شام غریبان که شد دشمن زدشون، باز اومدند تو

گودال قتلگاه دشمن زدشون ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شام غریبان به این راحتی به کسی گریه نمی دن،تا شب عاشوراء سراسر تلاطم و هیجانی،از بزرگان

وقتی سئوال می کنیم چرا،شام غریبان تازه روضه ها شروع شده،اول گریه ی زینبه،می بینیم ما گریه

ندارم، علت چیه؟این جور جواب ما رو می دن:«روزی گریه شام غریبان،روزی خواصه،تو اون ده شب اگر

نمرت قبولی باشه،اگه تو اون ده شب خوب گریه کرده باشی،می تونی،شام غریبان با زینب گریه کنی،اون

دستی که اباعبدالله رو دست خواهرش گذاشت،خواهر رو آرام کرد،رو قلب همه ی سینه زنا و گریه کنا هم

گذاشت».شما ها اگه امشب بدونید،چه خبره کربلا،میمیرید،بدونید بدنها رو خاکه،من نمی خوام این جوری

روضه بخونم،بگم امشب چه خبر شده؟ بگم امشب اومدن تو گودال هرکاری دلشون خواست کردن،یکی

لباس رو برد،یکی کفشا رو برد،نمی تونم برات باز کنم،زینب چند قدمی حسینش باشه ولی نتونه بیاد کنار

حسینش،لذا امشب شبه عجیبیه،گریه داشته باشی   بی بی امضاء کرده.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شام غریبان و روضه حضرت زینب و اهل حرم اباعبدالله(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


شب عاشورا هلال می گه دیدم امام حسین علیه السلام با خواهر حرف میزنه یه وقت خواهر گفت داداش

اصحاب رو امتحان کردی هلال می گه گریه کردم اومدم پیش اصحاب بلند شدیم رفتیم پشت خیمه زنها یا

بنات رسول الله با بی انت و امی شمشیر کشیدند رفتند سوی لشگر امام حسین فر مود عبا س جان برو

جلو یاران را بگیر همه گریه کنان آمدند زینب راحت شد هلال می گه

دنبال امام رفتم دیدم  می شینه پا میشه فرمود که هستی گفتم غلام شما هلالم آقا چه می کنی فرمود

خارهای بیا بان را در می اورم فردا شب بچه هام تو ای بیا بان میدون امام رضا علیه السلام فرمود

یا بن شبیب اگر خواستی گریه کنی فقط برای حسین علیه السلام گریه کن

یا بن شبیب درد حسین درد جان فزا ست               یا بن شبیب روضه ما داغ پر بلاست

یا بن شبیب درد حسین درد بی کسی است       یعنی عزیز فاطمه شب گرد بی کسی است

یا بن شبیب عمه ما را کتک زدند                                        آتش هزار بار به باغ فدک زدند

یا بن شبیب کوچه به دل غم نشا نده است          یعنی هنوز دست علی بسته مانده است

یا بن شبیب  خنده مرا ترک می کند                           خد ا لتر یب را چه کسی دک می کند

یا بن شبیب غصه دلم را کباب کرد                              شیب الخضیب دیده ما را پر آب کرد

یا بن شبیب جرم یتیم سه ساله چیست              دیگر پس از امام کشی آه و ناله چیست

یا بن شبیب قصه معجر نگفتنی است                       جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است

یا بن شبیب غا رت خیمه عجیب بود                            در شعله ها سلا له حیدر غریب بود

یا بن شبیب دختر ترسیده دید ه ای                         در زیر خار طفلک خوا بیده دید ه ای

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

یک عده حسین را نشانه گرفتن، می رفت روبلندی صدا می زد الله اکبر، زینب آروم میشد ،میزد به قلب

لشگر، آنقدر تیر زدن، بدن خشک شد یکی نیزه به پهلو زد.

بلند مرتبه شا هی ز صدر زین افتاد         اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد 

خیمه ها محاصره شد ،تیر به گلوی حسین زدند، شمشیر به کتف چپ، از رو اسب با گونه راست افتاد،

سنان از پشت سر یه نیزه زد بیرونکشید، می گفت مال خودمه، یه نیزه به سینه زد، تیر به گلو، شمر گفت

:کار رو تموم کن ،خولی اومد، سنان اومد ،نتونستن ،اخنس هم دید نمی تونه، شمر خودش رفت

او  می دوید و من می دویدم         او سوی مقتل من سوی قاتل

خودم دیدم که صحرا لاله گون  شد        پر از انا الیه راجعون شد

خودم دیدم سرش را می بریدند

او می نشست و من می نشستم         او روی سینه من در مقابل

او می دوید

من مرغ عشق حیدرم افتاده ام کنج قفس                خون ریزد از بال و پرم بالا نمی آید نفس

پهلو شکسته   در خون نشسته                        وا غربت وا غربتا

او می کشید و من می کشیدم               او خنجر از کین من آه از دل

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آمد کنار میدان ایستاد، اول با مرده دلان زنده نما حرف زد، گفت: آیا  کسی هست ما را برای خدا یاری کند،

بعد به اون زنده دلان مرده، گفت: یا مسلم ابن عقیل یا  حبیب یا زهیر، چرا شما را می خوانم ولی جوابی

نمی دهید ،ای عزیزان برخیزید از حرم  رسول خدا دفاع کنید، ببینید رینب گرفتار دشمنه.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند با شمشیر حسینش را می زنند

یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند دامن هایشان را پر از

سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .

زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد : وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ، 

از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین              با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین

هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین    در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب و روز عاشورا  و روضه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


هرچی سر می دید گریه می کرد،اما سر دوتا بچه هاشو که دید،گفت:مادر فداتون بشه،روسفیدم کردید،یه بار عبدالله

بن جعفر سئوال کرد،خانم جان من می دونم کارهای تو حکمتی داره،تو عالمه غیر معلمه ای،بگو ببینم می گن هر

کسی رو زمین افتاد،تو رفتی کمکش،اما چرا بچه هام افتادن نرفتی،گفت:ترسیدم داداشم خجالت بکشه،

آی اباالفضلیها

من سراغ دارم یه جای دیگه هم زینب نرفت،هم دور بود،اگه از خیمه می آمد همه خیمه رو غارت می کردند،دید

حسین داره می آد،یه دست به کمر،یه دست عنان ذوالجناح،همچین که فهمید عباس رو کشتند،گفت:داداش برگرد هر

جور شده بیارش،گفت:آخه وصیت کرده منو خیمه نبر،گفت:اگه نری الان تکه پاره اش می کنن،اومد دید هرکی داره با

نیزه و شمشیر می زنه،بدن و پاره پاره کردن،ای حسین..

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

خوبه هر جوونی از دنیا می خواد بره، آخرین لحظه مادر بالا سرش بیاد، چشماشو ببنده، خیلی مهمه جوون، مادر بالا

سرش باشه، بابا خوبه، اما مادر چیز دیگه ای است، مادر که بیاد، اون آخر لحظه یه نازی می کنه، اما بچه های زینب

(سلام الله علیها) هر چی منتظر موندند مادر نیومد … . اینقدر این دو تا آقا غریب بودند، وقتی ابی عبدالله خواست بره

میدان، بدن این دو را بیاورد، فرمود: عباس جان ! یا تو برو، یا من می رم، یکی باید بغل خیمه ها بمونه، لذا دیدند

حسین (علیه السّلام) تنهایی، یکی رو بر این دست، یکی بر دست دیگر گذاشته از میدان می آید، ای غریب آقا … .

هر دل که شنید صدای زینب     دیوانه شده برای زینب      خاکستری هم به جا نمانده       از آن که شنید نوای زینب

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وقتی ابراهیم می خواست اسماعیل را بِبَرد سر بِبُرد، لباس نو تنش بچه اش کرد، بی بی زینب (سلام الله علیها) هم

بچه هاش رو بغل کرد، اما زینب کجا، هاجر کجا، هزار هاجر هم به گرد پای زینب نمی رسند، هاجر وقتی اسماعیل را

زنده دید جای چاقوی ابراهیم را بر گلوی اسماعیل دید، اینقدر گریه کرد، بعضی ها گفتند تا سه روز بیشتر زنده نموند،

بمیرم برای زینب (سلام الله علیها) ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب شب روضه ای است که مادرهای شهدا هرکجانشتند،پای این روضه،ناله می زنند،بخدا مادر مگه

می تونه داغی رو فراموش کنه،مادره با خون دل این بچه ها رو بزرگ کرده،دیدند زینب اومده تو خیمه،موهای

بچه هاشو داره شونه می کنه،کفن تن بچه هاش کرد،عزیزای دلم،وقتشه آبروی مادرتون رو بخرید،دست

پرورده های زینبند،گفتند:مادر نکنه دلت غصه دار باشه،ما برای همچین روزی تربیت شدیم،اما اگه ما

خودمون بریم به دایی بگیم،قطعاً ردمون می کنه،تو بیا،دست مارو بگیر،مادر تو خیلی پهلو برادرت آبرو

داری،بگو حسین،دو تا غلام حلقه به گوش برات آوردم،رفت پیش برادر….

یه بزرگواری می گه هر کاری می کرد زینب تا شهادت برادر رو به تأخیر بیندازه،لذا حتی ظهر عاشورا که

اومد،برادر زینب رو راضی کرد اومد سمت میدان،

یه وقت دید داره صداش می آد،مهلاً مهلا،یابن الزهرا،داداش

صبر کن،به این بهانه زینب می خواست شهادت ولی خدا،امام زمانشو به تأخیر بیندازه

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب چهارم محرم و روضه طفلان حضرت زینب

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش کردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می کنند،تموم شد روضه

ام،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه کاری می کنند،گرد و خاک رو چادرش

نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،کار همین زینب،به

جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،کارش به جایی

رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو کنار زد،شمشیرهارو کنار زد،ای وای می خوای بگم آخرش چی

شد،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین...........

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم دربندی این روایت رو می گه:می گه فردا تا ابی عبدالله رسید به زمین کربلا،جبرائیل نازل شد به زمین

کربلا،گفت:حسین خوش اومدی،یادته،قرار داشتیم با هم،عهدی که به گردن تو بوده،از عالم زر، حالا وقتشه،حسین

خوش اومدی،گفت:جبرائیل من اینقدر عاشق شهادتم بودم،وعده ی ما روز دهم بود،اما من هشت روز زودتر

اومدم،وعده با من بود،اما من زینبم رو هم آوردم، رقیه ام رو آوردم،بچه هام رو هم  آوردم،یا صاحب الزمان من یه جمله

دیگه می خوام عرض کنم،به این دلا صبر نده،جبرئیل رفت، دفعه ی بعد که اومد روز عاشورا بود،می دونی با چه منظره

ای مواجع شد،دید حسین تو گودال قتلگاه رو زمین اوفتاده،نانجیب جلو چشم زینب،رو سینه ی حسین نشسته،زینب

دست بر سر گذاشته،هی داره فریاد می زنه،وامحمدا،واعلیا، هذا حسین مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، مسلوب

العمامة والرداء، آی حسین........

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم شوشتری می گوید: وقتی قافله رسید کربلا، ابی عبدالله از اسب پیاده شدند، خیمه ها به پا شد، همه ی زن

و بچه ها را درون یک خیمه ای جمع کردند، امام حسین (علیه السّلام) به این زن و بچه ها نگاه می کردند و اشک می

ریختند. مرحوم شوشتری می گوید: وقتی آقا نگاه می کردند و گریه می کردند، فقط در فکر این مجلس نبود، مجالس

دیگر را هم به یاد می آوردند.

یک مجلس، مجلس شام غریبان است.

یک مجلس، مجلس ابن زیاد است.

یک مجلس، مجلس یزید است.

یک مجلس، مجلس ورود اُسرا به شام و محله ی یهودی هاست.

زینب جلو آمد، داداش بیا برگردیم، آقا فرموده باشد آرام بگیر خواهرم، اینجا همان وعده گاه ما با خداست. اینجا همان

جایی است که بابام علی گفته بود، اینجا همان جایی است که مادرم برایش خیلی گریه می کرد، اینجا کربلاست.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب دوم محرم و روضه ورود کاروان امام حسین به کربلا

به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


شب اول،ببین عزتُ،هر کجا می خوان روضه ی حسین علیه السلام شروع کنن،با مسلم شروع می

کنن،دروازه ورود به محرم روضه ی این آقاست،اولین شهید این هفتاد و دو نفر مسلم ِ،این عزت نیست؟این

مزد نیست؟سلام خدا به این آقا،خیلی نمی خوام شب اول اذیتت کنم،اما دلم راضی نمی شه از شب اول

بگذرم،هی به خودم میگم مراعات کن،صدا رو نیگه دار،ده شب می خوای ناله بزنی،بعد به خودم میگم از

کجا معلوم فردا شب بیام،از کجا معلوم امشب شب آخر محرمت نباشه،آقا جان بذار یه جوری گریه کنم،اگه

امشب گفتند پاشو بساط خودتو جمع کن،خیلی این غزل جانسوزه من که امروز روضه رو مرور می

کردم،گفتم دیگه نمی خوای روضه بخونی،از بس که این غزل،مرثیه حرفشو قشنگ می زنه،ببین  این آقا

چقدر غریب شده،خیلی سخته آقا غربت،اونم برای یه مرد،اونم تو یه شهر غریبزبانحال مسلم با آقا و

اربابشه،خیلی مسلم حسین رو دوست داشت،خیلی به آقا ابی عبدالله علاقه داشته،بی خود نیست به

این درجه رسیده

دل این شهر برای نفسم تنگ شده                        جان من کوفه میا کوفه دلش سنگ شده

خوب گشتم همه جا را خبری نیست نیا                     همه شادند آخر دوباره خبر جنگ شده

آقا جان نمی دونی چه خبره تو این کوفه،یکی داره شمشیرشو آماده می کنه،یکی داره نیزشو تیز می کنه،

آب و جارو شده این شهر برای سر تو                   کوچه هاشان همه پاکیزه و کم سنگ شده

هرکی سنگ پیدا میکنه،بیاید بریم کربلا،یکی داره میاد،حسین 

همه جا صحبت از غارت اموال شماست                            بخدا بیعتشان حقه و نیرنگ شده

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تا ریختند تو خونه ی طوعه، (مقتل ا لحسین مرحوم ذهنی) مسلم رو به طوعه صدا زد: مادر ! شمشیر من

را بدید، لباس رزم پوشید تا آماده شد، طوعه گفت: آقاجان ! فکر کنم خودتون را آماده ی مرگ کردید، راه چاره

ای ندارید، فرمود بله راهی ندارم ... .این صحنه آدم را یاد اون لحظه می اندازد که ابی عبدالله برای وداع آخر

از خیمه بیرون آمد، لباس رزم پوشیدند، فرمود: زینب جان ! شمشیر من را بیاور، بی بی رو کرد به بردار، صدا

زد: حسین جان ! کاَنَّ آماده ی مرگ شدی، داری می ری؟ فرمود: زینب جان ! راهی غیر این ندارم، امام

حسین (علیه السّلام) از خیمه روانه شد، زن و بچه از خیمه بیرون آمدند، دور و بر بابا رو گرفتند، یکی می

گه بابا ما را به دست کی می سپاری ... .

دید مرکب حرکت نمی کنه، دید سکینه پای اسب را بغل کرده، بابا با دختر مسلم چه کردی؟ من هم دارم

یتیم می شم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب خود فاطمه (سلام الله علیها) تو رو دعوت کرده، بهت گفته پاشو بیا روضه ی حسین (علیه

السّلام)، اگه کربلا می خوای بیا، پسر من روضه خون می خواد، اگه مریض داری بیا ... آخه مدینه هر چی

درها را زد، یه نفر در را باز نکرد، ای کاش فقط در را باز نمی کردند، اومدند به علی گفتند از صدای فاطمه

خسته شدیم بگو بره تو بیابونا گریه کنه ...

اما بازم مردم مدینه، از اول در را باز نکردند، می دونی اما وای از کوفیا، اول دست محبت دادند بعد همه

مسلم را تنها گذاشتند چقدر دو رنگی و پستی، خودشون نامه نوشتند بیای، زن و بچتم با خود بیار ... .

آری محبت نشونه می خواد، نمی تونی بگی من عاشق ولیّم ، ولی قیمتش را ندی ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب اول محرم و عزای حضرت مسلم

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


با تو هر روز خراسان به خودش می بالد        نه خراسان همه ایران به خودش می بالد

نه خراسان و نه ایران به خداوند قسم                     همۀ عالم امکان به خودش می بالد

چونکه روی لب تو لحظه به لحظه جاریست               ثانیه ثانیه قرآن به خودش می بالد

منتصب بر تو شده گنبد و ایوان طلا                      این شده گنبد تابان به خودش می بالد

من قسم می خورم این واژه برازندۀ توست       با شما واژۀ سلطان به خودش می بالد

چونکه در گوشۀ ایوان تو جا خوش کرده          بر سر خوان تو مهمان به خودش می بالد

یوسفان در دو سرا محو رخ ماه توأند

  پادشاهان جهان بندۀ درگاه توأند

سجده در گوشۀ ایوان طلایی عشق است     نوکری بر سر کوی تو خدایی عشق است

هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است        در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است

ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش          اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است

تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست         اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است

همۀ عرش و زمین را به گدایی بدهند!         باز می گوید از این خانه گدایی عشق است

کعبه و کرببلا هر یکشان عرش خداست      اینکه هم کعبه و هم کرببلایی عشق است

ای که در کشور ما عرش معلا داری

 آنچه خوبان همه  دارند تو یک جا داری



ای که در چهرۀ خود شمس منور داری                      در شجرنامۀ خود نام پیمبر داری

نوۀ صادقی و ذریۀ شیر خدا                       خوش به حال تو که چون فاطمه مادر داری

فرصت جنگ نشد تا که بفهمند همه                      تو به بازوی خودت قدرت حیدر داری

همه در صحن تو مشغول به کاری هستند              چقدر دور و برت خادم و نوکر داری

چه بزرگان که میان حرمت خاک شدند             تو خودت ماهی و دور و برت اختر داری

با جوادت برو در سوریه زینب تنهاست            تو حسین ابن علی هستی و اکبر داری

تیغ بردار و پناه حرم زینب شو

 ما سپاهیم و تو صاحب علم زینب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری              در دلت روضۀ آن قد خمش را داری

گرچه در کشور ما از حرم او دوری                     از همین دور هوای حرمش را داری

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش                     حتم دارم که غبار قدمش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود           به گمانم که تو در سینه غمش را داری

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند          مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

بنویس عمۀ من خود سپر مولا بود                      بنویس از ته دل، تو قلمش را داری

بنویس عمۀ ما مثل دری در صدف است

 هر که توهین بکند با خود مولا طرف است







عاشق جوادالائمه عاشق ولایت