ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی



ما به زیر علم زهراییم                       گرد و خاک قدم زهراییم

افتخار همه ی ما این است                    نوکران عجم زهراییم

سفره اش تا به قیامت پهن است          ریزه خوار نِعَم زهراییم

نفَسش حکم مسیحا دارد                 زنده از فیض دم زهراییم

مدح او زمزمه های لب ماست      چون که ما محتشم زهراییم

ما دو تا چشمه ی کوثر داریم           گریه کن های غم زهراییم

بین هیأت همه احساس کنیم                در طواف حرم زهراییم

«الف قامت» او «دال» شده                    راوی قدّ خم زهراییم

زخم پهلویش اگر جلوه گر است

همه اش زیر سر میخ در است

مرد خیبر، سپرش افتاده                       بین بستر قمرش افتاده

چه قدَر فاطمه بی حال شده           به روی شانه سرش افتاده

به کجا خیره شده کاین گونه                  آتشی بر جگرش افتاده

خانه را می نگرد با دقّت                     خانه ای را که درش افتاده

عکس دیوار و در سوخته ای                  باز هم در نظرش افتاده

اشک در دیده ی او حلقه زده                      باز یاد پسرش افتاده

شجر طیّبه ی باغ خدا                        ثلثی از برگ و برش افتاده

تا گل زخم گل یاس شکفت

مرد خیبر کمرش تا شد و گفت :

فاطمه! حال مرا زار نکن                               غصّه را بر سرم آوار نکن

گفته ای تا که حلالت بکنم                   باشد ... این گونه تو اصرار نکن

چه کنم خانه تکانی نکنی؟!                عشق خود را به من اظهار نکن

فضّه و زینبت این جا هستند                            دیگر امروز غذا بار نکن

زخم پهلوی تو سر وا کرده                         این قدَر جان علی کار نکن

باز هم خاطره ها زنده شده                    هی نظر بر نوک مسمار نکن

لااقل پیش دو چشم حسنت                          تکیه بر قامت دیوار نکن

این قدر آه نکش پیش حسین                     گریه بر دست علمدار نکن

جمله ی « آه غریب مادر...                         را دگر این همه تکرار نکن

این قدر روضه ی گودال نخوان

این قدر از تن پامال نخوان

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست        گریه در روضۀ او مسلک عرفانی ماست

ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم                           غربتش علت این گریۀ طولانی ماست

هر کسی در پی دارو و دوا می گردد                          نمک روضۀ او نسخۀ درمانی ماست

هرکسی رخت عزا کرده به تن می داند               که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست

لعن بر قاتل صدیقۀ کبری بی شک                           مُهر تأیید و قبولی مسلمانی ماست

روضه خوان ، روضۀ دیوار و در و کوچه نخوان

سر شکستن سند غیرت ایرانی ماست

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

همین که آه میکشی، حیدر خجالت میکشد         از این نگاه خسته تا محشر خجالت میکشد

تا ماجرای کوچه را یک یک حکایت میکنی       حس میکنم غیر از حسن، معجر خجالت میکشد

پهلو به پهلو میشوی، دردت مکرر میشود                  پهلو اگر آرام شد، از سر خجالت میکشد

یک سوم از سادات را با فاطمه آتش زدند                حالا کنار شعله، خاکستر خجالت میکشد

آری یقینا هر چه شد، بین در و دیوار شد                وقتی مقصر بوده میخِ در، خجالت میکشد

هر روز درد تازه ای در پیکرت رو میشود                 از رنگ سرخ پیرهن، بستر خجالت میکشد

هنگام دفن فاطمه، دستی ز قبر آمد برون

حالا علی در لحظه ی آخر خجالت میکشد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مـتاب ای مـاه بر سیـمـای مــادر

کـه بـابا جان دهد در پـای مــــادر

الـهـی  کــاش  بـابـایــم  نـبـیـنــد

کـه خـون می ریزد از لبـهای مادر

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بـه  آه رفــتــه  در لاهــوت مـــادر

به آن چشمی که شد مبهوت مادر

الـهـی  کـاش امـشـب زینبــش را

بـخـوابـاننــد  در  تـابـوت  مـــادر

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر اشعار

مناجات و شهادت حضرت زهرا(س) و ایام فاطمیه

به ادامه مطلب مراجعه نمایید











 

ما به زیر علم زهراییم

گرد و خاک قدم زهراییم

افتخار همه ی ما این است

نوکران عجم زهراییم

سفره اش تا به قیامت پهن است

ریزه خوار نِعَم زهراییم

نفَسش حکم مسیحا دارد

زنده از فیض دم زهراییم

مدح او زمزمه های لب ماست

چون که ما محتشم زهراییم

ما دو تا چشمه ی کوثر داریم

گریه کن های غم زهراییم

بین هیأت همه احساس کنیم

در طواف حرم زهراییم

«الف قامت» او «دال» شده

راوی قدّ خم زهراییم

زخم پهلویش اگر جلوه گر است

همه اش زیر سر میخ در است

مرد خیبر، سپرش افتاده

بین بستر قمرش افتاده

چه قدَر فاطمه بی حال شده

به روی شانه سرش افتاده

به کجا خیره شده کاین گونه

آتشی بر جگرش افتاده

خانه را می نگرد با دقّت

خانه ای را که درش افتاده

عکس دیوار و در سوخته ای

باز هم در نظرش افتاده

اشک در دیده ی او حلقه زده

باز یاد پسرش افتاده

شجر طیّبه ی باغ خدا

ثلثی از برگ و برش افتاده

تا گل زخم گل یاس شکفت

مرد خیبر کمرش تا شد و گفت :

فاطمه! حال مرا زار نکن

غصّه را بر سرم آوار نکن

گفته ای تا که حلالت بکنم

باشد ... این گونه تو اصرار نکن

چه کنم خانه تکانی نکنی؟!

عشق خود را به من اظهار نکن

فضّه و زینبت این جا هستند

دیگر امروز غذا بار نکن

زخم پهلوی تو سر وا کرده

این قدَر جان علی کار نکن

باز هم خاطره ها زنده شده

هی نظر بر نوک مسمار نکن

لااقل پیش دو چشم حسنت

تکیه بر قامت دیوار نکن

این قدر آه نکش پیش حسین

گریه بر دست علمدار نکن

جمله ی « آه غریب مادر... »

... را دگر این همه تکرار نکن

این قدر روضه ی گودال نخوان

این قدر از تن پامال نخوان

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

دیشب برای حضرت زهرا گریستم

بر بهترین سلالۀ دنیا گریستم

ماه عزای فاطمه ماه غم خداست

بر آن غم و مصیبت عظمی گریستم

او مادر تمام بشر کل عالم است

بر مادر تمامی دنیا گریستم

آسوده ام به روز قیامت چرا که من

بر بهترین شفیعۀ عقبا گریستم

استاد درس عفت و پاکی و عصمت است

بر الگوی تمامی زن ها گریستم

بر روضه های بستر و مسمار میخ در

بر داغ های ام ابیها گریستم

با صد هزار شور و نوا همنوا شدم

بر روضه های همسر مولا گریستم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست

گریه در روضۀ او مسلک عرفانی ماست

ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم

غربتش علت این گریۀ طولانی ماست

هر کسی در پی دارو و دوا می گردد

نمک روضۀ او نسخۀ درمانی ماست

هرکسی رخت عزا کرده به تن می داند

که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست

لعن بر قاتل صدیقۀ کبری بی شک

مُهر تأیید و قبولی مسلمانی ماست

روضه خوان ، روضۀ دیوار و در و کوچه نخوان

سر شکستن سند غیرت ایرانی ماست

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

قلب غریب همسفرت درد می کند

این روزها که بال و پرت درد می کند

ریحانه پیش پای علی کم بلند شو

پهلوی مانده بین درت درد می کند

اصلا تکان نخور که به یک جا به جایی ات

جسم نحیف و مختصرت درد می کند

این دستمال بسته به پیشانی تو چیست؟

معلوم می شود که سرت درد می کند

دیدم خودم به چشم خودم بارهای بار

جارو که می کشی کمرت درد می کند

بس است درد بازو پهلو و سینه ات

گریه نکن که چشم ترت درد می کند

سیلی زدند بر تو ولی بس که غیرتی است

انگار صورت پسرت درد می کند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

نقطه ی ثقل عنایات فقط مادر ماست

باب احسان و کرامات فقط مادر ماست

امة الله ولی سیده ی عالمیان

مادر شیعه و سادات فقط مادر ماست

همه شب پای ورم دار شهادت بدهد

روح طاعات و عبادات فقط مادر ماست

وصف آن زینت گوش و سر گردن این بود

برتر از هرچه مقامات فقط مادر ماست

گر خدا نور سماوات و زمین است به حق

جلوه ی کامل مشکات فقط مادر ماست

مرد اگر بود به والله که پیغمبر بود

وجه رب در همه حالات فقط مادر ماست

امتحان گشته ی حق صابره در هرچه بلا

منشاء سر موالات فقط مادر ماست

کربلا وسعت آن ضربه ی سیلی باشد

صاحب کل بلیات فقط مادر ماست

خون مسمار نشان سر نیزه دارد

قبله ی درد و مصیبات فقط مادر ماست

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

همین که آه میکشی، حیدر خجالت میکشد

از این نگاه خسته تا محشر خجالت میکشد

تا ماجرای کوچه را یک یک حکایت میکنی

حس میکنم غیر از حسن، معجر خجالت میکشد

پهلو به پهلو میشوی، دردت مکرر میشود

پهلو اگر آرام شد، از سر خجالت میکشد

یک سوم از سادات را با فاطمه آتش زدند

حالا کنار شعله، خاکستر خجالت میکشد

آری یقینا هر چه شد، بین در و دیوار شد

وقتی مقصر بوده میخِ در، خجالت میکشد

هر روز درد تازه ای در پیکرت رو میشود

از رنگ سرخ پیرهن، بستر خجالت میکشد

هنگام دفن فاطمه، دستی ز قبر آمد برون

حالا علی در لحظه ی آخر خجالت میکشد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

سجده های فاطمه شب زنده دارم می کند

مِهر او زیباتر از فصل بهارم می کند

هرچه دارم از دعای مادرم دارم که او

با دعایش لطف زهرا را نثارم می کند

من همانم که نبودم شیئ مذکوری ولی

فیضِ حُبُّ الفاطمه کوثر تبارم می کند

اوست تنها مادری که در مسیر بندگی

با قیام خویش یار ذوالفقارم می کند

مادرِ طاووسِ جنّت کیست غیر از فاطمه

اوست ، همچون دانه در محشر شکارم می کند

تا قیامت هست کار انبیا تقدیس او

مصطفی فرمود: زهرا با وقارم می کند

خطبۀ مردانه اش درس تولّا می دهد

با حمایت از ولایت حق مدارم می کند

گفت رهبر : احترام مادر ما واجب است

احترام اوست صاحب اقتدارم می کند

رمزِ این سال حماسی هست سال فاطمی

آنکه بر سینه مدال افتخارم می کند

دولت دلدار می آید به فصل انتقام

انتظارِ یار پُر صبر و قرارم می کند

کعبه را یک روزه می پیماید او تا کربلا

عاقبت روزی بکامم روزگارم می کند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

اهل جحیم، شعله بـه باغ جنان زدند

با این شرر شراره به هفت آسمان زدند

با ضـرب تازیانـه و ضـرب غلاف تیغ

بر جسم پاک فاطمه تا پای جان زدند

با کینـۀ غدیــر بــه نامـوس کبریـا

تا داشتند اهـل سقیفـه تـوان، زدند

بر صورتی کـه مصحف پروردگار بود

سیلی به پیش چشم امام زمان زدند

این غم کجا بـرم که سر منبر رسول

بنشسته و به فاطمه زخم زبان زدند؟

این غم کجا برم که همای بهشت را

از بیـن خانـه، بـردن مـولا بهانه بود

وارد نگشته، فاطمـه را بی‌امـان زدند

اذن دخــول اگــر نگــرفتند در ورود

دیگـر چــرا لگـد بـه در آستـان زدند؟

آن ضربه‌ای که خورد به بازوی فاطمه

تـا روز حشـر بـر جگـر شیعیـان زدند

«میثم!» همان لگد که به پهلوی او رسید

بر پهلـوی رسـول خدا بی‌گمـان زدند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

قصه ی کوچه ی باریک سرش معلوم است
حرف کوچه که بیاید خطرش معلوم است
خوب پیداست زمین خورده کسی در کوچه
جای زانو زدن رهگذرش معلوم است
این زمین خورده زنی بوده جوان ،تقریبا
رد پای پسری دور و برش معلوم است
یک نفر مرد ،نه،نامرد از اینجا رفته
این مغیره که برایم هنرش معلوم است
خبرآمد که به یک ضربه زمین افتاده
فاطمه رفتنی است از خبرش معلوم است
جای سیلی دو سه روزی به سرو رو باقی است
گاه حتی دو سه هفته اثرش معلوم است
هرچه هم روی بگیرد ز علی می فهمد
قصه از حال و هوای پسرش معلوم است
عاقبت منتقم خون شما می آید
صبح وعده شده کم کم سحرش معلوم است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تا ابد هر دو جهان بر سر خوان زهراست
عطر جنت ز دم مشک فشان زهراست
سر مستور خدا کیست بجز کفو علی ؟
زنده حیدر به خدا با ضربان زهراست
این زمین ظرفیت روح خدایی ش نداشت
سند معتبرم قبر نهان زهراست
خون او در رگ عشاق علی می جوشد
جان ما فاطمیون بسته به جان زهراست
روز محشر که فراری است پسر از مادر
روی پیشانی ما خط امان زهراست
ترسی از مرگ نداریم و همه خوشحالیم
کار ما تا که به دست پسران زهراست
گنبد مسجد و محراب ، اگر هست هلال
یادگاری ز همان قد کمان زهراست

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وصف آن کس که نگنجد به دهان فاطمه است
مدح آن زن که خدا کرده بیان فاطمه است
روز محشر که خلائق همه حیران هستند
آنکه بر ماست فقط دل نگران فاطمه است
فاطمه روح صلات است خدا می داند
"
اشهد ان علی " هم به اذان فاطمه است
چهارده قرن سر حرف خودش مانده هنوز
مردتر از همه مردان جهان فاطمه است
دستش افتاد ولی دست علی بالا رفت
یار حیدر به همان قد کمان فاطمه است
این حسینی شدن ما نظر زهرا بود
دوستدار همه ی سینه زنان فاطمه است
مادران شهدا فخر به عالم دارند
مادر هر گل بی نام و نشان فاطمه است
پرورش یافته ی دامنش آیینه ی اوست
زینب فاطمه ، انگار همان فاطمه است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آن شب میان خانه مراسم گرفته بود

پیوند اشک های علی بود و خونِ رود

بودند زینب و حسنین و زنی که داشت

می ریخت آب و غیر همین ها کسی نبود

محرم نداشتند به جز آستین شان

گریه کنان روضه ی دستی که شد کبود

آن قدر غسل او به نوازش شبیه بود

انگار که فاطمه در خواب رفته بود

تا این که دست کوه به بازوی رود خورد

لرزید زانوانش و آتشفشان نمود

پروانه ها دویده به بالین شمع و بعد

می سوختند و باز به بالا رسید دود

دودی که پلک های خدا را به هم کشید

یک قطره هم چکید به آن خانه در فرود

فرمود سجده های به تن را قیام کن

دارد قیام عرش خدا می شود سجود

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

فغان تا عالم لاهوت می رفت
به روی شانه ها تابوت می رفت
به مژگان ترش یاقوت می سفت
سرشک از دیده می بارید و می گفت
که ای گل نیستی تابوت بویم
مگر بوی تو از تابوت بویم
جدا از تو دل آرامی ندارد
علی ؛بی تو دلارامی ندارد
چنان در ماتمش از خویش می رفت
که خون از چشم غیر و خویش می رفت
که دیده دردل شب بلبلی را
که زیر گل نهان سازد گلی را ؟!
ز بی تابی گریبان چاک می کرد
جهانی را به زیر خاک می کرد
علی با دست خود خشت لحد چید
بساط ماتم خود تا ابد چید
دل خود را به غم دمساز می کرد
کفن از روی زهرا باز می کرد
تو گویی زان رخ گردیده نیلی
به رخسار علی می خورد سیلی
علی در خاک زهرا را نهان کرد
نهان در قطره بحر بیکران کرد
گل خود را به زیر گل نهان دید
بهار زندگانی را خزان دید

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مـتاب ای مـاه بر سیـمـای مــادر

کـه بـابا جان دهد در پـای مــــادر

الـهـی  کــاش  بـابـایــم  نـبـیـنــد

کـه خـون می ریزد از لبـهای مادر

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بـه  آه رفــتــه  در لاهــوت مـــادر

به آن چشمی که شد مبهوت مادر

الـهـی  کـاش امـشـب زینبــش را

بـخـوابـاننــد  در  تـابـوت  مـــادر

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

 

 

 

 

 








عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.