ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی


دعبلم کن تا برای تو غزلخوانی کنم             با غزل های تو اظهار مسلمانی کنم

من که نیت کرده ام آقای من رخصت بده       سر در باب الجوادت را چراغانی کنم

@@@

من و حصن حصین همسایه             من و حبل متین همسایه

سالیانی دل مرا برده                            پسر نازنین همسایه

@@@

من مریدم شما همیشه مراد                کرمت را نمی برم از یاد

میسرایم در این شب میلاد                  قُل أَعوذُ بِرَبِّ جود و جواد

بچه هایم تصدق سرتان

مددی کن به حق مادرتان 

حرف دل را اگر غزل کردم              واژه ها را دوباره حل کردم

و به یک مثنوی بدل کردم               یاد احلی من العسل کردم

جام لبریز از شراب افتاد

نامت آمد دهانم آب افتاد 

رعد و برقی شبیه طوفانی             نکند تو علی دورانی ؟

نور چشم مه خراسانی                 تو ولیعهد شاه ایرانی

صاحب مسند امام رضا

پسر ارشد امام رضا 

تو امامی و ما همه ماموم               ز کرامت نکن مرا محروم

از نگاه تو میشود معلوم                    آینه دار چهارده معصوم

شاه جود و عنایت و بذلی

وارث غیرت ابوالفضلی

@@@

 

جهت مشاهده دیگر اشعار

ولادت حضرت جوادالائمه (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 






دعبلم کن تا برای تو غزلخوانی کنم

با غزل های تو اظهار مسلمانی کنم

من که نیت کرده ام آقای من رخصت بده

سر در باب الجوادت را چراغانی کنم

 

****

 

من و حصن حصین همسایه

من و حبل متین همسایه

سالیانی دل مرا برده

پسر نازنین همسایه

 

****

 

وَجهُهُ طلعة الرشیده بود

أنظروا غرة الحمیده بود

روزگاری امام خواهد شد

طفل نوباوه نه پدیده بود

 

****

 

ولی الله زاده

 

من مریدم شما همیشه مراد

کرمت را نمی برم از یاد

میسرایم در این شب میلاد

قُل أَعوذُ بِرَبِّ جود و جواد

 

بچه هایم تصدق سرتان

مددی کن به حق مادرتان

 

حرف دل را اگر غزل کردم

واژه ها را دوباره حل کردم

و به یک مثنوی بدل کردم

یاد احلی من العسل کردم

 

جام لبریز از شراب افتاد

نامت آمد دهانم آب افتاد

 

رعد و برقی شبیه طوفانی

نکند تو علی دورانی ؟

نور چشم مه خراسانی

تو ولیعهد شاه ایرانی

 

صاحب مسند امام رضا

پسر ارشد امام رضا

 

تو امامی و ما همه ماموم

ز کرامت نکن مرا محروم

از نگاه تو میشود معلوم

آینه دار چهارده معصوم

 

شاه جود و عنایت و بذلی

وارث غیرت ابوالفضلی

 

یوسف از زائرین چشمانت

حاتم طائی از گدایانت

پور عمران فقیر احسانت

زکریا غلام طفلانت

 

ولی الله زاده ای اقا

رحمت فوق العاده ای اقا

 

در دو عالم ولی محترمی

حجت الله و صاحب علمی

دست و دل بازی و چه با کرمی

عقل کل تمامی اُمَمی

 

ابن اکثم که مات و حیران شد

با وجود شما مسلمان شد

 

وای از این اعتقاد بی دین ها

وای از این التماس ننگین ها

لعنت حق به قوم بدبین ها

کوری چشم نسل شاهین ها

 

در دو عالم منم غلام تقی

جان عالم فدای نام تقی

 

نای نوحه گرم بده حالا

سایه ای بر سرم بده حالا

مستحقم پرم بده حالا

بی قرارم حرم بده حالا

 

عزت عالمین میخواهم

سفر کاظمین میخواهم

 

مینویسم ز دور  یا نزدیک

که تو هستی به ماسوا نزدیک

در لغت نی به نینوا نزدیک

کاظمینت به کربلا نزدیک

 

با شما تا خدا که خواهم رفت

سوی کرببلا که خواهم رفت

 

@@@




بر آن شدیم باز که دلبر بیاوریم
در آسمان، ستاره ی دیگر بیاوریم
باید دوباره نخل ولا را ثمر دهیم
یعنی به باغ عشق صنوبر بیاوریم
خورشید روی دیگری از نسل یاس ها
مهتابی از تبار پیمبر بیاوریم
ای جبرئیل مژده بده بر رضایمان
باید برای پر زدنش پر بیاوریم
تا چشم های ابتریان کورتر شود
باید دوباره سوره کوثر بیاوریم
این طفل باب رحمت و باب مراد ماست
از اهل بیت ماست همانا جواد ماست
دستان ابرها سبد گاهواره اش
پر می کشند حور و ملک با اشاره اش
دنیا ترانه خوان قدومش غزل غزل
جنت قصیده ایست ز یک استعاره اش
از عرش تا زمین همه صف بسته منتظر
دل بیقرار مانده به شوق نظاره اش
در لابه لای بال سپید فرشتگان
خورشید دیگری است رخ ماهپاره اش
غرق ستاره می کند آغوش عشق را
وقتی رسیده با قدم پر ستاره اش
با خنده اش گل از گل بابا شکفته است
بر روی دست مادرش آرام خفته است
وقتی که آمدی تو، باران نزول کرد
از فرط شوق بر تنمان جان نزول کرد
جبریل بهر تهنیت از نزد کردگار
همراه خیل حوری و قلمان نزول کرد
گویا دوباره مثل تمام کریم ها
کاملترین کرامت انسان نزول کرد
در لیله های قدر خدا دفعه نهم
قرآن دوباره بر روی قرآن نزول کرد
ای یوسف رضا که به بازار حسن تو
نرخ فروش یوسف کنعان نزول کرد
ای آسمان جود بباران کرامتت
در خرمن وجود بباران کرامتت
تو کوثر آمدی و ز کوثر چکیده ای
در ظلمت همیشه ی دنیا سپیده ای
تو اولین ولی خدایی که این چنین
در سن کودکی به امامت رسیده ای
مأمون و  پور اکثم ، نزد تو عاجزند
با تیغ علم گردنشان را بریده ای
تو آن نسیم سبز در اوج طراوتی
که در کویر مرده دل ها وزیده ای
ما در مسیر پرتو باب المرادیت
تو در جوار جد خودت آرمیده ای
مرده است هر کسی نرود زیر دین تو
جان های ما فدای تو و کاظمین تو
پروردگارمان که تو را آفریده است
ما را اسیر دست شما آفریده است
قبل از ازل که وصله جود شما شدیم
مارا به خاطر تو گدا آفریده است
یعنی به جز شما به کسی رو نمی زنیم
وقتی جواد ابن رضا آفریده است
یعنی تویی که نقطه عطف کرامتی
خالق برای جود خدا آفریده است
با هدیه اش برای امام رئوفمان
بابی برای حاجت ما آفریده است
با نام تو هر آینه دلشاد می شود
هر کس دخیل بنجره فولاد می شود
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش تو قطره
ای نمی از کرامتت دریا
ای مسلمان چشم تو آدم
شده روی تو قبلۀ حوا
ای به طفلی فقیه هر مرجع
ای امام تمام عالم ها
به گمانم که حضرت موسی
نامتان را نوشته روی عصا
یا که اصلا مسیح وقت شفا
می برد یا جواد نام تو را
این همه جود و فضل و احسان را
ارث بردی ز مادرت زهرا
با گداییِ تو بزرگ شدیم
یا علی اکبر امام رضا
روز اول که یادمان کردند
ریزه خوار جوادمان کردند
جود و بخشش برای تو هیچ است
کل عالم ورای تو هیچ است
باغ جنت به آن همه عظمت
پیش صحن و سرای تو هیچ است
از روایات عشق فهمیدم
جان عالم به پای تو هیچ است
معجزات مسیح و کار شفا
در حضور دعای تو هیچ است
این بلندی خاک تا افلاک
پیش گلدسته های تو هیچ است
دین ما بندگی ما همه اش
به خدا بی ولای تو هیچ است
کعبه، زمزم، حرم، صفا، مروه
همه پیش صفای تو هیچ است
بیش از این مدح تو نمی دانم
شعر من در ثنای تو هیچ است
ای امام جوان اهلُ البیت
قمر آسمان اهلُ البیت
دل ما غرق در عنایت توست
تشنۀ بادۀ ولایت توست
در همان کودکی امام شدی
این خودش برترین لیاقت توست
این که زهراست مادرت آقا
به خدا بهترین سعادت توست
روز محشر تمامیِ عالم
دست بر دامن شفاعت توست
از درت خلق دستِ پُر رفتند
جود و بخشش همیشه عادت توست
هر که یک بار شد نمک گیرت
تا ابد بندۀ کرامت توست
کاش می شد که در حرم بودم
در شبی که شب شهادت توست
همسرت قاتلت شده آقا
این خودش راز سخت غربت توست
همسرت پیر و مو سفیدت کرد
در جوانی تو را شهیدت کرد
گوشۀ حجره بی صدا بودی
به غم و غصه مبتلا بودی
جگرت سوخت، با لب تشنه
چون جگر گوشۀ رضا بودی
چقدر زود پرپرت کردند
تو امام جوان ما بودی
موقع دست و پا زدن قطعا
یاد گودال کربلا بودی
یاد غم های عمه ات زینب
یاد طفلان بی نوا بودی
یاد طفلی که تا پدر را دید
گفت بابای من کجا بودی؟
از میان تنور آمده ای
یا که بر روی نیزه ها بودی؟
ای پدر جان ز نیزه افتادی؟
به نظر زیر دست و پا بودی
دخترت را ببر که پیر شده
رفتنم مدّتی ست دیر شده
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج
ما حاجت محضیم و شما باب حوائج
ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم
این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم
تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم
روزی بنما آن چه که گفتیم و نگفتیم
بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی
هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی
حالا تو و این دست دل ما که دراز است
درب حرم از لطف به روی همه باز است
از فقر نشستیم که باران برسانی
بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی
باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم
خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم
افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم
یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم
تا حال و هوای حرمت باز بیاییم
با پا که نشد، با پر پرواز بیاییم
این شعر لبالب همه اش شرح فراق است
این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است
حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده
میلم طرف پنجره فولاد کشیده
پابوس رضا زائر و پابوس تو هم هست
در طوس رضا جلوه ی ملموس تو هم هست
باید در آن خانه نفس چاق نماییم
در باب جواد حرم اطراق نماییم
یک شعبه در ایران زده ای جود بگیریم
تا اذن دخولی، ز شما زود بگیریم
ظرفی بدهی تا پدرت پر کند آن را
اندیشه ی ما خوب تفکّر کند آن را
ما نذر شما روضه ی ماهانه گرفتیم
از لطف و عنایات شما خانه گرفتیم
ای کاش به بالا برسم، کج نروم من
حیف است تو آقای منی، حج نروم من
شاید بشود گفت که شاهانه گداییم
بیمه شده ی حرز جواد بن رضاییم
بیتی بده از گریه معطّر شود آقا
این طبع برایم نکند شرّ شود آقا
این طبع مرا سمت مدینه بکشانید
ابیات مرا محضر زهرا برسانید
در انس عمیق تو به مادر سخنی نیست
یک جلوه، حدیثی ز روایات بزنطی ست
از کودکیت گریه کن فاطمه بودی
در کوچه ای از شهر که در زمزمه بودی
دستت به دل خاک چونان تیشه فرو رفت
چشمان ملیح تو در اندیشه فرو رفت
وقتی پدرت آمد و این گونه تو را دید
از علّت اندیشه ی پُر حزن تو پرسید ...
گفتید: مراعات زن و کوچه نکردند!
با مادر ما، حضرت زهرا چه نکردند!؟
ما اشک ز چشمان پر از فیض تو داریم
ای کاش که تا آخر این عمر بباریم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ای دل امشب مدینه بس زیباست
غرق شور و شعف همه دنیاست
هر کجا را که بنگری بینی
محفل شادی و طرب برپاست
رجبیون همه به پا خیزید
شب راز و نیاز و ذکر و دعاست
دهد این مژده جبرئیل امین
وقت بخشیدن گناه و خطاست
آب و جارو کنید عالم را
شب میلاد دلبر دل هاست
سخن ساکنان باغ بهشت
ز شکوفایی گل طاهاست
خانه ی غرق نور شمس شموس
کعبه ی عاشقان آل عباست
چشم دل باز کن ببین ای دوست
گل لبخند بر لب مولاست
امشب از ره جواد می آید
آن که امید قلب خسته ی ماست
عرشیان جملگی به هم گویند
چه قدر این پسر شبیه رضاست
یم جود و سخاست این مولود
آری ابن الرضاست این مولود
دارم امشب به لب ثنای جواد
سر گذارم به خاک پای جواد
چشم امید دارم امشب بر
کرم بی حد و عطای جواد
همۀ هستی ام سر و جانم
پدر و مادرم فدای جواد
بین مردم گر آبرومندم
هست از برکت دعای جواد
می گشاید گره ز هر کارم
دست های گره گشای جواد
من در این آستان غریبه نیم
بودم از اول آشنای جواد
دوست دارم که وقت جان دادن
بنگرم روی دلربای جواد
چه شود گر شبی شوم ای دل!
زائر صحن با صفای جواد
دم باب المراد بنشینم
بینم آن گنبد طلای جواد
امشب عیدیّ خویش می خواهم
فرج مهدی از خدای جواد
ای سرا پا وجود تو برکات
لحظه لحظه به مقدمت صلوات
ای که آرام بخش دل هایی
جلوه ی ذات حق تعالایی
نهمین باغبان باغ ولا
تو گل مرتضی و زهرایی
نور چشمان ثامن الحججی
تو همه آرزوی بابایی
کار لیلی رسیده از عشقت
همه شب تا سحر به شیدائی
به خدا برده ای ز یوسف دل
بس که مه صورتی و زیبایی
اگر عیسی به مرده جان می داد
داشت از تو دم مسیحایی
آرزو داشت تا ز دستانت
صدقه گیرد حاتم طائی
سائل درگه تو می داند
که کریم و چقدر آقائی
همه ی عاشقان تو گویند
که ضریحت بُود تماشائی
همه محتاج یک نگاه توئیم
همگی قطره و تو دریایی
من «جوادم» اگر چه بد هستم
کوته از درگهت مکن دستم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بر سر آنم زبان بگشایم و آوا کنم
خویش را در محضر مولای خود پیدا کنم
تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من
سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا کنم
او امام هشتم و آئینه ذات خداست
عالمی را من فقط با نام او شیدا کنم
تا که مولانا رضا از دست من گردد رضا
از زبان حال او گویم روایت ای خدا
سال ها من منتظر بودم که آید گوهرم
این مبارک کودک و نور دو چشم مادرم
او مبارک تر بود از هر چه مولود است و بس
او محمد یا جواد است و بود تاج سرم
او امامت را برایم تا ابد تثبیت کرد
کرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م
او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود
در مقام عصمتش همپایه ی کوثر بود
کودک است اما چو لب وا کرد غوغایی نمود
خطبه ای کوتاه خواند و کار زیبایی نمود
آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست کرد
آن که اهلش بود گفتا کار زهرایی نمود
رفع تهمت کرد، از آن که ز مریم برتر است
بهر مادر کودک نازم مسیحایی نمود
گفت من  از نسل زهرایم عزیز حیدرم
من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم
گر نمی آمد بنای دین حق کامل نبود
دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود
گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار
تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود
بهر دیدار جمال نازنین کودکم
کس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود
پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود
نی که بهر شیعه این باب المراد من بود
دست از او بر مدارید این گل زهرا بود
دست او باز است و کارش حل مشکل ها بود
نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد
در قیامت کار او زیباتر از دنیا بود
کم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود
عاشق دیدار سائل چشم این  آقا بود
هستی ام دار وندار من همین دردانه است
هر که صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است
با چه جرات شرح اوصاف کمالش می کنید؟
با قیاس یوسفی وصف جمالش می کنید؟
یوسف از دریای زیبایی او یک قطره است
از خدا گوئید گر نشر خصالش می کنید
این جواد من شبیه من غریب و بی کس است
منعم از گریه چرا وقت وصالش می کنید
گوئیا می بینم اینک در جوانی دلبرم
می شود مظلوم کشته مثل زهرا مادرم
ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او
جمله ذرات دو عالم می شود نالان او
از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند
کف زند شادی نماید زوج بی ایمان او
در شب میلاد او من روضه خوانی می کنم
جان من که باب او هستم فدای جان او
اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم
هر که گوید از غم او میزبان او منم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
انـوار الهی بـه فضا باد مبارک
میلاد جواد‌ بن رضا باد مبارک
خورشید در آغوش سحر باد مبارک
در دست رضا قرص قمر باد مبارک
دیدار پسر بهر پدر باد مبارک
ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک
الحق که خداوند محمّد به علی داد
بر خلق، ولی داد، ولی داد، ولی داد
عید است و گشودند ز رحمت در دیگر
بر آل علی داده خدا گوهر دیگر
بر پا شده از شوق و شعف محشر دیگر
میلاد پیمبر شده یا حیدر دیگر؟
این عبد خدا سید و مولای عباد است
والله جواد است جواد است جواد است
در بزمِ وجود آمده جود از کرم او
عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او
دل‌های خدایی همه بیت‌الحرم او
اوصاف همه خلق جهان است کم او
ای جان همه عالم و آدم به فدایش
زیبد که ببینیم و بخوانیم رضایش
حرزی که بد از مادر او چون دُر مکنون
بخشید ز لطف و کرم خویش به مأمون
مأمون شد از این جود و جوانمردی ممنون
اوصاف کمالش ز حساب آمده بیرون
پیداست چو خورشید صفت‌های خدایش
مـا را نرســد تـا کـه بگـوییم ثنـایش
والله قسم فوق مقام است مقامش
پیغامبران یکسره خوانند امامش
آرام دل و جان کلیم است کلامش
از هشت پسر، وز سه پسر باد سلامش
این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست
این مظهر حق صـدرنشین حرم هوست
ای اهل کرم را عطش چشمۀ جودت
سرتا به قدم آیۀ تطهیر وجودت
بالید به خود سجده به هنگام سجودت
از ما صلوات و ز خداوند درودت
ما سائـل و آقایـی و لطف و کرم از توست
دل را نگشودیم به غیر، این حرم از توست
ای علم تو چون علم خدا نامتناهی
در موسم طفلیت به توفیق الهی
دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی
دشمن به کمالات تو داده است گواهی
وقت سخنت آمـده دانـش به تلاطم
دریا شده در قطره‌ای از علم شما گم
در ملک خدا مطلع‌ الانوار شمایید
دست کرم خالق دادار شمایید
روشنگر چشم و دل بیدار شمایید
ما دایره و نقطۀ پرگار شمایید
والله قسـم مهـر شمـا آب حیـات است
هر کس به شما دست دهد اهل نجات است
بی‌مهر شما نخل عمل را ثمری نیست
بی‌سوز شما سینۀ ما را شرری نیست
جز کوی شما در همه عالم خبری نیست
جز باب عنایات شما هیچ دری نیست
ما مهـر شمـا را بـه دو عالــم نفروشیم
یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم
پیداست در آیینۀ تو روی محمّد
ریحانۀ ریحانه و بوی تو محمّد
خلق تو و خلق و تو خوی تو محمّد
پیداست در آیینۀ روی تو محمّد
در چشم رضا روی تو آیینۀ احمد
لبخند زد و نام تو بگذاشت محمّد
من قطره که افتاده به دامان یم توست
هر سو که نهم روی دلم در حرم توست
در حشر همه دار و ندارم کرم توست
هر بیت مرا نفخه‌ای از فیض دم توست
بی‌مهر تو «میثم» دهنش باز نگردد
هرگـز بـه زبانش سخن آغاز نگردد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست
ما خم شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست
سجاده بیارید که تا صبح نخوابیم
در بین سحرها – سحری بهتر از این نیست
ما درد نگفتیم ولی باز دوا کرد
در شهر، طبیب دگری بهتر از این نیست
حق داشت بنازد پدر پیر مدینه
در هیچ کجایی پسری بهتر از این نیست
گفتند جواد است سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست
پر کرد به اجبار خودش کیسه ی ما را
در کوچه ی ما رهگذری بهتر از این نیست
گفتند سلامی بده و زائر او باش
دیدیم در عالم سفری بهتر از این نیست
پس زائر یاریم توکلت علی الله
ما عبد نگاریم توکلت علی الله
ابروی تو و تیغ بلا فرق ندارند
در طرز شهادت شهدا فرق ندارند
کافی است که پای تو به یک سنگ بگیرد
این گونه که شد سنگ و طلا فرق ندارند
ایام طفولیت تو عین بزرگی است
در معجزه، ایام خدا فرق ندارند
از رحمت تو دور نبودند، سیاهان
وقت کرم تو، فقرا فرق ندارند
پایین سر سفرهٔ تو نیز چو بالاست
در خانه ی تو شاه و گدا فرق ندارند
ما کار نداریم رضا یا که جوادی
در مذهب ما آینه ها فرق ندارند
تو آمده ای تا که سرآمد شده باشی
یک بار دگر نیز محمد شده باشی
بیمار شدن از من و عیسی شدن از تو
لب تشنه شدن از من و دریا شدن از تو
در راه عصای تو بیان کرد: امامی!
اعجاز عصا از تو و موسی شدن از تو
در مهد به اثبات خودت سعی نمودی
در کودکی ات این همه والا شدن از تو
چهل سال پدر – چشم به راه پسرش بود
حالا یکی یک دانه ی بابا شدن از تو
چشمان موفق به امید تو نشسته است
پس دست شفا از تو و بینا شدن از تو
تا زائر سرو قد و بالای تو باشد
جانم پسرم از پدر و پا شدن از تو
بگذار قدم های تو را خوب ببیند
در قامت تو جلوه ی محبوب ببیند
هستند کریمان دو عالم سر خوانت
یکبار نخورده است گره کیسه ی نانت
اصلا حرم شاه خراسان حرم توست
هر صحن که گشتیم در آن بود نشانت
انگار که گهواره تو عرش زمین بود
وقتی پدر پیر تو می داد تکانت
تکبیر تو از داخل گهواره رسیده است
هستم اگر امروز مسلمان اذانت
یکبار پدر گفتن تو گر نمی ارزید
صد بار نمی رفت به قربان زبانت!
از چشم پدر دور مشو – گرگ زیاد است
بر این پدرت حق بده باشد نگرانت
در راه مبادا قدمت خار ببیند
آن صورت چون برگ تو آزار ببیند
یک روز می آید که می افتد بدن تو
لب تشنه بمانی و بخشکد چمن تو
یک روز می آید که می افتی و کنیزان
در خانه برقصند کنار بدن تو
ای یوسف زهرا - دل یعقوب فدای ...
آن لحظه ی خاکی شدن پیرهن تو
هر چند کلام تو در آواز شود گم
اما نزند هیچ کسی بر دهن تو
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آمدی تا که عشق ما بشوی
ثمر کار انبیا بشوی
در زمان قنوت های دلم
پاسخ ذکر ربّنا بشوی
آمدی تا به عرصه ی بخشش
در صف بندگی خدا بشوی
کربلا مشهد است و آمده ای
تا علی اکبر رضا بشوی
نقل کردند این حکایت تو
برکت بارد از ولادت تو
آمدی استعاره ها گم شد
ای نهادم! گزاره ها گم شد
داستان های حاتم طایی
وسط برگه پاره ها گم شد
با حضورت قدی علم کردی
زیر پایت مناره ها گم شد
جلوه ای کرده ای به نیمه ی شب
ماه بین ستاره ها گم شد
آمدی مثل سوره ی کوثر
سندم آیه ی هو الابتر
درک عشق تو درک اسرار است
روی تو روی نور الانوار است
دست رد روی سینه ای نزدی
حرف من نیست، عین آمار است
گر مرا پیش تو عقیقه کنند
باز هم چشم تو طلبکار است
بارها حاجت مرا دادی
این برای هزارمین بار است
باز هم چون همیشه پر دردم
عشقتان را فقط طلب کردم
بین آیات، والضحی عشق است
نهمین رؤیت خدا عشق است
دل بیمار و حضرت آقا
مردن و بودن و شفا؛ عشق است
بین این قبله های بی همتا
کاظمین، مشهدالرضا عشق است
از برای زیارت سلطان
در باب الجواد را عشق است
چیست خورشید؟ انعکاس شما
چیست قرآن؟ اقتباس شما
شاعر این حضورتان شده ام
قالی زیر پایتان شده ام
نذر تو کرده آن قدر مادر
تا زمانی که من جوان شده ام
جشن امسالتان چه رویایی است
چون که هم سن و سالتان شده ام
چون که در کودکی شدی رهبر
مؤمن صاحب الزمان شده ام
ای که هستی جواد مادر زاد
جشن میلاد تو مبارک باد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد
درست مثل زمان تولد زهرا
مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد
هزار حظّ منزّه به دیده اش آمد
همین که چشم ستاره به روی تو وا شد
و آسمان اگر امروز این همه بالاست
به پای قامت طوبایی شما پا شد
صدای پای کریمانه تو می آید
دلم به پشت در خانه تو می آید
تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است
دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است
میان خیل هزاران هزار بخشنده
برای جود خودش انتخابتان کرده است
حساب کردم و دیدم چهارده قرن است
مرا پیاله به دست شرابتان کرده است
تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن
تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است
قسم به کعبه برای شفاعت فرداست
اگر جواد الائمه خطابتان کرده است
خدا سرشته تو را، تا که مثل نور کند
کریمی اش به کریمی تو ظهور کند
مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد
شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد
برای آن که خدا حاجت مرا بدهد
مرا نوشت  مرید و تو را نوشت مُراد
به روی صفحه پیشانی ام ملائک ات
نوشته اند سگِ خانه امامِ جواد
چگونه لطف نداری به این اسیری که
غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد
صدای اول عشق و صدای آخر عشق
تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد!
رسیده است به روی مهت سلام رضا
علی اکبرِ درِ خانهٔ امامِ رضا
تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان
جواب عاطفه باشی به مستکینیمان
تو آمدی ز طبق های آسمان پایین
و کردی از پی چشمانتان زمینیمان
چگونه دست توسل نیاوریم آقا
تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان
تویی تو ماحصل چله توسل ها
تویی شراب طهورای اربعینیمان
تویی که حق خدایی به گردنم داری
تو آفریده شدی تا بیافرینیمان
تو را جواد و مرا آفریده ات کردند
قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند
نگاه بی مَثَلت از تبار خورشید است
ضریحْ گونه چشمت مدار خورشید است
کواکب از جریان تو نور می گیرند
طلوع نور شما تا دیار خورشید است
تو انعکاس جمال امام خورشیدی
شبیه آینه ای که کنار خورشید است
همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد
به گوش خویش سرودم که کار خورشید است
قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا
به آن دیار که مهپاره بار خورشید است
جواب کودک خورشید، سر بریدن نیست
جواب نور گلوی سحر، بریدن نیست
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده
همان که بال قنوت دم سحر داده
قسم به سوره ی خورشید و آیه آیه ی آن
که نور را به دل روشن بشر داده
قسم به آه درختی بدون بَر، که جبر
شکوه ساقه ی خود را به یک تبر داده
دمیده بر دم صور مدینه اسرافیل
ترانه خوانده و آواز عشق سر داده
که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید
فلک به دامن خورشیدتان قمر داده
کسی که وارث پیغمبر است ابتر نیست
خدا دوباره به این خاندان پسر داده
پسر نه کوثر قرآن ضامن آهو
جواد آل علی جان ضامن آهو
همان که سجده گهش آسمان عیسی شد
همان که خاک درش کوه طور موسی شد
همان که ذره شد از لطف چشم او خورشید
همان که قطره ز شوق نگاش دریا شد
همان که روشنی چشم آسمانی هاست
ستاره ی سحر آسمان بابا شد
همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها
رسید و قصه ی کوثر دوباره احیا شد
مدینه مکه و ریحانه هم خدیجه ی آن
رضا رسول خدا و جواد، زهرا شد
رسید سیب بهشت خدا، خدا را شکر
رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر
به شیوه ی پدر این چشم مهربان شده است
همان نگاه همان عاطفه همان شده است
همان صمیمیت و گرمی و صفایی سبز
همان پناه که آهو دخیل آن شده است
اگر غلط نکنم بوی یاس می آید
اگر درست بگویم رضا جوان شده است
جواد، جود خداوند آسمان ها هست
که با زبان زمینی او بیان شده است
منم گدای امامی که قرص مهر و ماه
به دست سائل او مثل قرص نان شده است
فقط نه ملجأ حاجات مردمان زمین
که مأمن همه ی آسمانیان شده است
کسی که سائل این خانه هست می داند
جواد، جود کند سائلی نمی ماند
مخاطب همه ی نامه های من شده ای
توسلی همه روزه برای من شده ای
در این زمین که هوای نفس کشیدن نیست
حیات من، نفس من، هوای من شده ای
دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز
بهانه ی سفر کربلای من شده ای
مرا سفر، سفر کاظمین قسمت کن
مرا زیارت قبر حسین قسمت کن
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
حس باران در نگاه ساده ات
شوق رفتن در مسیر جاده ات
مبدا مشهد، مقصد من کاظمین
نقشۀ راهم گل سجاده ات
می روم از سنگلاخ عاشقی
تا نهایت های  دور افتاده ات
رفتن و رفتن بدون وقفه ای
شیوۀ شب گردی دلداده ات
می رسم یک روز بر دروازه ی
چشم های مهربان و ساده ات
جا گرفته کهکشانی از غزل
در مدار زلف پیچ افتاده ات
در تفرج گاه صبح شعر من
دب اکبر می شود کباده ات
حضرت والا،  امام  عالمین
یوسف زهرای شهر کاظمین
ساحل دریای جودت بیکران
هفت دریا قطره ای از فضلتان
سفره ی احسانتان گسترده است
حاتم طائی  نشسته  پای  آن
من گدای اهل بیتم، ای امیر
باب حاجات من است این آستان
روزی من را خدا دست تو داد
کاسه ای آب و کمی خرما و نان
قرص نان ها دست پخت فاطمه ست
شک  ندارم ای  کریم مهربان
گندمش را از بهشت آورده ای
از زمین های خودت در آسمان
خانه ات  آباد باشد  تا ابد
کوری چشم حسودان زمان
حضرت والا، امام  عالمین
یوسف زهرای شهر کاظمین
آینه در آینه  پیغمبرید
ساقیانِ گرد حوض  کوثرید
سورۀ کوثر جواب محکمِ
آنکه می گوید شماها ابترید
چارده نورید، نور لایزال
بر سریر کبریایی زیورید
عرشیان را درس ایمان داده اید
در دو عالم اهل وعظ و منبرید
هر سحر بعد از نماز صبح تان
روضه خوان روضه های مادرید
در قیامت  جان پناه  شیعیان
بر تمام عرش، سایه گسترید
شک ندارم که مرا همراه تان
روز محشر سمت جنت می برید
حضرت والا، امام  عالمین
یوسف زهرای شهر کاظمین
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
وقتی بساط عشق بازی چیده می شد
سجادۀ سبزی کنارش دیده می شد
یک پیرِ عاشق با دعای مستجابش
در امتحانِ عاشقی سنجیده می شد
صبرش اگر چه شهرۀ هفت آسمان بود
گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد
گویا دوباره کوثری در بین راه است
کم کم سحر شام دل غمدیده می شد
از نور زهراییِ این  فرزند خورشید
طومار غربت در جهان برچیده می شد
دانید این اسطورۀ دلدادگی کیست؟
در آسمان ها این چنین نامیده می شد
او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس است
آرامش جان و دلِ سلطان طوس است
او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد
همچون رسول الله پیغمبر ترین شد
از آسمان ها آمد و جاری تر از اشک
مانند زهرا مادرش کوثرترین شد
سر تا به پایش بود توحید مجسم
بر بادۀ رب الکرم ساغر ترین شد
او چندسالی گر چه مهمان بود ما را
اما تجلی کرد و نام آور ترین شد
بر تار گیسویش گره خورده دل ما
این شاه زاده، تک پسر، دلبرترین شد
شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره
ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد
در چند جایی که عیان شد غیرت او
با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد
فرمود بابایش از او بهتر نباشد
مولودی از او با برکت تر نباشد
او آمد و ابن الرضایی کرد ما را
از برکت نامش خدایی کرد ما را
مشتی ز خاکیم و قدم بر ما نهاد و
تا عرش برد و کبریایی کرد ما را
دست کریمِ این امامِ ذره پرور
یک عمر مشغول گدایی کرد ما را
صوت دل آرای مناجاتش سحر ها
سر مست جانان و هوایی کرد ما را
بوسیدن خال رطب دارش در این ماه
مهمان بزم با صفایی کرد ما را
یک قطرۀ اشک از کنار سفرۀ او
هر نیمۀ شب مردی بکایی کرد ما را
از گوشۀ صحن و سرای کاظمینش
مست حسین و کربلایی کرد ما را
نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم
کلب امیر کاظمین، عبدالجوادم
لبخند او آرامش جان رضا شد
یوسف شد و مهمان کنعان رضا شد
سجادۀ بابا شده گهوارۀ او
لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد
آمد که باقی ماندۀ توحید باشد
با نام او شیعه مسلمان رضا شد
هر کس که از باب الجواد آمد زیارت
با دست پُر، مشمول احسان رضا شد
امشب دلم جایی دگر هم پر گشوده
ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده
امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم
اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم
می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک
چله نشینی پای خُم کرده شرابم
امشب دخیل گوشۀ گهواره هستم
دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم
عشاق را گویم ازین پس تا قیامت
با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم
عالم همه دانند در کوی محبت
من ریزه خوار سفرۀ طفل ربابم
با اذن سقا در حرم سرباز عشقِ
شش ماه سردار خیام بوترابم
ای کاش همچون حق شناس پاک طینت
عبد علی اصغر کند  زهرا حسابم
حالا که غم آلود گشته ناله هایم
انگار باب القبله ی کرب و بلایم
او را خدا می خواست مه پاره ببیند
مسند نشین کنج گهواره ببیند
بر روی دستان پدر با کام عطشان
با روی خونین، حنجری پاره ببیند
یک عمر با زخمی که مانده روی سینه
دور حرم بانویی آواره ببیند
اما در آخر چون عموجانش ابالفضل
او را صفِ محشر همه کاره ببیند
لب تشنگان  اشک را این طفل ساقیست
شش ماه تا قربانی شش ماه  باقیست
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
طوبای تو میان دلم قد کشیده است
بین من و خیال خودم سد کشیده است
احساس می کنم به تو نزدیک می شوم
جذر مرا نگاه تو مد کشیده است
این جذبه طلایی بالا نشین تو
بال مرا حوالی گنبد کشیده است
دست خدای عز و جل روی قلب ما
این بار سوم است محمد کشیده است
نوری رئوف در حرمت موج می زند
الطاف کاظمین به مشهد کشیده است
بخشنده تو، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند
سجاده ی دعای تو نقاشی ام کنند
بگذار بر کنار قدم های هر شبت
با رشته عبای تو نقاشی ام کنند
بال و پرم بده که شبیه کبوتری
امروز در هوای تو نقاشی ام کنند
بگذار از زمان ازل تا همیشه ها
آقای من برای تو نقاشی ام کنند
وقتی میان خانه دعا پخش می کنی
مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
ای بالش تو دست امام رئوف ما
ای  سایه بان روی تو بال فرشته ها
تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت
ای مستجاب چله سجاده دعا
تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود
خورشید از مقابل گهواره شما
این گونه بی نقاب نظر می خوری عزیز
این قدر در مقابل آیینه ها نیا
آقا قرار ما سر میدان کاظمین
ای اولین زیارت ما بعد کربلا
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
هر صبح چهارشنبه مقیم تو می شوم
از زائران صبح نسیم تو می شوم
روزی اگر به طور مرا راهیم کنند
سوگند می خورم که کلیم تو می شوم
وقتی که از محله ما می کنی عبور
کوچه نشین دست کریم تو می شوم
بر پشت بام گنبد زرد و طلائیت
مثل کبوتران حریم تو می شوم
کم کم در ابتدای خیابان کاظمین
دارم همان گدای قدیم تو می شوم
بخشنده تو ،خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
در هر نگاه این قبیله هل أتایی ست
چشم تهیدستان عالم جان گرفته
می بارد انوار کرم از هر کرانه
شب های دل گیر زمین پایان گرفته
داده خدا ماهی به خورشید رئوفش
آری دعای حضرت جانان گرفته
از عرش جنت سوره‌ی یاسین رسیده
خاک مدینه عطر الرّحمان گرفته
نسل امامت می شود پاینده با او
از برکتش دل های شیعه جان گرفته
او می رسد جود و سخا معنا بگیرد
در قلب عالم نور رحمت پا بگیرد
عالم همه قطره اگر دریا تو هستی
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی
فیض وجود توست رزق اهل دنیا
باران جود عالم بالا تو هستی
ای آسمان لطف غیر از آستانت
سائل کدامین سو نهد رو، تا تو هستی
مانده ست ابتر کیدِ بدخواهان شیعه
روشن ترین تفسیر اعطینا تو هستی
مانند کوثر چشمه‌ی جاری نوری
با این حساب آئینه‌ی زهرا تو هستی
بابات بوده پاره‌ی قلب پیمبر
آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستی
ابن الرضایی تو کریم بن کریمی
ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی
چشمان تو جنت! نه جنت آفرینی ست
در هر نگاه روشنت خلد برینی ست
هر واژه‌ی تو عطر و بوی وحی دارد
وقتی که خلق و خوی تو روح الامینی ست
با عشق تو قلبی نمی سوزد در آتش
آقا ولای تو عجب حصن حصینی ست
گویا گره خورده دلم با عرش اعلی
هر رشته از مهر شما حبل المتینی ست
اذن حضور این جا فقط اخلاص و تقواست
چشمان تو خورشید هر اهل یقینی ست
کی لایق وصف شکوه بی حد تو
این شعرها این واژه های این چینی ست؟!
ای آسمان! ای بی کران! ای بی نهایت!
من را ببخش آقا اگر شعرم زمینی ست
من روزی هر ساله ام را از تو دارم
چشمان من بر دست های نازنینی ست
عمری ست که ریزه خور این آستانم
در وصف جود بی کرانت ناتوانم
هر شب دل من سائل باب المراد است
آن جا که حاجتمند درگاهش زیاد است
آن جا که امید و پناه آخر ماست
آن جا که اوج هر توسل یا جواد است
جز آستان تو پناهی که نداریم
این استغاثه با تمام اعتقاد است
بی لطف تو از دست خواهد رفت عبدت
یک گوشه چشمی سائل تو خانه زاد است
ماها کجا و سائلی آستانت؟!
بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست
آقا شفیع ما به درگاه خدایی
وقتی که جودش را به چشمان تو داده ست
مداح چشمانت کسی غیر از خدا نیست
بر ما مگیری خرده، واژه کم سواد است
در مشهد سلطان ایران هم که هستیم
دل های ما پروانه‌ی باب الجواد است
آقا دل من در هوای کاظمین است
در حسرت یک بوسه بر قبر حسین است
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ما خشکسالیم و شما باران مایی
دریای لطف و فضل بی پایان مایی
وقتی که اسم فاطمه روی لب ماست
بوی تو می آید، یقین مهمان مایی
شاگرد درس تو کرامت پیشه گان اند
استاد درس مکتب عرفان مایی
هر کس که باشد منکرت پست است اما
من مطمئنم این که تو، قرآن مایی
آن کس که با تو رفت بیراهه نرفته
در کشتی فیض خدا، سکان مایی
از لطف و احسان شما، از علم و جودت
بی پرده می گویم شما ایمان مایی
تو در دل خوبان عالم جای داری
زیرا که نور دیده سلطان مایی
چشم و چراغ هشتمین ماه خدایی
یعنی که فرزند علی موسی الرضایی
آن قدر که چشمان زیبای تو ناز است
مانند سجاده به طاق عرش باز است
وقتی که اسم تو می آید آسمان هم...
...با ذکر نامت غرق در سوز و گداز است
یک دو قدم بردار که عالم ببیند
خاک زمین از گام هایت دل نواز است
روز قیامت می شود فهمید این را:
هر کس که قدری با تو باشد سرفراز است
ما را هم از حال دعایت جرعه ای ده
آقا امامت کن بیا وقت نماز است
مرغ سحر دیشب تمام ذکرش این بود
نام جواد از روز اول چاره ساز است
وقتی که تو رو به خدا غرق دعایی
انگار که حیدر کنار جانماز است
ما را بخر تا که برای تو بمانیم
روزی مان کن تا گدای تو بمانیم
در هر نگاه تو صفا را می توان دید
قطعاً علی موسی الرضا را می توان دید
در نیمه شب های خدایی تو آقا
هر شب سرشک ربّنا را می توان دید
آقا به جان نوکرانت کفر این نیست
در چشم های تو خدا را می توان دید
دست گدا وقتی که سوی تو دراز است
لطف امام مجتبی را می توان دید
هر شب کنار سفره ات خضر و کلیم اند
چون حضرت خیرالنسا را می توان دید
عالم فقیر دست هایت هست زیرا
در خانه تو انبیا را می توان دید
از آسمان کاظمین از روی گنبد
گلدسته های کربلا را می توان دید
از صحن تو تا کربلا یک راه دارد
یک جاده ای که نام ثارالله دارد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
هر که سر خدمت نگار ندارد
هر چه که هم باشد اعتبار ندارد
بحث سر دیدن کریمی یار است
ور نه گدا بودن افتخار ندارد
وقت کرم دست تو به دست گدا خورد
بهتر از این لطف روزگار ندارد
شانه بزن بیشتر به زلف کمندت
این دل ما ترس تار و مار ندارد
صبح قیامت اگر تو دلبر مایی
هیچ کسی با بهشت کار ندارد
تا که خدا هست شاه و گدا هست
شاه اگر یار ماست روزی ما هست
لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟!
مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟!
علت خلقت تویی در عشق و گر نه
جبر کدام است و انتخاب کدام است؟!
چله ای باید گرفت تا که بفهمیم
سرکه کدام است یا شراب کدام است؟!
این پدر پیر تو چگونه بخوابد
پهلوی گهواره ی تو، خواب کدام است؟!
روی تو و روی او... چگونه بفهمیم
در وسط این دو، آفتاب کدام است؟!
هیچ کسی مثل تو وجود ندارد
مثل تو و سفره ی تو جود ندارد
باز بینداز سمت ما نظرت را
نوکر دربار کن غلام درت را
جای تو عرش است و خاک قابل تو نیست
این طرفی کرده ای چرا گذرت را؟!
بعد چهل سال گریه کردن و هجران
این همه خوشحال کرده ای پدرت را!
بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش
تا بگذارد به روی سینه سرت را
وای اگر وا شود ز چهره نقابت
پر کنی از کشته کشته دور و برت را
شهر پر است از حسود، حرز بینداز
یا که عوض کن مسیر رهگذرت را
در همه مولودهای قوم پیمبر
هیچ کسی نیست از تو با برکت تر
لطف تو را از ازل زیاد نوشتند
آینه ات را خدا نژاد نوشتند
خاک سر راه تو بهانه ی خلق است
خاک مرا از همین بلاد نوشتند
ایل و تبار مرا مرید نوشتند
ایل و تبار تو را مُراد نوشتند
هر چه خدا جود داشت داد به دستت
نام تو را این چنین، جواد نوشتند
یا کرم و یا جواد عبد تو هستم
حضرت باب الجواد عبد تو هستم
هفت زمین در خور کبوتر تو نیست
غیر بلندای عرش بستر تو نیست
وقت نماز شبت تجلی الله
هیچ کسی جز تو در برابر تو نیست
خواست پدر بوسه اش برای تو باشد
خوب شد این که کسی برادر تو نیست
گر چه علی اکبرِ امامِ رضایی
زخم ولی بر ضریح پیکر تو نیست
این شب جمعه بده جواب همه را
آب مگر مهریه ی مادر تو نیست
از چه علی اصغر از فرات ننوشید
از چه از آن مایه ی حیات ننوشید
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مژده ای یاران نگار آمد نگار آمد نگار
بر تن هستی قرار آمد قرار آمد قرار
غنچه ی زهرا به بار آمد به بار آمد به بار
عالم از یک گل بهار آمد بهار آمد بهار آمد بهار
جان به شوق او نثار آمد نثار آمد نثار
لیل رفت اینک نهار آمد نهار آمد نهار
دامن ریحانه ات گردیده گلشن یا رضا
خانه ی تو، قلب تو، چشم تو، روشن یا رضا
ای رضائیون رخ ابن الرضا را بنگرید
رکن ایمان، حصن دین، کهف تُقی را بنگرید
چارده مرآت حسن کبریا را بنگرید
هیبت و قدر و جلال مرتضی را بنگرید
بر سر دست رضا حُسن خدا را بنگرید
طلعت قرآن جمال مصطفی را بنگرید
قبله ی اهل ولا باب المراد است این پسر
جود با لبخند می گوید جواد است این پسر
ای عروس فاطمه خیرالانام آورده ای
عاشر ماه رجب ماه تمام آورده ای
عرشیان را آفتابی مستدام آورده ای
فرشیان را رهبری گردون مقام آورده ای
نوریان را در همه عالم امام آورده ای
ناریان را آیت برداً سلام آورده ای
جان جان عالم است این بر سر دوشش بگیر
ای عروس موسی جعفر در آغوشش بگیر
آسمان گوید که این خورشید تابان من است
عرش می بالد که این ماه فروزان من است
عدل می نازد که این مولود، میزان من است
وحی می خندد که این پاکیزه تن، جان من است
مادرش ریحانه می گوید که ریحان من است
در بغل او را رضا گیرد که قرآن من است
بشنوید از حضرت جبریل با صوت جلی
کوثر دوم مبارک باد بر آل علی
ای وجود جود از جود وجودت یا جواد
دوستان و دشمنان مرهون جودت یا جواد
حضرت معبود مشتاق سجودت یا جواد
لوح دل آئینه ی غیب و شهودت یا جواد
مدح تو گفته خداوند ودودت یا جواد
ای ز وهم خلق، بالاتر حدودت یا جواد
تا ابد ظرف وجود از جود و احسان تو پُر
هم تو دُرّ هشت دریایی و هم بحر سه دُر
نوح دل یوسف لقا موسی کلام عیسی دمی
بحر ایمان را گهر دُرهای رحمت را یمی
هم کتاب ا... ناطق هم خطاب محکمی
در محیط علم سکّاندار کلّ عالمی
در سنین خرد سالی پیر پور اکثمی
از تمام انبیا غیر از محمد اعلمی
در جواب یک سئوال آری هزاران مسئله
افکنی بر گردن صد پور اکثم سلسله
آبرو بخشان عالم آبرومند توأند
در سنین کودکی افلاک پابند توأند
جود و احسان، علم و تقوا چار فرزند توأند
صد چو لقمان مستمند حکمت و پند توأند
باد و بارن، ابر و دریا بی قرارت می شود
در شکار ماهیی مأمون شکارت می شود
ای بلندای زمان مرهون عمر کوتهت
اختران پروانه ی روی نکوتر از مهت
تن، نه بلکه جان ارباب کرم خاک رهت
عرش و فرش و آسمانها و زمین دانشگهت
علم ما کان و یکون سطری به قلب آگهت
در کتاب آسمانی خوانده حق وجه اللّهت
می درخشد تا قیامت کوکب اقبال تو
شوکت عباسیان چون مور شد پامال تو
دست تو وقت کرم کار خدایی می کند
چشم تو از عالمی مشکل گشایی می کند
خُلق تو حتی ز دشمن دلربایی می کند
مهر تو در مُلک دل فرمانروایی می کند
ذات حق در طلعت تو خود نمایی می کند
عالم خلقت سر کویت گدایی می کند
با تو دارم عرض حاجت از تو می خواهم مراد
یا جواد ابن جواد ابن جواد ابن جواد
ای تو شمع و عالمت پروانه یا ابن الرضا
ای رضا را نازنین دردانه یا ابن الرضا
دامن ریحانه را ریحانه یا ابن الرضا
جود، پیش جود تو افسانه یا ابن الرضا
من گدایم بر در این خانه یا ابن الرضا
آشنایم، نیستم بیگانه یا ابن الرضا
تو مرا سر مست از جام ولایت می کنی
تو به مأمون حرز مادر را عنایت می کنی
کیستم من سائل کوی تو یا ابن الرضا
روز و شب گرم هیاهوی تو یا ابن الرضا
مدح خوان تو، ثنا گوی تو یا ابن الرضا
تشنه کامی بر لب جوی تو یا ابن الرضا
من گدا، جود و کرم خوی تو یا ابن الرضا
دست دل آورده ام سوی تو یا ابن الرضا
ای هماره لطف و احسان و کرامت کارتان
کیست «میثم» خاک راه میثم تمّارتان
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.