ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۱۳۰ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است


گفتند که خورشیدتان از آسمان کم شد

آن صبح تلخی که خبر آمد محرم شد

آن صبح تلخی که گلوها صوت قرآن داشت

در کوچه ها ظهر محرم ها مجسم شد

پیراهن مشکی به تن هامان چه می آمد

آن روز ها که بر سر ما خاک عالم شد

دیدم پدر فریاد می زد نالۀ خود را

و مادرم دل مویه هایش کم کمک بم شد

دیدم که روی دست مردم آسمان می رفت

دیدم که مرگ آرزوهامان مسلم شد

هر روزنامه شرحی از داغش به ما می داد

داغی که بر دل هایمان دیگر متمم شد

از کودکی تا حال من لبخند او جاری ست

مردی که رفت و عکس او در قاب خاتم شد


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


اعتراف دشمنان به فضایل امام موسی کاظم(ع)

ثوبانى گفت: موسى بن جعفر علیه السّلام چهارده پانزده سال هر روز از سفیدى آفتاب تا هنگام ظهر به سجده میرفت. گاهى از اوقات هارون روى پشت بامى میرفت که درون زندان را از آن بالا میدید موسى بن جعفر را در حال سجده می دید. روزى به ربیع گفت: این جامه‏اى که هر روز میان زندان افتاده چیست؟ گفت: یا امیر المؤمنین جامه نیست او موسى بن جعفر(ع) است در حال سجده هر روز از طلوع آفتاب تا ظهر سر به سجده می گذارد. هارون گفت: او واقعا از راهب‏هاى بنى هاشم است. ربیع گفت: چرا پس این قدر به او سخت گرفته‏اى. هارون گفت افسوس که چاره ندارم


جهت مشاهده ادامه روضه های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


صلوات بر حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام

سیّد جلیل علىّ بن طاوس در مصباح الزّائر در یکى از زیارات حضرت موسى بن جعفر علیه السلام این صلوات را بر آن حضرت که محتوى است بر شمّه اى از فضائل و مناقب و عبادت و مصائب آن جناب نقل کرده البّته زائر از فیض خواندن آن خود را محروم نکند:

 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلى موُسَى بْنِ جَعْفَرٍ

خدایا درود فرست بر محمد و خاندانش و درود فرست بر موسى بن جعفر

وَصِىِّ الاَْبْرارِ وَاِمامِ الاَْخْیارِ وَ عَیْبَةِ الاَْنْوارِ وَ وارِثِ السَّکینَةِ

وصى آقایان نیکوکار و پیشواى خوبان و گنجینه انوار و وارث آرامش

وَالْوَقارِ وَ الْحِکَمِ وَالاْثارِ الَّذى کانَ یُحْیِى اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ اِلَى

و وقار و فرزانگى و آثار (و نشانه ها) آن بزرگوارى که شب زنده دار و بیدار بود تا هنگام

السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاِْسْتِغْفارِ حَلیفِ السَّجْدَةِ الطَّویلَةِ وَالدُّموُعِ

سحر و پیوسته مشغول استغفار بود، همدم و رفیق سجده هاى طولانى و اشکهاى

الْغَزیرَةِ وَالْمُناجاتِ الْکَثیرَةِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهى

ریزان و مناجات بسیار و زارى و ناله پیوسته بود، و هم او مقر عقل و خرد

وَالْعَدْلِ وَالْخَیْرِ وَالْفَضْلِ وَالنَّدى وَالْبَذْلِ وَمَاءْ لَفِ الْبَلْوى وَالصَّبْرِ

و عدالت و نیکى و فضیلت و بخشش و جود و عطا بود و نیز آن حضرت خوگرفته بود به بلا و شکیبائى

وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَالْمَقْبوُرِ بِالْجَوْرِ وَالْمُعَذَّبِ فى قَعْرِ السُّجوُنِ

و پایمال ظلم و ستم گشت و به ظلم و جور در قبر رفت و در سیاه چالهاى زندان

وَظُلَمِ الْمَطامیرِ ذِى السّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیوُدِ وَالْجَِنازَةِ

وسلولهاى تاریک تحت شکنجه و عذاب بود آن بزرگوارى که ساق پایش از فشار حلقه هاى کُند و زنجیر شکسته و خرد شد و صاحب آن

الْمُنادى عَلَیْها بِذُلِّ الاِْسْتِخْفافِ وَ الْوارِدِ عَلى جَدِّهِ الْمُصْطَفى

جنازه مقدسى که جلوش جار مى زدند با کمار خوارى و سبکى و آنکه درآمد بر جدش مصطفى

 

وَاَبیهِ الْمُرْتَضى وَاُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسآءِ بِاِرْثٍ مَغْضُوبٍ وَ وَِلاَّءٍ

