ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۱۳۰ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است


بالاتر از این هاست لوایی که تو داری                          خورشید دمیده ز عبایی که تو داری

از بنده نوازی و عطایی که تو داری                             آقای جهان است گدایی که تو داری

ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی

محبوب شده از کرمت شغل گدایی

چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند                                 مهر تو به دل های مصفا بنشیند

هر کس به دلش مهر تو آقا بنشیند                             مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند

لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم

آن روز دعا کرده که امروز چنینیم

تو آینه داری و کلام تو گهر بار                         در وصف تو ماندند...چه گفتار و چه اشعار

حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار                                بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار

در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد

«با آل علی هر که در افتاد ور افتاد»

بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست                     ذکر ولی الله همان جلوه ی یا هوست

چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست

در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست

"العبدُ و ما فی یده کان لمولاه"

از برکت خورشید کند جلوه گری ماه



جهت مشاهده دیگر اشعار ولادت امام هادی

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده                         قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده

آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد       دیده از دست ابالفضل علمش افتاده

دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش                  تا دم علقمه در هر قدمش افتاده

نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد                           زخم های تن آقا رقمش افتاده

بعدِ این قدر مصیبت که سرش آوردند                            تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده

آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی "شمر"

که: "خودم می کِشم و می کُشمش" افتاده

دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته            باز در پای دمش بازدمش افتاده

مثل بین الحرمین است مدینه اما               سر پا نیست... در این سو حرمش افتاده

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گر چـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا

خـوب شـد، راحـت شـدم از غصّه هــای کــربـلا

روضـه خــوانِ کــربـلا و مـــادرم زهـــرا شـدم

سوخـتــم از مــاجـــرای پـهـلـوی خـیــر النـســا

گـر چـه این زهـر هشام بـی حـیـا جـانـم گرفت

شیشه ی عمـرم شکسته شد میـان خیمه هـا

مـن تــمــام مـــاجـــرای کــــربــلا را دیـــده ام

عمـر مـن ســر شد مـیــان گــریــه و بــزم عــزا

بـا دو چشم خـویـش دیدم حلق اصغر پـاره شد

آن چنان تیر سه پر را زد که شد رأسش شد جدا

بـا دو چشم خـویـش دیدم اربـاً اربـا شد عـلــی

داغ اکــبـــر آتـــشــی زد بــــر دل خــون خـــدا

بـا دو چشم خـویـش دیدم مشک سقا پاره شد

فـرق او از ضـرب کـیـنـه شـد شبـیـه مـرتـضـی

بـا دو چشم خـویـش دیدم جدّ مظلومم حسین

در مـیـان قـتـلـگـاه خـویـش می زد دست و پــا

بـا دو چشم خـویش دیدم خیمه ها آتش گرفت

الامــانِ کــودکــان، مـی آمــد از ارض و سمــا

بـا دو چشم خـویـش دیدم عمّه را سیلی زدند

مـعـجـر از سـر می کشیدند دشمنـانِ بـی حـیـا


@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر اشعار شهادت امام باقر (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


خاک کربلا بهترین دارو و درمان

محمّد بن مسلم در ضمن حدیثى حکایت کند:

روزى در مدینه بیمار بودم ، امام محمّد باقر علیه السلام توسّط غلامش ظرفى که در آن شربتى

مخصوص قرار داشت و در پارچه اى پیچیده بود، برایم فرستاد.

وقتى غلام آن شربت را به من داد، گفت : مولا و سرورم فرموده است : باید براى درمان و علاج

بیمارى خود، آن را بنوشى .

هنگامى که خواستم آن را بنوشم، متوجّه شدم که آن شربت بسیار خوشبو و خنک است .

و چون شربت را نوشیدم ، غلام گفت : مولایم فرموده است : پس از آن که شربت را نوشیدى ،

حرکت کن و نزد ما بیا.

من در فکر فرو رفتم که چگونه به این سرعت خوب شدم ؟!

و این شربت چه داروئى بود؟ چون تا قبل از نوشیدن شربت قادر به حرکت و ایستادن نبودم .

به هر حال حرکت کردم و به حضور امام علیه السلام شرفیاب شدم ؛ و دست و پیشانى مبارک آن

حضرت را بوسیدم ؛ و چون گریه مى کردم حضرت فرمود: چرا گریه مى کنى ؟

عرض کردم : اى مولایم ! بر غریبى و دورى مسافت خانه ام از شما و همچنین بر ناتوانى خویش

گریه مى کنم از این که نمى توانم مرتّب به خدمت شما برسم و کسب فیض نمایم .

