ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی


گفتند که خورشیدتان از آسمان کم شد

آن صبح تلخی که خبر آمد محرم شد

آن صبح تلخی که گلوها صوت قرآن داشت

در کوچه ها ظهر محرم ها مجسم شد

پیراهن مشکی به تن هامان چه می آمد

آن روز ها که بر سر ما خاک عالم شد

دیدم پدر فریاد می زد نالۀ خود را

و مادرم دل مویه هایش کم کمک بم شد

دیدم که روی دست مردم آسمان می رفت

دیدم که مرگ آرزوهامان مسلم شد

هر روزنامه شرحی از داغش به ما می داد

داغی که بر دل هایمان دیگر متمم شد

از کودکی تا حال من لبخند او جاری ست

مردی که رفت و عکس او در قاب خاتم شد


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید







گفتند که خورشیدتان از آسمان کم شد

آن صبح تلخی که خبر آمد محرم شد

آن صبح تلخی که گلوها صوت قرآن داشت

در کوچه ها ظهر محرم ها مجسم شد

پیراهن مشکی به تن هامان چه می آمد

آن روز ها که بر سر ما خاک عالم شد

دیدم پدر فریاد می زد نالۀ خود را

و مادرم دل مویه هایش کم کمک بم شد

دیدم که روی دست مردم آسمان می رفت

دیدم که مرگ آرزوهامان مسلم شد

هر روزنامه شرحی از داغش به ما می داد

داغی که بر دل هایمان دیگر متمم شد

از کودکی تا حال من لبخند او جاری ست

مردی که رفت و عکس او در قاب خاتم شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم

همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى

که به جان آمدم و شهرۀ بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامۀ زهد و ریا کَندم و بر تن کردم

خرقۀ پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد

از دم رند مى آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم

من که با دست بت میکده بیدار شدم

***

غزل مقام معظم رهبری


تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی

تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان

دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر

ای که در قول و عمل شهرۀ بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی

وه که بر مسجدیان نقطۀ پرگار شدی

خرقۀ پیر خراباتی ما سیرۀ توست

امت از گفتۀ در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی

دم عیسای مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم

ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در آسمان نگاهش بهشت منزل داشت

بهشت روشنی از آن همه فضائل داشت

شکوه و هیبت و حسن و ملاحتش بی مثل

عجب جمال و جلالی در آن شمایل داشت

نگاه روشن او آیه های «والفجر» و

لبش ترنم «یا ایها المزمّل» داشت

رسید صبح سپید نزول «أعطینا»

رسید و کوثری از روشنی حمایل داشت

مسیح بود و دمش جان تازه می بخشید

که زنده از نفحاتش هزارها دل داشت

دمی به ابروی پیوسته خم نمی آورد

اگر که لشکر طاغوت در مقابل داشت

اگر که سیل عداوت، چو کوه پا برجا

اگر که موج ندامت، صفای ساحل داشت

نشد فداش گر این نیمه جان ناقابل

به راهش آن همه جان بر کفان قابل داشت

چه کرد روح خدا در جهاد عشق و عقل

حکیم عاشق و دلدادگان عاقل داشت

گذاشت بر دل ما گرچه داغ هجرش را

مسیر روشن او سالکان واصل داشت

نهاد دست خدا در وجود «سیّد علی»

شکوه و هیمنه ای که «امام راحل» داشت

خدا کند که بفهمیم این سعادت را

حیات طیبه را، نعمت ولایت را

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


ز هجر پیر جماران به غم گرفتاریم

ز درد دوری او ناله ها ز دل داریم

به یمن دلبری آن نگار شهر آشوب

مرید ساقی عشقیم مست دلداریم

تمام عزت ایران تصدق سر اوست

ز اقتدار خمینی ست آبرو داریم

هنوز هم به خدا سر در حسینیه ها

میان قاب وفا عکس یار بگذاریم

میان ما همه عهدیست تا ابد باقی

که پای عهد خود از جان خویش بیزاریم

به جان فاطمه سوگند تا قیامت هم

ز حب آل علی دست بر نمی داریم

برای حفظ ولایت شهید باید شد

که همچنان شهدا بی قرار دیداریم

کلام سید علی بر زمین نخواهد نماند

که در رکاب علی از تبار عماریم

الا سقیفه تباران شعار ما این است

برای یاری رهبر همیشه بیداریم

به خاک چادر زهرا قسم که ما شیعه

شهید آن در و دیوار و خون مسماریم

خبر ز صلح حسن نیست حرف کرب و بلاست

که ما بلای زمان را به جان خریداریم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


تاب فراق روی تو را آسمان نداشت

داغت به دیده پیک جز اشک روان نداشت

ای پیر میکده ز غمت باده خشک شد

میخانه تاب ناله ی دردی کشان نداشت

بعد از عروج روح تو روح قصیده ها

جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت

یک لحظه نبض ثانیه ها بی صدا طپید

زیرا که درک پر زدنت را زمان نداشت

روزی که آمدی همه گل ها شکفته شد

مثل تو خاک خسته ی ما باغبان نداشت

ای باغبان باغ شهیدان لاله گون

باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت

بودی اسیر خال لب دوست ما به تو

عشق تو جز به یک یک دل ها مکان نداشت

بودی تو پیک رحمت پیغمبر عظیم

تاریخ شیعه مثل تو نامه رسان نداشت

از خطبه های زینبی ات کاخ ها شکست

سیل هجوم کفر به پیشت توان نداشت

مثل علی دلت ز گروهی شکسته بود

کی گفته نای پر ز غمت استخوان نداشت؟

یادش بخیر عطر جماران و عطر تو

عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت

زهرا چو مادری به عزای تو گریه کرد

بزم مصیبت تو جز او نوحه خوان نداشت

روزی که جسم تو ز سر دست ها گذشت

در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت

جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو

تاب وداع روی تو پیر و جوان نداشت

ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست

جسم حسین جد تو یک سایبان نداشت

زینب به قتلگاه برادر نظاره کرد

بی کفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


بی پنجره، بی چهره، ما دیوارها بودیم

بودیم و در تاریکی دنیا رها بودیم

ما کور و کر دیوارها، دیوارهایی سنگ

در حسرت آیینۀ دیدارها بودیم

بر بام گور خسروان آوازه می جستیم

اینگونه ما آوارۀ آوارها بودیم

بی دشت، بی دریا و بی رویا و بی فردا

عمری اسیر چنبر تکرارها بودیم

پیش از تو ای گلدستۀ بشکوه باورها

واماندگان بازی پندارها بودیم

دیوارهایی خسته از دیوار بودن ها

دیوارهایی خسته از آوارها بودیم

با بودنت از پیله های آجری رستیم

آیینۀ یوسف ترین دلدارها بودیم

با تو همه شمشیرهایی آتشین و سرخ

شمشیرها آمادۀ پیکارها بودیم

در دست تو سنگ فلاخن های داوودی

آتشفشان ها آری آتشبارها بودیم

ما با تو باران در مصاف هر  چه سنگستان

رگبارها رگبارها رگبارها بودیم

بی تو چه بی جا بود بودن، ما کجا بودیم

آتش به جان چون ذره ها پا در هوا بودیم

از بند خود رستیم و از دیوارهای خود

نامت شکست آن سنگ بازی را که ما بودیم

پس سنگ دست کودکان قدس تا بحرین

سنگ شکست هر طلسم و هر بلا بودیم

سنگ بنای مسجدالاقصی موعودیم

ما که ستون قصر کسری و کیا بودیم

تعویذ ما و کیمیا ما و شفا ما، حیف!

پیش از تو بی قیمت، شکسته، مبتلا بودیم

ای چهرۀ ما در میان قاب ماه ای ماه!

دور از تو تمثالی مقدس زیر پا بودیم

امروز ما هستیم و هستی بر مدار ماست

دیگر گذشت آن دوره که سیاره ها بودیم

فردا از آن توست، از خورشیدها پیداست

فردا که می بینند: ما هستیم، ما بودیم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


سرسبز به لب همیشه نامت بادا

آویزۀ گوش جان کلامت بادا

ای پیر طریق عشق درشام فراق

شمع ره رهروان پیامت بادا

×××

نگاهی عارفانه داشت آن مرد

شکوهی جاودانه داشت آن مرد

اگر عکس رُخش در دیده پیداست

درون قلب، خانه داشت آن مرد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


بازهم گر غمی به دل داریم

سالگرد غروب خورشید است

آفتابی که پرتو مهرش

چلچراغی ز نور توحید است

 

باغبانی که درجماران بود

باغبان تمامی گل ها

برگ برگ بهشت باور او

زد به سوی خدا بسی پل ها

 

آن ابرمرد عرصۀ تاریخ

با صلابت اگر قدم زد و رفت

با حضور همیشه روشن خویش

انقلابی رقم زد و رفت

 

آمد و با چراغ توحیدش

رهنمای ره سعادت شد

مثل جدش حسین، با ایمان

رهگشای ره شهادت شد

 

بعد چندین بهار، از گلزار

گر چه او رفته، عطر نابش هست

یاد او زنده است در دل ها

بهر این بوستان گلابش هست  


چه گلابی که این شمیم ناب

عطر آزادی وشفابخش است

نام او در بهار آزادی

در فراسوی این چهان پخش است

 

سیدی از تبار پاک علی

پای در جای پای او دارد

جان خود را به کف گرفته و باز

روی دوشش لوای او دارد

 

او همان سید خراسانی ست

عزت از ثامن الحج دارد

به خداوندی خدا عمریست

چشم بر پرچم فرج دارد

 

نفس پاک این مسیحا دم

دیگران را به غیرت آورده

بهر گلزار آرزومندان

عطر پاک بصیرت آورده

 

زور گویان عالم هستی

هرچه قدرت فراهم آوردند

باز دیدند روی این میدان

پیش عزمش همه کم آوردند

 

به علی و به فاطمه سوگند

ما همه رهرو همین مردیم

راه او راه جد اطهر اوست

مرگمان باد اگر که برگردیم

 

گوش بر امر رهبری بیدار

همه جا با امام باید بود

عمر ما گر «وفائی» از کف رفت

عمر او مستدام باید بود

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شبی که بوی شراب از دهان تو گل کرد

هزار چشمه ی آب حیات غلغل کرد

بگو بگو که به هنگام ذکر نیمه شبت

کدام لعل لبی بوسه زد به لعل لبت

چگونه سینه ی صاف تو درخروش آمد

که از کلام تو خمخانه ها به جوش آمد

به گوش تشنه ی دریا چه سوره ای خواندی

که آب را به شکار کویر شوراندی

کنون که باغ دل از داغ لاله می سوزد

بریده باد دو دستی که آتش افروزد

قسم به چشم پر از اشک پیر کنعانی

که سر نهیم به فرمان یوسف ثانی

عنان دیده ی خود را به خاک نسپاریم

ندای رهبر خود بی جواب نگذاریم

هزار قافله مجنون به شوق لیلاییم

بلال ماذنه ی لا به سمت الاییم

در آسمان جنون پر کشد ستاره ی ما

مباد لحظه ی خاموشی شراره ی ما

ای بر بلندای شهادت ایستاده

داغ رهایی را به پیشانی نهاده

ای والی مستولی شرق خرابات

تنهاترین سوزی به هنگام مناجات

تا بازگردانی در این صحرا سحر را

در کف گرفتی در مسیر تیغ سر را

تا وارهانی یک جهان را از اسارت

شد در تو جاری جرات و جهد و جسارت

در منبر آشوب خواندی خطبه ی داد

پشت ستم از غرشت در لرزه افتاد

تو بی تبر در التهاب روز موعود

در هم شکستی پیکر بت های نمرود

استاد نایی در نوازش چیره دستی

بی نی، نوا خوان نیستان الستی

گفتی مباد این نی ز زیر و بم بیفتد

در دست نا اهلانِ نامحرم بیفتد

این نی بیابان زاد دامان حجاز است

بی پرده گویای هزاران رمز و راز است

این نی شرار از درد و داغ لاله دارد

یک لب ولیکن صد نیستان ناله دارد

گفتی مبادا امتم بی روح گردد

این کشتی بی بادبان بی نوح گردد

مرغان دریایی به آب و گل نشینند

کشتی نشینان در لب ساحل نشینند

اهریمنانی کز کفت خاتم گرفتند

از مرگ خود در سوگ تو ماتم گرفتند

اهریمنانی کژ دل و بیگانه اندیش

غافل ز یارانت به فکر سفره ی خویش

چندی ست تا با ایستادن خو گرفتند

مرداب گون ماندند و بر خود بو گرفتند

آهنگ رفتن را به خاموشی سپردند

دین را به چنگال فراموشی سپردند

هر چند می گفتند شب گردند با تو

کردند با تو آن چه را کردند با تو

بر عاشقان صادقت منت نهادند

وقتی که جام زهر بر دست تو دادند

باد صبا نعش تو را بر دوش دارد

وادی به وادی تا نجف ره می سپارد

ای شعله زار خشم طوفان جوشی ما

هرگز مبادا بی شما خاموشی ما

ای بت شکن رفتی ولی ما را نبردی

زین داغ باغ سرخ گل ها را فسردی

در نا امیدی شیشه ی غم را شکستیم

اما پس از تو دل به اسماعیل بستیم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


نام تو پر شده است کران تا کرانه ها

هر جا که رو کنم ز تو بینم نشانه ها

دستم نمی رسد به تماشای تو دگر

ای روح پر کشیده ی در بی کرانه ها

از سوگ یار رفته نشد طاقتی، که لب

بر هم نهم زگفتن این شاعرانه ها

از جای خالی تو جماران چه پیر شد

گیرد ز هر شکسته دل، از تو نشانه ها

حلقه زدیم مثل یتیمان به دور هم

اشک است ترجمان تمام بهانه ها

ای خفته در جوار شهیدان لاله گون!

روح خدا! امام همه عاشقانه ها!

بر پشت خصم خیرۀ این انقلاب هست

از تو هنوز جای دو صد تازیانه ها

بعد از تو ای بهار! نسیمی امید بخش

وا می کند به باغ تمام جوانه ها

پا را به روی تارک خورشید می نهیم

ماییم از تبار همه جاودانه ها

تا خط و مشی و راه تو باشد مرام ما

(ثبت است بر جریده عالم دوام ما)

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.