و پدرش (على ) مرتضى و مادرش بانوى زنان در حالى که ارثش به یغما رفته و حکومتش ربوده شده

مَسْلوُبٍ وَاَمْرٍ مَغْلوُبٍ وَدَمٍ مَطْلوُبٍ وَسَمٍّ مَشْروُبٍ اَللّهُمَّ وَ کَما

و در کار خود مغلوب دشمنان گشته ، و دشمن ریختن خونش را مى خواست با زهرى که به او خورانیدند خدایا چنانچه

صَبَرَ عَلى غَلیظِ الِْمحَنِ وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاکَ

او صبر کرد بر سختى محنت و سرکشید جرعه هاى گرفتارى را و تن داد به رضایت تو

وَاَخْلَصَ الطّاعَةَ لَکَ وَمَحَضَ الْخُشوُعَ وَاسْتَشْعَرَ الْخُضوُعَ وَ عادَى

و اطاعت کرد تو را از روى اخلاص و بى آلایش در برابرت فروتن گشت و خضوع نمود و دشمنى کرد

الْبِدْعَةَ وَاَهْلَها وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فى شَىْءٍ مِنْ اَوامِرِکَ وَ نَواهیکَ لَوْمَةُ

با بدعت و بدعت گزاران و سرزنشهاى ملامت کنندگان بهیچوجه و در هیچ یک از اوامر و نواهى تو در او مؤثر

لاَّئِمٍ صَلِّ عَلَیْهِ صَلوةً نامِیَةً مُنْیفَةً زاکِیَةً توُجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ اُمَمٍ

نگشت درود فرست بر او درودى با برکت و بلندمرتبه و پاکیزه که موجب شود بدان شفاعت امتهائى

مِنْ خَلْقِکَ وَقُروُنٍ مِنْ بَرایاکَ وَبَلِّغْهُ عَنّا تَحِیَّةً وَسَلاماً وَآتِنا مِنْ

از خلق تو را و شامل مردمانى از قرون گذشته شود و برسان به او از جانب ما تحیت و سلامى و بده به ما از

لَدُنْکَ فى مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ اِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَ رِضْواناً اِنَّکَ ذوُ

نزد خویش به پاداش دوستى او فضل و احسان و آمرزش و خوشنودى خودت را که تو داراى

الْفَضْلِ الْعَمیمِ وَالتَّجاوُزِ الْعَظیمِ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

فضلى همگانى و گذشت بزرگى هستى به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.

سیّد جلیل علىّ بن طاوس - مصباح الزّائر

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


 آمدن امام رضا(ع) به بالین پدر و غسل و کفن نمودن وی توسط حضرت

امام علیه السّلام مسیّب را خواست سه روز قبل از وفاتش بود مسیب نگهبان آن آقا بود به او فرمود: مسیب! من امشب عازم مدینه هستم همان مدینه جدم پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله تا وصیت لازم و آنچه پدرم با من قرار گذاشته من با پسرم على عهد ببندم و او را جانشین و وصى خود قرار دهم و دستورات لازم را به او بدهم مسیب گفت: عرض کردم: چطور می فرمائید من قفل درها را باز کنم با این که نگهبانان پشت درب‏ها کشیک می دهند فرمود: مسیب یقین تو در باره خدا و ما ضعیف است. عرض کردم نه آقاى من. فرمود: پس چرا چنین حرفى را می زنى. گفتم:

آقا از خدا بخواه مرا در راه ایمان ثابت بدارد فرمود: خدایا او را ثابت قدم بدار.

آنگاه فرمود: من خدا را با همان اسم اعظمى که عاصف خواند و تخت بلقیس را قبل از چشم بهم زدن در مقابل سلیمان گذاشت می خوانم تا خداوند وسیله دیدار فرزندم على را در مدینه برایم فراهم کند مسیب گفت: صداى دعا خواندن آن جناب را شنیدم ناگاه متوجه شدم در محل نماز خود نیست همان جا ایستادم تا دو مرتبه برگشت و با دست خود آهن ها را بپاى خویش بست من بشکرانه نعمت معرفت امام بسجده افتادم.

فرمود: سر بردار مسیب، بدان که سه روز دیگر من از دنیا خواهم رفت اشکم جارى شد فرمود: گریه نکن پسرم على مولاى تو و امام بعد از من است چنگ بزن به دامن او تا وقتى که دست به دامن او داشته باشى گمراه نخواهى شد گفتم: الحمد للَّه.

مسیب گفت: در شب روز سوم مولایم مرا خواست فرمود: همان طورى که برایت توضیح دادم فردا من از دنیا می روم وقتى از تو آب خواستم و نوشیدم دیدى ورم کردم و شکمم بالا آمد و رنگم زرد و سرخ و سبز مى‏شود و پیوسته رنگ به رنگ می شوم به این ستمگر اطلاع بده که من از دنیا رفته‏ام وقتى این جریان‏ها را دیدى مبادا بکسى اطلاع دهى تا بعد از فوتم.

مسیب بن زهیر گفت: پیوسته مواظب آن جناب بودم تا این که آب خواست و آشامید بعد مرا خواست فرمود این مرد ناپاک پلید سندى بن شاهک خیال می کند او مرا غسل می دهد و دفن مى‏کند هرگز چنین کارى از او ساخته نیست. وقتى مرا به قبرستان قریش بردید در لحد بگذارید و قبرم را بلندتر از چهار انگشت باز نکنید مبادا از تربت قبر من براى تبرک بردارید تربت و خاک قبر همه ما براى چنین کارى حرام است مگر تربت جدم حسین علیه السّلام که تربت او را خداوند شفا براى شیعیان و دوستان ما قرار داده. بعد من شخصى را دیدم بیشتر شباهت به موسى بن جعفر(ع) است کنار موسى بن جعفر علیه السّلام نشسته بود وقتى من مولایم على بن موسى الرضا را دیده بودم هنوز پسر بچه‏اى بود خواستم صدا بزنم کیستى. مولایم موسى بن جعفر علیه السّلام فرمود:

مگر نگفتم چیزى نگوئى. بالاخره صبر کردم امام علیه السّلام از دنیا رفت و آن شخص از نظرم ناپدید شد من به هارون الرشید اطلاع دادم سندى بن شاهک آمد. به خدا قسم با چشم خود دیدم آنها خیال کردند موسى بن جعفر(ع) را غسل می دهند ولى دستشان باو نمی رسید گمان مى‏کردند آنها سدر و کافور می زنند و کفن مى‏کنند. من با چشم می دیدم که هیچ کارى از آنها ساخته نبود.  همان شخص را دیدم غسل و کفن مى‏کند ظاهراًچنان وانمود می کند که به آنها کمک می نماید آنها او را نمی شناختند.

پس از اینکه فارغ شد همان شخص به من گفت: در چه شک مى‏کنى در این شک نداشته باشى که من امام و مولاى تو هستم و حجت خدایم بعد از پدرم، مسیب کار من شبیه یوسف پیغمبر و برادران اوست که برادرها پیش یوسف آمدند ولى او را نشناختند یوسف آنها را شناخت.

جنازه امام را بردند و در قبرستان قریش دفن کردند. قبرش را بلندتر از مقدارى که فرموده بود نکردند بعد قبر را بلند نمودند و مقبره برایش ساختند.


جهت مشاهده ادامه روضه های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

به کاظمین مقام کدام امام معصوم است                  که ذره ذره آن چشمه نور است

مقام اطهر موسی بن جعفر است آنجا                      که بهر پاس حریمش کلیم مأمور است

سلام ما به گرفتار پیر زندانی                               که روز در نظرش همچو شام دیجور است

هنوز دجلۀ بغداد می کشد فریاد                              بر آن امام که از اهل بیت مهجور است

امروز گریه کنید بر آن آقایی که چهار نفر بدنش را از زندان بیرون آوردند گفتند بدنی که سالها تو سیاه چال بوده ، چرا اینقدر سنگین است وقتی نگاه کنند ببینند هنوز غل و زنجیر بر این بدن مطهر مانده است .

اما کربلا عوض تشییع ، اسبها را نعل تازه زدند بر بدن عزیز زهرا ...


جهت مشاهده ادامه روضه های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت

از بال من شکسته ترین آفرید و رفت

خون گلوی زیر فشارم که تازه بود

با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت

قربون غریبیت برم آقاجان،

بدکاره ای

الله اکبر،الله اکبر،چقدر جسارت رو برد بالا،زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسی بن جعفر،اُف برتو روزگار

بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت

از روزنه در نگاه کردن،دیدن زن بدکاره صورت رو خاک گذاشته،هی می گه خدایا غلط کردم،این کی بود من اومدم سراغش،چرا اینقدر صداش دل و زیر رو می کنه

بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت

شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود

الله اکبر اصلاً نمی تونم این بیتها رو وا کنم،می دونم بدون اینکه توضیح بدم،ناله شو می زنی

شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود

با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت

راضی نشد به بالش سختی که داشتم

زنجیر های زیر سرم را کشید و رفت

بچه سیدا نشون بدن غیرتی ناله می زنن،تو این یه بیت

وقتی که

خاک تو دهنم،ان شاءالله این تکه تاریخ دروغ باشه

وقتی که نام فاطمه را از لبم شنید

یک حرفی از کنار دهانش پرید و رفت

هرچی می خوای منو بزنی بزن،اسم مادرم رو درست ببر،تو رو خدا دو بیت می خونم و می شینم با تو گریه می کنم،حواست با منه

از چند جا ضریح تنم متصل نبود

پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت

اما چه خوب شد کفنم را کسی نبرد

تا زیر نیزه ها بدنم را کسی نبرد

می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،وقتی مثل فردا شب،اما رضا یه لحظه از مدینه رفت،از نظرها غایب شد،حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،مدتی زیادی انتظاره برادر رو کشید،بعد از دقایقی  برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت،دید سر رو آشفته است،موها پریشونه،لباس ها همه غرق خاکه،کجا بودی داداش،چرا منو تنها گذاشتی رفتی،یه نگاه به خواهرش کرد،گفت خواهر فقط یه جمله بگم،دیگه منتظر نباش،دیگه انتظار بابامونو نکش،خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاک گذاشتم،یه جایی ببرمت هر کی تاحالا ناله نزده،عقده ی دلش وا بشه،می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده،همتون اهل روضه اید،دختری که چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت:نه،قبول نمی کنم بابام زندانه،باید بابام آزاد بشه،اینقدر صبر کرد،آخرش خبر باباشو براش آوردند،می خوام یه جمله بگم،کاشکی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند،کجای دنیا دیدید،برای دختر منتظر،سر بریده باباشو ببرند،حسین..........


جهت مشاهده ادامه روضه های مکتوب به ادامه مطلب مراجعه نمایید

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


ز هجر پیر جماران به غم گرفتاریم

ز درد دوری او ناله ها ز دل داریم

به یمن دلبری آن نگار شهر آشوب

مرید ساقی عشقیم مست دلداریم

تمام عزت ایران تصدق سر اوست

ز اقتدار خمینی ست آبرو داریم

هنوز هم به خدا سر در حسینیه ها

میان قاب وفا عکس یار بگذاریم

میان ما همه عهدی ست تا ابد باقی

که پای عهد خود از جان خویش بیزاریم

به جان فاطمه سوگند تا قیامت هم

ز حب آل علی دست بر نمی داریم

برای حفظ ولایت شهید باید شد

که همچنان شهدا بی قرار دیداریم

کلام سید علی بر زمین نخواهد نماند

که در رکاب علی از تبار عماریم

الا سقیفه تباران شعار ما این است

برای یاری رهبر همیشه بیداریم

به خاک چادر زهرا قسم که ما شیعه

شهید آن در و دیوار و خون مسماریم

خبر ز صلح حسن نیست حرف کرب و بلاست

که ما بلای زمان را به جان خریداریم

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


من آوای جلی را دوست دارم                     دعای «ینجلی» را دوست دارم

«دوبیتی» جا ندارد تا بگویم ...                 چقدر   سید علی را دوست دارم


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

بسم رب الزهرا(س)

من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم                    جز لطف شما هیچ مددکار ندارم

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:                کمال الدین ولایتنا و البرائة من عدونا

کمال دین، ولایت ما و برائت از دشمنان ماست.

 

من آوای جلی را دوست دارم                          دعای «سینجلی» را دوست دارم

«دوبیتی» جا ندارد تا بگویم ...                         چقدر   سید علی را دوست دارم

 

ضمن عرض سلام و تسلیت ماه محرم و ایام شهادت سید و سالار شهیدان

حضرت اباعبدالله و یاران با وفاشون خدمت شما عاشقان و خادمان  و دلباختگان حضرت ارباب

 

امسال  در زمینه روضه ها صرف نظر از اینکه مداحان و منبریان و وعاظ معروف و کشوری

در روضه هاشون چقدر توجه به روضه های معتبر با سند صحیح از مقاتل و روایات

دارند یا خیر صرفا روضه های معتبر که دارای سند معتبر هستند رو قرار دادیم

 

برخی روضه ها خیلی جانسوز و عالی هستند ولی حیف که سند ندارند

پس از قرار دادنشون خودداری کردیم

 

توجه کنید ملاک ما فلان مداح و فلان منبری نیست حالا اسم مبارکشون و جایگاهشون بین مردم هر چی باشه ملاکمون سیدالشهداست که اگر برخی روضه ها رو با زبان روزه در ماه رمضان بخونیم روزمون باطل و باید کفاره بدیم

 

پس تحریفات و متفردات و دروغ ها رو جدی بگیرید

 

جهت دسترسی به روضه ها و گریز ها    با هر موضوعی

لطفا به ستون موضوعات رجوع کنید چون مطالب بصورت تکراری نیستند

و هر سال روضه ها و گریز های جدید اضافه شده

 

شماره همراه بنده                                             09163023853

التماس دعا

شهریور 97  ......... مخلص شما    محسن جعفری



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


به نام خدای علی و فاطمه

 

به قول شاعر که میگه:

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم


آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت