با کلیک نمودن بر روی تصویر فوق به بخش
ویژه نامه وفات ام الامومنین حضرت خدیجه (س)
وارد شوید
این ویژه نامه از سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی
گرفته شده است
با کلیک نمودن بر روی تصویر فوق به بخش
ویژه نامه وفات ام الامومنین حضرت خدیجه (س)
وارد شوید
این ویژه نامه از سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی
گرفته شده است
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر
الهی مادر یاسم غریب می میرد غریب بود و غریبانه جان دهد آخر
@@@
اگر تو بودی، یاس تو غنچه وا می کرد بجای تکیه بر آن در، تو را عصا می کرد
اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد
@@@
جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بیچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست
باید برایت خاکساری را تمنا کرد بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست
هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست
قربانی نامت شدن عین حیات ماست مرده تر از مرده است هر کس که بمیرت نیست
تو منت دین خدا بر گردنم هستی آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست
تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه ای جده ی شهر مدینه؛ مادر مکه
ای که برایت حاجیان احرام می بندند قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه
تو مادری ات نیز بوی نوکری می داد می خواستی باشی کنیز دختر مکه
تو زینب پیغمبری و سال های سال سینه سپر کردی برای رهبر مکه
هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه
مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی کاری ندارد با تو دیوار و در مکه
تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
اولین بیعت کننده با امیر المومنین(ع)
(پیامبر خدا(ص) پس از این که به رسالت مبعوث گردیدند و بعد از اینکه امیر المومنین(ع) و خدیجه کبری(س) به وی در همان ابتدا ایمان آوردند از خدیجه(س) به ولایت علی(ع) بعد خود اقرار گرفت...)
(پیامبر(ص) فرمود:)...ای خدیجه! دستت را بر روی دست علی بگذار و با او بیعت کن. -پس خدیجه آن گونه کرد- و خدیجه همان گونه که علی (ع) با پیامبر بیعت نموده بود با ایشان بیعت کرد لکن با این فرق که جهاد بر وی واجب نگردید.
سپس پیامبر(ص) فرمودند: ای خدیجه! این علی است مولای تو و مولا و امام مومنین بعد از من. خدیجه فرمود: راست فرمودی ای رسول خدا! همانا من همان گونه که شما فرمودی با او بیعت کردم؛ خداوند و تو را –بر این کار-شاهد می گیرم و همانا برای شهادت خداوند گواه و دانا کفایت می کند.
متن عربی:
...یَا خَدِیجَةُ ضَعِی یَدَکَ فَوْقَ یَدِ عَلِیٍّ فَبَایِعِی لَهُ فَبَایَعَتْ عَلَى مِثْلِ مَا بَایَعَ عَلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع عَلَى أَنَّهُ لَا جِهَادَ عَلَیْهَا ثُمَّ قَالَ یَا خَدِیجَةُ هَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاکِ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِی قَالَتْ صَدَقْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بَایَعْتُهُ عَلَى مَا قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُکَ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً عَلِیماً.
بحارالأنوار ج : 18 ص : 234
جهت مشاهده ادامه گلچین فضائل حضرت خدیجه
به ادامه مطلب مراجعه نمایید
امشب شب روضه است،فقط اجازه بدید یه اشاره بکنم،ببرمت در خونه خانم حضرت خدیجه سلام الله علیها،راوی خود این خانمه،در مجالس المتقین آورده این حدیث رو، خانم حضرت خدیجه سئوال کرد از آقا رسول الله یا رسول الله میشه برا من از قیامت و از حساب و کتاب روز قیامت بگید،یه وقت دید آقا رسول الله شروع کرد گریه کردن،این بی بی طاقت گریه پیامبر رحمتُ لِلعالمین رو نداره،عرضه داشت آقا جان مگه من حرف بدی زدم چرا دارید گریه می کنید ،فرمود:نه خدیجه جان،تو منو یاد دریای رحمت پروردگار انداختی ،حالا که سئوال کردی برات میگم،روز قیامت بنده رو میارن،میخوان محاسبه کنن اعمالش رو،یک به یک یاداوری میکنن،یادته فلان روز فلان ساعت فلان کار رو انجام دادی،جایی نیست اونجا کسی بخواد بگه،نه،من نبودم،این حرفها مال این دنیاست،عرضه میدارد آن بنده،بله خدای من یادمه،فلان کار رو یادته بله یادمه،هی یک به یک میرسه،تا یه جاهایی میرسه که این بنده وقتی ازش سئوال میکنن،سرش رو پایین میندازه،شرم میکنه«امام صادق علیه السلام فرمود:برا این شرم و خجالت،که شاید از اون عذابه خیلی دردناک تر باشه،اگه انسان تو این دنیا سر به کوه و بیابان بذاره،جا داره،»سر به زیر میندازه،ندا میرسه چیه ؟چرا سرت رو پایین انداختی؟میگه:خدایا حیا میکنم،خطاب میرسه تو که لعین و پستی از من حیا میکنی،من با این کرامتم از تو حیا نکنم،خطاب میرسه،این گناهای بنده ی من رو،بین دو حیای ندامت و کرامت بپوشونید،دستور میده میگه بنده ی من رو ببرید.پیغمبر گریه میکرد،اما یه گریه هم مثل فردا آقا رسول الله،بالا سر بستر خانمی که همه ی عمرش رو صرف دین خدا کرده،پیغمبر گریه میکرد،بعضی وقت ها مادرها با دخترها بیشتر و راحت ترند،رفیق ترند،راحت میتونه حرفاشو بزنه،لذا خانم خدیجه حیا کرد بخواد به پیغمبر بگه،فرمود:فاطمه جان تو به بابات بگو،من دیگه هیچی ندارم از مال دنیا،یه کفنم ندارم،بگو پیغمبر اون جامه ای که،بر تن میکرد،وحی بر او نازل میشد،با اون جامه ای که عبادت خدا رو میکرد،من رو با همون دفن کنه ،کفنم کنه،وقتی خانم حضرت زهرا پیغام مادر رو آورد،پیغمبر خیلی گریه کرد،خیلی اشک ریخت،
پاکی
، زلالی ، مثل دریایی ، خدیجه
تاج سر زنهای دنیایی خدیجه
تو همسر محبوب من بودی و هستی
همخانه ام در عرش اعلایی خدیجه
من بارها با دیدن تو جان
گرفتم
از بسکه آرام و شکیبایی خدیجه
تو هستی خود را برایم خرج
کردی
در آسمان عشق یکتایی خدیجه
شایسته تر از تو زنی بین عرب
نیست
تو مادر اُم ابیهایی خدیجه
جهت مشاهده ادامه روضه های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید