ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

 

خورشید شب فاطمه بالا آمد                           شکل دگر علی و زهرا آمد

مشتاق زیارت حسن بود، حسین           این بود که شش ماهه به دنیا آمد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در ملک ری شکوه خدایی بزرگوار            زرتشت این قبیله شمایی بزرگوار

بر بخت ما همیشه عرب غبطه می خورد              داماد خانواده مایی بزرگوار

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی ست                           بت بتخانه و رهبان کنشتم لیلی ست

خاک من خاک جنون است و سرشتم لیلی ست           هر چه در مکتب استاد نوشتم لیلی ست

جز به این حرف ندارد قلم من میلی

دفترم پر شده از لیلی لیلی لیلی

می نویسم لیلی تا که بخوانیم حسین                 تا جنون را به نهایت برسانیم حسین

آن که بی او نفسی هم نتوانیم حسین          وقت یک ذکر همه هم ضربانیم: حسین

او همان است که هر وقت از او می خوانم

از دل عرش خدا فاطمه گوید جانم

از همان روز که حُسنش ز تجلّی دم زد                از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد

از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد               عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

گفت من عشقم و مجنون حسین بن علی

در رگم نیست به جز خون حسین بن علی

آسمان با تپش ماه تماشا دارد                           قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد

خاک یک دشت فقط تربت اعلا دارد           عشق با نام حسین است که معنی دارد

تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین

نمک سفره ایجاد حسین است همین

غم عشق است که آتش زده بر بنیادم                  تا که در راه محبت بدهد بر بادم

من ملک بودم و فردوس... نه آمد یادم            که من از روز ازل اهل حسین آبادم

منم آن رود که جز جانب دریا نروم

بر دری غیر در خانه ی مولا نروم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ارباب ما رسیده و دنیا شلوغ شد                               دنیا فقط نه... عالم بالا شلوغ شد

بازار نوکری من و تو گرفته است                                شکر خدا دوباره سر ما شلوغ شد

با فوجی از فرشته، بزرگ ملائکه ...                    ... آمد زمین و خانه ی مولا شلوغ شد

در دست هر فرشته هدایای شاخصی ست                 اطراف گاهواره ی آقا شلوغ شد

از برکت رسیدن ارباب شیعه ها                          حتّی کِنِشت و دِیر و کلیسا شلوغ شد

با کشتی نجات سریع و وسیع او                              نقطه به نقطه دامن دریا شلوغ شد

خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست                    در عین حال، جنّت اعلی شلوغ شد

فرزند دومین پیمبر پسر شده

زهرا دوباره مادر و حیدر پدر شده

وقتی که رو به وادی میقات می کنیم                     با ذکر «یا حسین» مناجات می کنیم

مصداق «یا مُفتّح الأبواب» نام اوست                   ما با حسین، سِیر سماوات می کنیم

مهرش که روزی دل هر کس نمی شود                   با مهر او همیشه مباهات می کنیم

ما که عذاب قبر نداریم با حسین                                     با حرز یار، دفع بلیّات می کنیم

این که سرشت ما همه از خاک کربلاست                   با منطق فلاسفه اثبات می کنیم

با کربلای او چه نیازی به جنّت است                            اعراض از تمامی جنّات می کنیم

وقتی که نام حضرت ارباب می بریم                   خوشنود قلب عمّه ی سادات می کنیم

هر دلبری که دلبر آقا نمی شود

هر خواهری که زینب کبری نمی شود

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

جهت مشاهده دیگر اشعار

ولادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

 



خورشید شب فاطمه بالا آمد
شکل دگر علی و زهرا آمد
مشتاق زیارت حسن بود، حسین
این بود که شش ماهه به دنیا آمد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در ملک ری شکوه خدایی بزرگوار
زرتشت این قبیله شمایی بزرگوار
بر بخت ما همیشه عرب غبطه می خورد
داماد خانواده مایی بزرگوار
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی ست
بت بتخانه و رهبان کنشتم لیلی ست
خاک من خاک جنون است و سرشتم لیلی ست
هر چه در مکتب استاد نوشتم لیلی ست
جز به این حرف ندارد قلم من میلی
دفترم پر شده از لیلی لیلی لیلی
می نویسم لیلی تا که بخوانیم حسین
تا جنون را به نهایت برسانیم حسین
آن که بی او نفسی هم نتوانیم حسین
وقت یک ذکر همه هم ضربانیم: حسین
او همان است که هر وقت از او می خوانم
از دل عرش خدا فاطمه گوید جانم
گر چه در عشق فقط لاف زدن را بلدیم
گر چه چندی ست که بی روح تر از هر جسدیم
گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم
جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم
از ازل حلقه به گوش در این خانه شدیم
سجده ی شکر برآریم که دیوانه شدیم
از همان روز که حُسنش ز تجلّی دم زد
از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد
از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
گفت من عشقم و مجنون حسین بن علی
در رگم نیست به جز خون حسین بن علی
آسمان با تپش ماه تماشا دارد
قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد
خاک یک دشت فقط تربت اعلا دارد
عشق با نام حسین است که معنی دارد
تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین
نمک سفره ایجاد حسین است همین
لبم از هر چه به جز نام امامم خاموش
آتش عشق نشد یک دم از این دم خاموش
گر چه یک لحظه نبود است به عالم خاموش
از قدومش شده یک روز جهنم خاموش
در امالی خودش شیخ صدوق آورده است
روز میلادحسین آتش دوزخ سرد است
شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام
خیس از بارش احسان فراوان شده ام
جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام
مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام
که شب سوم این ماه حبیب آمده است
باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است
او همان است که احسان قدیمش خوانند
صاحب جام بلایای عظیمش خوانند
در مدینه همه قرآن کریمش خوانند
پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند
از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
در پناهش همه هستند مهیمن ها هم
متوسل به نگاهش شده ضامن ها هم
نه فقط عالم ربانی، کاهن ها هم
وقت آن است که گویند موذن ها هم
وقت شرعی اذان بر سر گلدسته ماه
اشهد انّ حسین بن علی ثارالله
غم عشق است که آتش زده بر بنیادم
تا که در راه محبت بدهد بر بادم
من ملک بودم و فردوس... نه آمد یادم
که من از روز ازل اهل حسین آبادم
منم آن رود که جز جانب دریا نروم
بر دری غیر در خانه ی مولا نروم
ما که بر ساحت این عشق ارادت داریم
ما که انگیزه ی برگشت به فطرت داریم
یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم
باز هم در سرمان شور زیارت داریم
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله
هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله
کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد
آسمان دود زمین در نظرم می سوزد
گوییا معجر بانوی حرم می سوزد
دختری داد زد ای عمه سرم می سوزد
جان خورشید از این واقعه بر لب برسد
هیچ کس نیست به داد دل زینب برسد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم
تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم
عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم
حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم
با یک اشاره اش سر و جان را فدا کنیم
شکر خدا که گرمی بازار حیدریم
حتّی شب ولادت اربابمان حسین
مشغول به سرودن اشعار حیدریم
یا مرتضی علی علی مولا علی علی
اذکار ماست بس که گرفتار حیدریم
طبق «فمَن یَمُت یَرَنی» در زمان مرگ ...
... ما محو دیدن گُل رخسار حیدریم
فصل بصیرت است و به دنبال اصلحیم
در اوج فتنه نوکر بیدار حیدریم
ما جز علی به هیچ کسی دل نمی دهیم
حتّی به قدر یک نفسی دل نمی دهیم
ما تشنه ایم جرعه ی آبی به ما دهید
بهتر بُوَد که ظرف شرابی به ما دهید
چندین شب است باده ی نابی نخورده ایم
لطفی کنید و باده ی نابی به ما دهید
ما قصد پای بوسی تان را نموده ایم
در بین جاده ایم، رکابی به ما دهید
کرب و بلا محلّ عبور و مرور ماست
آن لحظه ای که حال خرابی به ما دهید
یک بار کافی است که بگوییم «یا حسین»
قبل از ختام، کوه ثوابی به ما دهید
جشن تولّد تو و سجّاد و ساقی است
باید سه وعده سور حسابی به ما دهید
وقتی به ما «حسین حسین» وحی می کنید
پس واجب است تا که کتابی به ما دهید
پیغمبریم و خدمت ارباب می کنیم
نام تو را به صفحه ی دل قاب می کنیم
ارباب ما رسیده و دنیا شلوغ شد
دنیا فقط نه... عالم بالا شلوغ شد
بازار نوکری من و تو گرفته است
شکر خدا دوباره سر ما شلوغ شد
با فوجی از فرشته، بزرگ ملائکه ...
... آمد زمین و خانه ی مولا شلوغ شد
در دست هر فرشته هدایای شاخصی ست
اطراف گاهواره ی آقا شلوغ شد
از برکت رسیدن ارباب شیعه ها
حتّی کِنِشت و دِیر و کلیسا شلوغ شد
با کشتی نجات سریع و وسیع او
نقطه به نقطه دامن دریا شلوغ شد
خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست
در عین حال، جنّت اعلی شلوغ شد
فرزند دومین پیمبر پسر شده
زهرا دوباره مادر و حیدر پدر شده
وقتی که رو به وادی میقات می کنیم
با ذکر «یا حسین» مناجات می کنیم
مصداق «یا مُفتّح الأبواب» نام اوست
ما با حسین، سِیر سماوات می کنیم
مهرش که روزی دل هر کس نمی شود
با مهر او همیشه مباهات می کنیم
ما که عذاب قبر نداریم با حسین
با حرز یار، دفع بلیّات می کنیم
این که سرشت ما همه از خاک کربلاست
با منطق فلاسفه اثبات می کنیم
با کربلای او چه نیازی به جنّت است
اعراض از تمامی جنّات می کنیم
وقتی که نام حضرت ارباب می بریم
خوشنود قلب عمّه ی سادات می کنیم
هر دلبری که دلبر آقا نمی شود
هر خواهری که زینب کبری نمی شود
شأن نزول و روح کتاب خدا حسین
والفجر و مریم و فلق و وَالضّحی حسین
تو آمدی و جمع شما جمع گشته است
زهرا، حسن، نبی خدا، مرتضی، حسین
تو آمدی و آل عبا با تو پا گرفت
بی تو چه ناقص است حدیث کسا حسین
روز ازل که نامه ی ما را نوشته اند
افتاده کار محشر ما با شما حسین
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت «یا حسین»
در مکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام
در ابتدا حسین وَ در انتها حسین
رغبت نمی کنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین
ما غیر درب خانه تان در نمی زنیم
ما رو به غیر آل پیمبر نمی زنیم
از بس که باوقار بُوَد برگزیدنی ست
ناز نگاه یوسف زهرا خریدنی ست
نجوای هر شبانه ی قبل از ولادتش
با گریه های حضرت زهرا شنیدنی ست
فطرس ز برکت قدمش بال و پر گرفت
این بال ها به عرش خدا هم پریدنی ست
مهرش در آسمان نبی پر تلألؤ است
تصویر عشق او به پیمبر کشیدنی ست
او شیر را ز دست نبی ارتزاق کرد
بس که لبن ز دست پیمبر مکیدنی ست
اصلاً عجیب نیست که او یک پیمبر است
معراج او به دوش محمّد چه دیدنی ست
شیرین تر از شراب عسل بوسه از گلوست
یعنی که طعم بوسه ی دلبر چشیدنی ست
حس می کنم که زائر شش گوشه می شوم
از بس که عطر سیب حریمش وزیدنی ست
هنگام پای بوسی اش از غم، بری شدم
پایین پا رسیدم علی اکبری شدم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نور خدا در دل شب ها رسید
سپیده زد، شمس دلارآ رسید
خبر بده به فطرس ای جبرییل
دوای درد تو، مسیحا رسید
بیا خودت را برسان پیش او
بال و پرت سوخت، مداوا رسید
گدا.. گدا.. آی گدایان شهر!
رحمت واسعه به دنیا رسد
ملجاء هر شاه و گدا آمده
شاهِ شهیدِ شهدا آمده
آمده و نبی ست بالا سرش
گرفته قنداقه ی او در برش
بوسه زند گاه به دستان او
گاه به پیشانی و بر حنجرش
چه هدیه ای داده خدا بر نبی
خوشا به حال پدر و مادرش
آمده تا «حسینُ منّی» شود
تا که بخوانند چو پیغمبرش
خون خدا، جان پیمبر حسین
عشق علی، عزیز  مادر حسین
او و حسن زیور اهل بهشت
دو سیّد و سرور اهل بهشت
شد پدرش آل نبی را شجر
بار و برش گوهر اهل بهشت
سَیّدة ُالنّساء بود مادرش
مادر او مادر اهل بهشت
برادرش ساقی اولاد او
دو دست او ساغر اهل بهشت
بهشتی اند آلِ حسینِ علی
بهشت شد مالِ حسینِ علی
عرش خداوند نگهبان او
جان خداوند شده جان او
فاطمه جان بخواب چون می شود
روح امین سلسله جنبان او
گریه چو می نماید از تشنگی
ملائکه شوند گریان او
مشربه ی اوست لب مصطفا
ای به فدای لب و دندان او
نیست کسی تشنه به دور و برش
آب بود مهریه ی مادرش
شاه حسین است و ما نوکریم
ز نوکری او همه سروریم
ما همگی کبوتر بام او
پر بکشد به هر کجا، می پریم
ناز فقط مال حسین است و بس
هر چه که او ناز کند می خرییم
فضیلت گریه به او این بود
ره به دعای خواهرش می بریم
حسین ای پادشه انس و جان
نوکریت عزّت و ایمانمان
تو را اِمامُ الشُّهدا خوانده اند
چشمه ی جوشان بقا خوانده اند
"لَحمُکَ مِن لَحمِ بَشَر" بود اگر
چرا تو را خون خدا خوانده اند
نَه خامس آل عبا، بل تو را
پنج تن آل عبا خوانده اند
تو همه شان بودی و در کربلا
حیف ترا جدا جدا خوانده اند
ای تن پاره پاره هر صبح و شام
علیکَ منّی سلامٌ سلام
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امشب همه عالم پر از شور حسین است
چشم ملایک روشن از نور حسین است
سینای دل یک شعله از طور حسین است
قلب رسول الله مسرور حسین است
خورشید ثاراللهیان امشب درخشید
چشم همه آزادگان را نور بخشید
امشب عجب شوری دل دیوانه دارد
امشب یم رحمت به کف دردانه دارد
امشب محمد در بغل ریحانه دارد
امشب علی قرآن به روی شانه دارد
امشب ز هم وا شد گل لبخند زهرا
آمد به دنیا نازنین فرزند زهرا
این مشرق الانوار رب المشرقین است
این جان عالم این امام العالمین است
این عین حق یعنی علی را نور عین است
این شمع جمع آل پیغمبر حسین است
دیدار روی خالق سرمد مبارک
قرآن به روی سینه ی احمد مبارک
این کیست مصباح الهدا فلک نجات است
شویندۀ لوح تمام سیئات است
این کام خشکش خضر را عین الحیوة است
این هستی ما در حیات و در ممات است
دار و ندار انبیا، هست خداوند
چشم خدا، روی خدا، دست خداوند
نام حسین اول به قلب ما نوشتند
آن گه گل ما را به مهر او سرشتند
آن که بذر حب او در سینه کشتند
نه عاشق حور و نه دنبال بهشتند
فردای محشر چشمشان سوی حسین است
حور و قصر و خلدشان روی حسین است
ای روح پاک انبیا پروانه ی تو
قلب همه خوبان عالم خانه ی تو
کوه غم خلق جهان بر شانه ی تو
عقل و خرد دیوانه ی دیوانه ی تو
بگذار تا آشفته ی موی تو باشم
دیوانه ی زنجیری کوی تو باشم
این جرم های بی شمارم یابن زهرا
این چشم های اشک بارم یابن زهرا
بر درگهت امیدوارم یابن زهرا
تنها تویی دار وندارم یابن زهرا
من هر که هستم "میثم" کوی شمایم
آلوده ام امــا ثــناگـوی شـمایم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
عشقی ست در میان دل ما که کیمیاست
این عشق، این جنون همه ی آبروی ماست
روزی ماست نوکری خوب خانه ای
آقای ما کریم و جوانمرد و باوفاست
ما در بهشت هم همه دنبال هیئتیم
جنت بدون روضه ی ارباب بی صفاست
سر می دهیم و منت مردم نمی کشیم
هستیم سائلان حسین تا خدا خداست
شکر خدا حسین شده زندگی ما
شکر خدا که در دل ما عشق کربلاست
جای گلایه نیست که تکفیر می شویم
«داریم با حسین حسین پیر می شویم »
من رعیت و غلام، تو سلطان کربلا
من مور ناتوان و تو سلیمان کربلا
دستی که بین عرش نوشته تو را امیر
من را نوشته است پریشان کربلا
دست مرا رها نکن و بی کسم نکن
دریاب حال زار مرا جان کربلا
موی مرا سفید نموده است حسرتِ
پابوسی تو نیمه شعبان کربلا
دارد میان قلب خدا جای دیگری
هر کس که گشته است مسلمان کربلا
شکر خدا که مثل بزرگان و عرشیان
هر ماه من شده است محرم حسین جان
وصفت به ذهن کوچک من جا نمی شود
جز تو کسی برای من آقا نمی شود
هر کس بهشت، بی تو بخواهد جهنمی ست
اصلاً بهشت بی تو که معنا نمی شود
من می خورم قسم که کسی عاشقت حسین
مثل رباب و زینب و سقا نمی شود
آن قدر این دلم به تو وابسته هست که
امروز من بدون تو فردا نمی شود
کاری به خوب یا بدی من نداشتی
آقا کریم تر ز تو پیدا نمی شود
آقا به آبروی علی اصغرت قسم
من را ببخش نوکر خوبی نبوده ام
داده همیشه لطف تو من را خجالتی
آقای کربلا چه قدر با محبتی
ماندم چرا نگاه تو افتاد سوی من؟!
من هیچ هیچ هیچم و تو بی نهایتی
ایل و تبار تو همه آقا و پادشاه
ایل و تبار من همه مجنون و هیئتی
شکر خدا برای گدایی خانه ات
داریم با تمام رفیقان رقابتی
ما را همه به نام شریفت شناختند
داده خدا به ما چه بهایی چه قیمتی
ما اوج عشق را درِ این خانه یافتیم
در هیئت حسین خدا را شناختیم
دنیای بی تو پر ز غم و رنج آور است
دنیای با تو مثل بهشت است محشر است
رحمت به آن که داد همین نکته یاد ما
هر کس نشد گدای تو از سگ نجس تر است
ما از همه لذایذ دنیا گذشته ایم
گریه به زیر پرچم تو چیز دیگر است
گویند نوکران و کنیزان خانه ات
عرض ادب برای تو با اشک بهتر است
یک روز می رسد که به لطف دعای تو
بانی مرگ ما تن پر زخم و بی سر است
هر شب برای حنجر تو زار می زنم
یاد بریدن سر تو زار می زنم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
میخانه مگر بال و پرم را بپذیرد
تا آتش مستی جگرم را بپذیرد
ظرفیت دل در گرو پاکیِ ظرف است
ای کاش همین مختصرم را بپذیرد
در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد
منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقی ست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد
جارو زده ام با مژه خاک قدمش را
شاید برسد چشم ترم را بپذیرد
سر می کشم آن قدر به بالا که ببیند
دنبال همینم که سرم را بپذیرد
مقصود من از عشق، تماشای حسین است
سرمست شدن با قد و بالای حسین است
سرمایه سری هست، فدای سر ارباب
سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب
بهتر که سرم را به روی دست بگیرم
چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب
از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم
مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
جَمعند گداها همه دور و بر ارباب
کار آن قدری هست که بی کار نباشد
یک کارگر از این همه کارگر ارباب
این بال و پر سوختۀ فطرسی ام را
امشب برسانید به خاک در ارباب
با گفتن یک بار «حسین جان» گنهم ریخت
قبل از رمضان، سوم شعبان گنهم ریخت
تا سفره ی افطار شما هست، گدا هست
آقا که حسین است، برای همه جا هست
ما درد نگفتیم و مداوا شده رفتیم
پس بیشتر از هر چه که درد است، دوا هست
عیسی نَفَسی هست اگر از نَفَس توست
در سینه ات انگار نفس نیست، شفا هست
تا خانه ببر سائل خود را، که بگویی
هر وقت گرفتار شدی، خانه ی ما هست
در سینۀ سینایی ات، ارباب دو عالم!
گنجینه ای از جلوۀ اسماء خدا هست
ما عرش خدا را که ندیدیم، ولیکن
جایش شب جمعه، حرم کرب و بلا هست
ما تا ابد دهر بدهکار حسینیم
دیوانه زنجیری بازار حسینیم
سرچشمهٔ توحید دو تا چشم ترت شد
تا عرش پریدن هنرِ بال و پرت شد
با زلفِ کشیده، صف خیرات کشیدی
یک شهر نمک گیر تو و موی سرت شد
بالا بنشین ای به قیامت، قد و قامت
یک بار زمین خوردی و دل خون جگرت شد
باید که ز خاک قدمش بوسه بگیرند
هر وقت که هم بازی تو در به درت شد
این پیرهن سرخ نشان داد شهادت
از روز ازل آمد و مدّ نظرت شد
لیلا تویی و ما همه مجنون تو هستیم
جانانه مسلمان تو و خون تو هستیم
آواره ترین سائل درگاه رسیده
درمانده ترین ماندۀ در راه رسیده
ای جلوهٔ رحمانیت! ای رحمت مطلق!
نور تو به دادِ دل گمراه رسیده
قطع به یقین، دستِ بگیر است، قیامت
دستی که به دامان تو ای شاه رسیده
یک وقت تن محترمت درد نگیرد
از عرشِ خدا حولۀ دلخواه رسیده
شش ماه به روی جگرِ سوخته دل ها
داغ انا العطشان تو با آه رسیده
می خواست که از مادر تو اشک بگیرد
این بوسه که حالا به گلوگاه رسیده
جبریل که پر ریخت، پیمبر نفسش رفت
حرف از گلوی توست که مادر نفسش رفت
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
روز الست، روز ازل، لحظه های عشق
روزی که آفریده شد عالم برای عشق
روزی که آفرینش گیتی تمام شد
آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق
بودیم گر چه در دل سر گشتگان ولی
کم کم شدیم بین همه آشنای عشق
چشمی میان آن همه ما را سوا نمود
دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق
دستی به روی شانه مان خورد و ناگهان
ما را صدا نمود کسی با صدای عشق
روز الست لحظه ی آغاز عاشقی
ما را خدا نمود اسیر خدای عشق
عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان
روز ازل حسینیه شد سینه هایمان
هستی بهانه بود که سرّی بیان شود
مستی بهانه بود که ساقی عیان شود
خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد
تا معنی وجود زمین و زمان شود
با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق
وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود
قلب مدینه می طپد از خاک پای تو
جاروکش همیشه ی این آستان شود
حتی بهشت با سر مژگان رسیده است
تا قبله گاه وسعت هفت آسمان شود
تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری
سوگند بر خدا که خداییش محشری
بی تو هزار گوشه ی دنیا صفا نداشت
اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت
گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
چنگی به دل نمی زد اگر کربلا نداشت
حتی ز معجزات مسیحا خبر نبود
مشتی اگر ز خاک قدوم شما نداشت
بی تو هوای خانه ی زهرا گرفته بود
این قدر جلوه جاذبه ی مرتضا نداشت
شکر خدا که خانه تان هست روی خاک
ور نه زمینِ تیره که دار الشفا نداشت
مجموعه ی خصائل بی انتها شدی
یک جا تمام سلسله ی انبیا شدی
گیرم بهار نیست دمی جانفزا که هست
گیرم بهشت نیست غبار شما که هست
بر خشت خشت کعبه نوشتند با طلا
گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست
در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است
تشریف آورید دو چشمان ما که هست
جایی اگر نبود خدا را صدا کنید
باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست
کوتاست سقف عالم اگر وقت پر زدن
غم نیست روی گنبد و گلدسته ها که هست
خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
تو آمدی قیامت کبری رقم زدی
بر تارُک همیشه ی عالم علم زدی
می خواستی که رشک برند دیگران به من
زلف مرا گره به نسیم حرم زدی
حس می کنم میان دلم بوی سیب را
از آن زمان که در حرم دل قدم زدی
می خواستی که شعله بگیریم بی امان
آتش به جان هر غزل محتشم زدی
با شیر، طعم روضه تان را چشیده ام
وقتی سری به چشم ترِ مادرم زدی
مجنون کوچه های غمم دست من بگیر
دل تنگ دیدن حرمم دست من بگیر
تو تشنه و دریغ ز یک جرعه آب، آه
تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه
در زیر نیزه های شکسته نهان شدی
با زخم های تازه تر و بی حساب، آه
یک سوی صدای العطش آرام می رسید
یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه
یک سو صدای ضجه ی زینب بلند بود
یک سو صدای مادرت اما کباب، آه
یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون
یک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه
کم کم نگاه بر بدنت سخت می شود
کم کم نفس زدنت سخت می شود
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

 

 


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.