حضرت فرمود: و امّا در رابطه با ناتوانى و ضعف جسمانیت ، متوجّه باش که اولیاء و دوستان ما در این

دنیا به انواع بلا و مصائب گرفتار مى شوند، و مؤ من در این دنیا هر کجا و در هر وضعیتى که باشد

غریب خواهد بود تا آن که به سراى باقى رحلت کند.

امّا این که گفتى در مسافت دورى هستى ، پس به جاى دیدار با ما، به زیارت قبر امام حسین علیه

السلام برو؛ و بدان آنچه را که در قلب خود دارى و معتقد به آن باشى با همان محشور خواهى شد.

سپس حضرت فرمود: آن شربت را چگونه یافتى ؟

عرض کردم : شهادت مى دهم بر این که شما اهل بیت رحمت هستید، من قدرت و توان حرکت

نداشتم ؛ ولیکن به محض این که آن شربت را نوشیدم ، ناراحتیم برطرف شد و خوب شدم.

حضرت فرمود: آن شربت دارویى بر گرفته شده از تربت قبر مطهّر امام حسین علیه السلام است ،

که اگر با اعتقاد و معرفت استفاده شود شفاء و درمان هر دردى خواهد بود.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر فضائل امام باقر (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


من ذاکر انا الیه راجعونم                      من خاطرات جانگداز دشت خونم

در کربلا بودم صغیری پنج ساله             همراه بابایم مرا بردند اسیری

دیدم پرستوهای دین را پر بریدند       در قتلگه جدم حسین را سر بریدند

آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود ، عاشورا را دیده ، قتلگاه را

دیده امام باقر ، کوفه را دیده امام باقر، اما امروز مدینه یک پارچه غوغا بود ، مردم با سر

و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن

انداخته ، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند ، مردم

تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را ، اما دلهای آماده:

ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود اما بدن

مادرش چند نفربیشتر نبودند غریبانه بدن زهرا را تشییع کردند غریبانه دفن کردند با

همین حال صدا بزنید یا زهرا

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آقای محمد علی مجاهدی (پروانه) می گوید : روزی در باغی به خدمت آقای مجتهدی

رسیدم . آن روز حال بکا و گریه ی شدیدی داشتند.

گریه های بی اختیار ایشان را بارها دیده بودم و برایم تازگی نداشت، ولی چیزی که

فکر مرا مشغول کرده بود استمرار این حال گریه در آن روز بود.

بعد از مدتی که آقا آرام تر شدند علت را جویا شدم.

فرمود: آقا جان روز عجیبی است امروز در و دیوار گریه می کنند. آسمان و زمین گریه

می کنند باید امروز شهادت یکی از ائمه باشد .

اتفاقا یکی از روحانیون به دیدار آقا آمد و از وی پرسیدند که امروز مصادف با چیست؟

روحانی مذکور پاسخ داد به روایتی روز شهادت امام باقر علیه السلام است...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه های مکتوب شهادت امام باقر (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت



از عرش فرشته ها اگر می آیند                  به جشنِ دلِ پیامبر می آیند 

زهراست عروس و شاه داماد علی       این دو چقدر به یکدگر می آیند!

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

زهرا به علی ، علی به زهرا ماند       این قاعده را که هر کسی میداند 

از هر که بپرسی علی و زهرا             خوشبخت ترین زوج جهان میداند 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

سرتاسر مدینه پر از شوق و شور بود                لبریز از طراوت و غرقِ سرور بود 

از آسمان شهر پیمبر در آن پگاه                        صد آسمان ملائکه گرم عبور بود 

وقت نزولِ سوره‌ی یاسین و هل أتی،                     هنگامه‌ی تجلی آیات نور بود 

بال فرشته فرش قدمهای آفتاب                        روبند ماهتاب ز گیسوی حور بود 

عطر بهشت از نفس باغ می چکید               تا اوج عرش زمزمه های حضور بود 

عالم از عطر یاس مدینه معطر است 

پیوند آسمانی زهرا و حیدر است 

می خواستند تا که بمانند یار هم                    همدل ترین و هم نفس روزگار هم 

بی زرق و برق ، ساده‌ی ساده شروع شد           پیوند آسمانی شان در کنار هم 

«سرمایه های اصلی شان مهر و عاطفه           بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم» 

بر اعتماد شانه‌ی هم تکیه داشتند                       سنگ صبور یکدگر و راز دار هم 

بودند هر پگاه دل انگیزتر ز عشق                    گرم طلوع روشنِ خورشید وار هم 

چشم بد از جمال دو خورشید دور باد 

چشم حسودِ بد دل و بد خواه کور باد

بر شانه های عرش خدا خانه داشتند          نه نه ، که عرش را به روی شانه داشتند 

این ساکنان عرش خدا از همان ازل                     چشمی به چند روزه‌ی دنیا نداشتند 

هر چند داشت سفره شان نان خشکِ جو               اما همیشه خویِ کریمانه داشتند 

سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت            همواره لحظه های صمیمانه داشتند 

گل داده بود باغِ بهشت امیدشان                           یعنی چهار غنچه‌ی ریحانه داشتند 

ما جرعه نوش چشمه‌ی جاریّ کوثریم 

دلداده ایم ، شیعه‌ی زهرا و حیدریم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر اشعار

عروسی حضرت زهرا و حضرت مولا امیرالمومنین

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


با تو هر روز خراسان به خودش می بالد        نه خراسان همه ایران به خودش می بالد

نه خراسان و نه ایران به خداوند قسم                     همۀ عالم امکان به خودش می بالد

چونکه روی لب تو لحظه به لحظه جاریست               ثانیه ثانیه قرآن به خودش می بالد

منتصب بر تو شده گنبد و ایوان طلا                      این شده گنبد تابان به خودش می بالد

من قسم می خورم این واژه برازندۀ توست       با شما واژۀ سلطان به خودش می بالد

چونکه در گوشۀ ایوان تو جا خوش کرده          بر سر خوان تو مهمان به خودش می بالد

یوسفان در دو سرا محو رخ ماه توأند

  پادشاهان جهان بندۀ درگاه توأند

سجده در گوشۀ ایوان طلایی عشق است     نوکری بر سر کوی تو خدایی عشق است

هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است        در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است

ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش          اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است

تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست         اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است

همۀ عرش و زمین را به گدایی بدهند!         باز می گوید از این خانه گدایی عشق است

کعبه و کرببلا هر یکشان عرش خداست      اینکه هم کعبه و هم کرببلایی عشق است

ای که در کشور ما عرش معلا داری

 آنچه خوبان همه  دارند تو یک جا داری



ای که در چهرۀ خود شمس منور داری                      در شجرنامۀ خود نام پیمبر داری

نوۀ صادقی و ذریۀ شیر خدا                       خوش به حال تو که چون فاطمه مادر داری

فرصت جنگ نشد تا که بفهمند همه                      تو به بازوی خودت قدرت حیدر داری

همه در صحن تو مشغول به کاری هستند              چقدر دور و برت خادم و نوکر داری

چه بزرگان که میان حرمت خاک شدند             تو خودت ماهی و دور و برت اختر داری

با جوادت برو در سوریه زینب تنهاست            تو حسین ابن علی هستی و اکبر داری

تیغ بردار و پناه حرم زینب شو

 ما سپاهیم و تو صاحب علم زینب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری              در دلت روضۀ آن قد خمش را داری

گرچه در کشور ما از حرم او دوری                     از همین دور هوای حرمش را داری

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش                     حتم دارم که غبار قدمش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود           به گمانم که تو در سینه غمش را داری

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند          مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

بنویس عمۀ من خود سپر مولا بود                      بنویس از ته دل، تو قلمش را داری

بنویس عمۀ ما مثل دری در صدف است

 هر که توهین بکند با خود مولا طرف است







عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


کس ندارد خبر از حال دلم بجز خدا

حجره ی بسته شده، قتلگه ابن الرضا

در میان سینه ام نمانده دیگر نفسی

هر چه گویم تشنه ام، آبم نمی دهد کسی

امشب شب شهادت امام جواد است. خوشا به احوال آن عزیزانی که امشب کاظمین زائر حرم امام

جوادند، امشب با امام زمان برای غربت امام جواد اشک می ریزند، ناله می کنند. هر کجا نشستی

در این مکان مقدس دلها را روانه ی حرم با صفای امام جواد کنید، بیاد آن امامی که گوشه ی حجره

غریبانه صدا می زد جگرم، قربان مظلومی تو یا جواد الائمه، در میان امامان معصوم دو امام در خانه

خیلی مظلوم بودند، یکی امام حسن مجتبی (ع) و یکی هم امام جوادالائمه (ع)، حتی در خانه

هم محرم نداشتند، توی خانه هم غریب بودند. امام جواد صدا زد ام الفضل، جگرم می سوزد.

کنیزان صدای امام جواد را شنیدند ظرفی پر از آب

کردند به طرف حجره ی امام جواد حرکت کردند. یک وقت ام الفضل گفت: آب را کجا می برید؟ گفتند:

برای عزیز فاطمه، جوادالائمه، امّا یکوقت دیدند صدای امام جواد خاموش شد، همین که در باز کردند

دیدند جگر گوشه ی امام رضا جان داده، امّا یا جوادالائمه، شما در میان حجره صدا می زدی جگرم

می سوزد، ولی جدّ غریبت حسین هم میان گودال قتلگاه صدا می زد لشکر جگرم می سوزد.

هلال می گوید: صدای العطش امام حسین را شنیدم، ظرفی پر از آب کردم. آمدم طرف قتلگاه،

دیدم شمر از گودال قتلگاه بیرون می آید، گفت: هلال آب کجا می بری؟ گفتم: آب می برم برای

حسین فاطمه، گفت: هلال زحمت نکش من حسین را سیراب کردم. گفتم: نانجیب تو که آب

نداشتی، عبا را کنار زد دیدم سر بریده حسین، هلال می گوید: دیدم شمر می لرزد، گفتم: نانجیب

تو که سر حسین فاطمه را جدا کردی دیگر چرا می لرزی؟

گفت: همین که خواستم سر حسین فاطمه را جدا کنم، شنیدم از گوشه ی قتلگاه صدای ناله ای

می آید، کسی صدا می زند غریب مادر حسین، شهید مادر حسین، مظلوم مادر حسین...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امام رضا (ع) وارد شدند ، دیدند امام جواد (ع) در حالی که سنش کمتر از چهار سال بود ، دستش

را به زمین زده و سرش را به طرف آسمان بلند کرده است و مدت طولانی در فکر فرو رفته اند ،

قربانت گردم چرا در فکر طولانی فرو رفته ای ؟ فرمود : به خاطر مصائبی که بر مادرم فاطمه (ع) وارد

شد . سوگند به خدا آن دو نفر ار از قبر بیرون می آوردم ، سپس با آتش آنها را می سوزانم ، سپس

خاکسترشان را در دریا پراکنده می نمایم ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه های مکتوب شهادت امام جواد (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید





عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


این گونه آه مکش جوابت نمی دهند       حرف از عطش مزن که آبت نمی دهند

در بین هلهله ها ای عزیز من                     پاسخ به درد و پیچ و تابت نمی دهند

چشم انتظار لطف کنیزان خود مباش             مرهم برای قلب کبابت نمی دهند

دنیا نه جای توست، به عرش خدا برو                 آن جا ملائکه عذابت نمی دهند

وقتی کبوتران خدا سایه گسترند                     هرگز به دست آفتابت نمی دهند

می خواستند مثل حسین خون جگر شوی         پایان اگر به التهابت نمی دهند

یک روز هم حسین صدا زد که اصغرم

حرف از عطش مزن که آبت نمی دهند... 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

یارب از کینۀ همسر جگرم می سوزد                     من از این یار ستمگر جگرم می سوزد

دیده پر اشک لبم خشک و رخم بر روی خاک         سینه ام گشته پر آذر جگرم می سوزد

همچو مرغی که پرش سوخته از آتش زهر             کنج حجره زده پر پر جگرم می سوزد

بر روی خاک زمین پا نکشم پس چه کنم               که منِ تشنه لب، آخر جگرم می سوزد

شرر زهرِ جفایش فراموشم شد                         چون ز شادیش فزونتر جگرم می سوزد

به جوانی نه، که از دورۀ طفلی به خدا                      از غم و غصۀ دیگر جگرم می سوزد

خود جوانمرگ رضایم ولی در دم مرگ                      به جوانمرگی مادر، جگرم می سوزد

یاد آن کوچه و آن سیلی و آن روی کبود                   آیدم تا که به خاطر، جگرم می سوزد

یاد آن لحظه که گم کرد رهِ خانۀ خود                           به پریشانی مادر جگرم می سوزد

مادرم نقش زمین گشت علی آه کشید

من ز سوز دل حیدر جگرم می سوزد 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر اشعار شهادت امام جواد (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


بعد شهادت امام رضا ابا صلت یک سال در زندان بود می گوید : یک وقت دلم گرفت احساس

دلتنگی کردم بعد شهادت امام رضا ، یک شب بیدار ماندم و مشغول دعا و عبادت شدم متوسل

شدم به امام جواد خدا را بحق جواد الائمه قسم دادم مرا نجات دهد هنوز دعای من تمام نشده بود

دیدم امام جواد در زندان نزد من حاضر است . فرمود : ابا صلت چه کاری داری ؟ گفتم آقا یکسال

زندانم بعد شهادت پدر بزرگوارتان، فرمود : کجا می خواهی بروی من آزادت کنم ؟ 1 گفتم آقا من

یکسال زندانم چرا الان آمدی مشکل مرا حل کنی و مرا نجات دهی ؟  فرمود اباصلت تو امروز گفتی

یا امام جواد الائمه ادرکنی من هم پاسخ تو دادم .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امروز امام رضا عزا دار است ، اگر با دیده دل نگاه کنی امروز ثامن الحجج گریان است در غم میوۀ

دلش جوادالائمه ، بگو آقا آجرک الله ، آخر روز شهادت میوۀ دلش امام جواد ، جوان از دست داده آن

هم جوانی مثل جواد الائمه ، در شهر غربت ، با لب تشنه ، در حجره در بسته ، بگو امام رضا میوۀ

دلت را با لب تشنه شهید کردند . اما کربلا جوان امام حسین علی اکبر را از دم شمشیر و نیزه ، تا

حسین فاطمه ناله علی اکبررا شنید با عجله آمد، یک قدری امام حسین به آن بدن نگاه کرد

نشست کنار بدن ، سر علی را به دامن گرفت ، دلش آرام نشد ،سر جوانش را به سینه چسبانید

دلش تسلی پیدا نکرد ، همه دارند نگاه می کنند ببینند حسین با علی اکبر چه  می کند ، یک وقت

دیدند خم شد صورت به صورت علی گذاشت ، هی صدا می زد ، میوۀ دلم علی .

لب گشا حرف بزن ، من به فدای سخنت                     مخفی از عمه تو ، بوسه زنم بر دهنت

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه های مکتوب شهادت امام جواد (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


لب معطر شود به نام شهید            بوی جنت دهد کلام شهید
حق جواز شفاعتش داده                خیرخواهی بود مرام شهید
سادگی و بریدن از دنیا                         بوده زیباترین پیام شهید
شاهدم کلُ یومٍ عاشورا                       کربلایی بود قیام شهید

هویت با شناسه می آید

نامشان با حماسه می آید

من شنیدم ز روی منبرها                      از حکایات این دلاورها
از دعا و سلام و سجاده                          تا نماز میان سنگرها
تار موی شهید می ارزد            بر همه کشته های کشورها
مهر تایید این مساجد شد                  قاب عکس علی اکبرها

همه ی عشقشان خمینی بود

خون رگ هایشان حسینی بود

اسوه های نجیب و بی همتا                خاکیانی ز نسل آن بالا
لحظه ای هم جدا نمی گشتند         صبح ها از زیارت عاشورا
خبر از گریه هایشان دارد                   ذکر سبحان ربی الاعلی
حفظ کردند بیت الاحزان را              مطمئنم؛ به حضرت زهرا!

هم قسم بوده اند؛ می میریم

و فدک را دوباره می گیریم

گوش کن ای جوان ایرانی             زیر دِین همه شهیدانی
چشمشان بر دهان رهبر بود          تا کنند انقلاب طوفانی
دلشان ذوب در ولایت شد                تحت امر مه جمارانی
انتظار تمامشان این است                  یاری سید خراسانی

کشور ما دیار الله است

سرزمین بقیه الله است


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید







عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم


نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم


نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم


به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم


سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم


تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم


اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم:
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم



یک توده ی شسته رفته ایم در دنیا         چون یاسمنی شکفته ایم در دنیا

با هول و ولا نخفته ایم در دنیا                   هرجا که رسیده گفته ایم در دنیا

ما هیئتی و همیشه غیرت داریم

ما در دل خود نور بصیرت داریم

ما را به مخالفان دین کاری نیست           ما را به نگاه مارقین کاری نیست

باحیله و دام قاسطین کاری نیست              با غیر امیرمومنین کاری نیست

مامفتخریم امیر و رهبر داریم

ما مفتخریم نائب حیدر داریم


شعری از شاعر اهل بیت علیرضا خاکساری


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت