ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۱۹ مطلب با موضوع «*******مرثیه و شهادت****** :: شهادت امام حسن مجتبی» ثبت شده است


امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی که امام حسن علیه السلام به حالت احتضار در آمد به امام حسین

علیه السلام فرمود: برادرم به تو وصیتی می‌کنم آن را رعایت کن و انجام بده، وقتی که مُردم، جنازه‌ام را آمادة

دفن کن، سپس مرا به سوی قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ببر تا با او تجدید عهد کنم، آنگاه

مرا به جانب قبر مادرم فاطمه سلام الله علیها برگردان، سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن، و بدانکه

از طرف حُمَیرا (عایشه) که مردم از کارهای خلاف او و دشمنی او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاه هستند

مصیبتی به من می‌رسد. وقتی که آن حضرت وفات کرد، جنازه‌اش را روی تابوتی گذاشتند، و او را به محلی که

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر جنازه‌ها نماز می‌خواند بردند، امام حسین علیه السلام بر جنازه نماز گذارد،

پس از نماز، جنازه را کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند، که با مخالفت شدید

عایشه رو به رو شدند و سپس در بقیع دفن کردند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عصر رسول خدا (ص) بود، حسن و حسین (ع) کودک بودند شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه،

مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (ص) نمی آمد تا اینکه آن شخص، حسن و حسین (ع) را دید، آن دو را

بر دوش ‍ خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: من گنهکارم، در پناه خدا،

و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام، تا مرا ببخشید.

رسول خدا (ص) وقتی که آن منظره را دید، آنچنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت،

سپس به آن مرد گنهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی.

آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام

آیه 64 سوره نساء نازل شد: ...

ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.

"و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب

آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

حسن بن على (ع) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می ‏گرفت و

اموال فراوانى در راه خدا می ‏بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش

بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده ‏اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به

چشم نمی ‏خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است.

نوشته ‏اند:حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و

سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امام صادق (ع) فرمود: وقتی امام حسین (ع) به بالین برادر آمد و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد،

گریست. امام حسن (ع) فرمود: چرا گریه می کنی؟ فرمود: چرا نگریم که تو را مسموم می بینم.

امام حسن علیه السلام فرمود: گرچه مرا با زهر مسموم کردند، ولی آنچه بخواهم (از آب و شیر و ...)

در اینجا آماده است و برادران و خواهران و بستگان جمع اند.

ولی « لا یوم کیومک یا أباعبدالله یزدلف الیک ثلاثون ألف رجل یدّعون

انّهم من أمّه جدنّا فیجتمعون علی قتلک و سفک دمک

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تشییع جنازه و تیرباران تابوت امام حسن (ع) خیلی برای حضرت ابوالفضل (ع) سخت گذشت.

تحمل نکرد، دست به شمشیر برد. اما امام حسین (ع) مانع شد، فرمود: برادر صبر کن،

وصیت امام حسن (ع) این است که هیچ خونی در تشییع جنازه ی او ریخته نشود.

عرض می کنیم یا ابوفاضل! تیر باران تابوت امام حسن (ع) را تحمل نکردی، چه می کردی

اگر با زینب (س) روی تل زینبیه می بودی؟ آن هنگامی که حضرت زینب (س) نگاه کرد، دید

شمشیرها بالا می روند، نیزه ها بالا می روند و همه در یک نقطه فرود می آیند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


تا حالا کی دیده یه روضه خونی با لب خونی روضه ی حسین (علیه السّلام) بخونه، اول روضه خونی که

لباش خونی بود، امام حسن (علیه السّلام) بود. لایوم کیومک یا ابا عبدالله هی برمی گشته ابی عبدالله

نگاه می کرد، گریه می کرد و می فرمود: حسین جان ! اینجوری گریه نکن، داداش ! الان تو بالا سرمی،

خواهرم هست، پسرام هستند، همه دور بستر من گریه می کنند … .

یه روز می آد سی هزار نفر تو را با اولاد و زن و بچه ات محاصره می کنند،

تو را بین دو نهر آب با لب تشنه می کشند …

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

درِ خانه باز شد، عباس بن علی (علیه السّلام) وارد شد، سر گذاشت به دیوار، شروع کرد به گریه کردن،

زینب (سلام الله علیها) فرمود: برادر ! این چه گریه کردن است چی شده؟ عرضه داشت: خانم جان !

شمشیر حیدری دارم، بازوی علوی دارم، اما جلو چشمام بدن برادر من را تیرباران کردند،

(زبانحال) کاش این تیرها به بدن من می خورد، خدا همون موقع دعاش را مستجاب کرد نه یک تیر، نه دو تیر،

اندازه ی 4000 تیرانداز به او تیر زدند، بدنی که دست نداره با صورت رو زمین افتاد … .

(زبانحال) عباس (علیه السّلام) مستجال الدعوه است، بچه ها تشنه اند، تا دستهاش را بریدند، مشک را

به دندان گرفت، لبهاش خنک شد، یاد لبهای خشک بچه های حسین (علیه السّلام) افتاد،

گفت: خدایا ! من را راحت کن … .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در همه جای عالم نمی شود اسم حسین (علیه السّلام) را بیاوری، اما اسم زینب (سلام الله علیها)

را نیاوری از آن طرف هیچ جایی نمی شود اسم امام حسن (علیه السّلام) را بیاوری، اما اسم مادر را نیاوری

مگه نبود به خواب عبدالزهرا آمدند، گفتند: چرا روضه ی ما را نمی خوانی؟عبدالزهرا گفت: آقاجان مگر روضه ی

شما بیست و هشت صفر نیست؟ جگر پاره و طشت نیست،  من همیشه می خوانم.فرموده باشد:

عبدالزهرا ! این روضه ی ما هست، ولی روضه ی اصلی ما آن موقع بود که دستم در دست مادرم

تو کوچه های مدینه می رفتیم، نانجیب سر راه ما را گرفت … .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شما یه نگاهی به مدینه کن، ببین با جنازه امام مجتبی چه کردن، طبق وصیت آوردن با پیغمبر تجدید عهد کند،

آمدن ابی عبد الله دید جنازه را تیر باران کردند، بدن برادر را از مسجد بیرون آورد، برد در بقیع، بدن را دفن می کرد،

مثل باران گریه می کرد، صدا می زد حسن جان غارت زده کسی نیست مالش را برده با شند، کسی است

که با دست خود برادر را در قبر بخو اباند،یا امام رضا یا حسن مجتبی، وقتی که رفتید روز مرگ بدنتان دفن شد،

ولی بدن ابی عبد الله سه روز ماند، عا قبت چادر نشینان بدن  را دفن کردند.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید





عاشق جوادالائمه عاشق ولایت



بیاد آن لحظه ای که قاسم از روی اسب افتاد ، صدا زد : یا عمّاه ادرکنی 1 ،عزیز فاطمه با عجله به سوی قاسم حرکت

کرد ببیند دشمن دورش را محاصره کرده ، می خواهند سرش را از بدن جدا کنند . اما وقتی دیدند ابا عبدالله آمد همه

فرار کردند، بدن قاسم زیر سم اسبها قرار گرفت همین که غبارها نشست . دیدند ابی عبدالله سر قاسم را به دامن

گرفته ، دیگر لحظات آخر قاسم است از شدت درد پاهایش را به زمین می کوبد ، در همین حال فریادی کشید و جان به

جان آفرین تسلیم کرد . بدن غرق به خون قاسم را بغل کرد به خیمه آورد کنار بدن جوانش علی اکبر گذاشت ، همه

صدا بزنید حسین .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شب عاشورا هر کسی سخنی می گفت، تو بنی هاشم وقتی همه ساکت شدند، یه وقت قد رعناش را بلند کرد،

سیزده ساله امام حسن علیه السلام، عرض کرد: عمو جان من هم فردا به شهادت می رسم، صورت قاسم را بوسید،

پسر کریم باید کریمانه حرف بزند، فرمود مرگ در ذائقه تو چگونه است، شا گرد علی اکبر است، گفت: احلی من

العسل، فرمود :فردا به بلایی عظیم گرفتار می شوی.        مقابل دشمن رسید فریاد زد

ای قوم استغا ثه ما خاک و آب نیست            بابای من مگر پسر بو تراب نیست

این جان و تن به نیزه و شمشیر تشنه است         در زیر سم اسب نیازی به آب نیست

این دل  به جز برای ولایت نمی تپد           غیر از غم وصال الهی شتاب نیست

این سینه را برای عمو آفرید ه اند               چسبیده تر ز سینه صافم کتاب نیست

در قتل صبر از پدرم ارث برده ام               یک ذره از بلای عظیمم عذاب نیست

این استخوان سینه من یاورت عمو                 بهتر از این لشکر تو فتح باب نیست

خط پدر به بازویم از بس شکسته شد              یک حرفم نوشته از آن سطر ناب نیست

جسمم درست مثل علی قطعه قطعه شد          خواهی ببر کنار تنش بی ثواب نیست

ابی عبدالله بغلش کرد قاسم که پایش به رکاب نمی رسید سینه به سینه حسین پا هاش کشیده می شد.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عبدالله و قاسم هر دو اقتدا به زهرا (سلام الله علیها) کردند، قاسم اقتدا به پهلو و سینه ی مادر کرد.

عبدالله از دست اقتدا به مادر کردند، دستش را آورد جلو، صدا زد یابن الزانیه ! عموی ما را می خواهی بکشی؟

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 (زبانحال) شاید قاسم شب عاشورا با برادر اینگونه گفته باشد: عبدالله بیا صحنه ای را یادآوری کنم، اون لحظه ای که

طشت جلوی بابام بود، خون از دهان مبارک، اشک از چشمان بابام می ریخت، من کنار بابام بودم، سراسیمه عموم

ابی عبدالله کنار بابام نشست، بابام تا چشمش به عمو افتاد، هر دو تا با هم گریه کردند، جمله ی بابام را یادم نمی

ره، عمو گریه کرد، فرمود: غارت زده به اونی نمی گند که مالش را بردند، غارت زده به اونی می گند که برادری به خوبی

تو را از دست می ده، بعد بابام گفت: حسین جان !  این طور گریه نکن، من غریب نیستم، الان تو و برادرم و خواهرم

کنارم هستید، غریب تویی، تویی که بین دو نهر آب ناله می زنی، کسی به فریادت نمی رسه، عموم گریه کرد، بعد

چشمای بی رمقش را بابام گردوند، تا رسید به من، دست من را گذاشت تو دست عمو حسین (علیه السّلام)، فرمود:

این دو تا بچه تحویل خودت، سفارش ما را بابامون به عمو کرد … .  اما من موندم فردا عموم می خواد سفارش زن و

بچه اش رو به کی کنه؟ … .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب ششم محرم و روضه حضرت قاسم بن حسن

به ادامه مطلب مراجعه نمایید





عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


امشب اونهایی که عرض ادب می کنن،از دو ناحیه دعای خیر براشون می رسه،یکی باباامام حسنه،مدینه

است،میگه خیر ببینی جوون،برا بچه ی غریب من داری ناله می زنی،اما عموشم حق پدری داشته

گردنش،از اول چشمشو باز کرده رو دامن عمو بزرگ شده،ابی عبدالله دعات می کنه….

رسید دید بحر بن کعب ملعون شمشیر کشیده،دلاور امام حسنه،یازده سالشه،اما لرزه انداخت به جون

دشمن،فرمود: یابن الخبیثة،یابن الزانیة،اتقتل عمی،می خوای عموی من رو بکشی ……

گفت:داره یه چیزی می گه،پسر بچه است،همچین که شمشیر رو آورد پایین،دید عبدالله دستش رو آورد

جلو،دست به پوست آویزان شد،صدای ناله اش بلند شد،هم مادر و صدا زد هم عمو رو،وا اُماه،اما قشنگ

ترش اینه، نگاه دقیقش اینه، عبدالله بن الحسن اینجا مادرش حضرت نجمه خاتون رو صدا نزده،به یقین باید

این جور نگاه کنیم،همچین که ضربه به بازو خورد،

یاد مادر اُفتاد مدینه، وا اُماه،مادر دست تو رو هم شکستند مادر….

دوتا از تیرهای سه شعبه رو براتون گفته اند،همه می دونید،اینجا هم حرمله نانجیب ایستاده بود،بچه روی

سینه ابی عبدالله است،عمق مصیبت اینجاست،چنان تیر سه شعبه زد، بچه رو سینه عمو دوخته شد،اگه

عمه دنبالش اومده باشه، شاید اول این منظره رو زینب بالای گودال دیده،یه جای دیگه می خوام دلت رو

ببرم،خدا کنه این بچه رو از سینه ی عمو جدا کرده باشن،اون موقعی که با اسب ها اومدن،حسین……

اشکات رو کف دستت بگیر دستاتو بالا ببر،لحظه لحظه ی استجابت دعاست،خدا به خون گلوی عبدالله بن

الحسن علیه السلام،خونی که رو صورت وجه خدا پاشیده شد،خدا فرج امام زمان(عج)برسان،به آبروی ابی

عبدالله علیه السلام،به آبروی امام حسن علیه السلام،به آبروی مادرشون حضرت صدیقه طاهره سلام الله

علیها،خدا فرج امام زما(عج) برسان

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

می تونستن زود حسین را شهید کنند ولی می خواستن( قتل صبراً )زجر کش کنند، ابن کعب به فرق امام زد، سر

شکافت، یه دستار زرد به سر بست ،یاد شب آخر علی  افتاد ،سرش را با دستمال زرد بستن، حسین تجلی علویه

است، ضربه زد رفت و بر گشت ،عبد الله دید گردن عمو عیان شد، ابن کعب شمشیر می چر خونه، دست را مقابل او

قرار داد، دست به پوست آویزان شد، خون می ریخت رو محاسن حسین، صدا زد وا اما ه، بغلش کرد، بچه را جلو چشم

حسین، مو را گرفت سر را برید، بدنش رو سینه حسین  اسبها له کردند.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

از زبان امام حسن (علیه السّلام) رو به عبدالله، اگر بخوای روضه بخونی، چطور می خونی؟

عبدالله ! عزیز دلم ! اون لحظه ای که داداشم حسین (علیه السّلام) روی زمین افتاده بود، نمی دونی چه ولوله ای تو

عرش خدا بود، مادرم چه می کرد، لحظات آخر داداشم رو زمین افتاده بود، این حلقه ی محاصره را تنگ می کردند، نمی

دونی چه قیامتی تو عرش بود، همه ی ترس من این بود، نکنه زینب مانعت بشه، نکنه زینب تو را نگه داره، وقتی

اومدی سمت میدان، احساس غرور کردم، پیش مادرم گفتم، ببین یازده ساله ی مان اومد میدان …

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عجب ! امام حسنی ها یک چیزهایی می بینند که حسینی ها نمی بینند، همان طور که امام حسن (علیه السّلام) در

مدینه یک چیزهایی دید که امام حسین (علیه السّلام) ندید، عبدالله هم در قیامت می تواند به همه بگوید چیزهایی

که من دیدم خیلی ها ندیدند، قاسم ندید، علی اکبر (علیه السّلام) ندید، هیچ کس نیزه خوردن حسین (علیه السّلام)

را ندید، از اسب افتادن (علیه السّلام) را ندید، ولی من دیدم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب پنجم محرم و روضه حضرت عبدالله بن حسن

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت