ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

صفای زندگیم آیه های قرآنت                        بیا به ما برکت ده به برکت نانت
تویی که کعبه به دور سر تو می گردد          رسول آینه ها! هستی ام به قربانت
کسی که عطر گدایت بر مشامش خورد          چنان اُویس قرن می شود پریشانت
تویی که ماه بود مُهر جانماز شبت                     تویی که حضرت حیدر شده مسلمانت
شبی بیا و مرا زائر حریمت کن                             چرا که عطر خدا می وزد ز ایوانت
اگر که خاک کف پای توست عرض و سما            بهشت شاخه یاسی است کنج گلدانت
تویی که در حرم چشم هات معلوم است                که خاک پای علی بوده است سلمانت
بیا و آتش جان مرا گلستان کن
بیا به حق حسینت مرا مسلمان کن

همیشه سفره لطفت به عالمی وا بود                  حرای خانه تو جانماز زهرا بود
تویی که وقت نماز جماعتت هر شب         همیشه در صف اول یقین مسیحا بود
مرا به خاک درت نوکری ست اربابی           چرا که خاک درت کوه طور موسی بود
همیشه دور و بر خانه بهشتی تو                 یکی دو تا نه، هزاران فرشته پیدا بود
کسی که از در این خانه رهگذر می شد                ندیده روی تو را بدتر از زلیخا بود
در آن حوالی گرم حجاز هم تنها                        دل تو بود که همواره مثل دریا بود
کسی که پشت سرت حامی رسالت بود           نوشته اند که تنها علی اعلا بود
علی کنار تو بود و تو هم کنار علی
و فاطمه همه جا بود ذوالفقار علی  

تو از نخست برایم پیامبر بودی                           در آسمان خدا برترین قمر بودی
تکامل همه ادیان به دست های تو بود            چرا که پیش خدا بهترین بشر بودی
پیمبران همه هم رأی بوده اند این که                  تو از تمامی آنها رسول تر بودی
ندیده ام که کسی هم تراز تو باشد                  تو از ولادتت آقا ز خلق سر بودی
پیمبریِ تو از اولش مشخص بود                       امین مردم و همواره معتبر بودی
پیمبران همه شاگرد مکتبت هستند
و عالمی همه مدیون زینبت هستند

پیامبر شده ای که برای تو باشیم                    همیشه تا به ابد مبتلای تو باشیم
تو گرم ذات خدا باش تا که ماها هم...          ...غلام و نوکر خلوت سرای تو باشیم
بیا کرم کن و کاری کن این که تا آخر                         کنار خانه زهرا گدای تو باشیم
ببند گردن ما را به پای سلمانت                      که تا همیشه به زیر لوای تو باشیم
چه می شود که اویس قرن شویم و شبی          کنار صحن حسینت فدای تو باشیم
چه می شود که شبیه ابوذر و مقداد                   بلالمان بکنی تا عصای تو باشیم
چه می شود که شبیه ملائکه هر شب          دخیل رشته ای از آن عبای تو باشیم
مرا شبیه غلامان خود معطر کن
عنایتی کن و من را غلام حیدر کن

قرار بود چهل روز در حرا باشد                      و از تمامی خلق خدا جدا باشد
قرار بود که او باشد و خدا باشد                  خدا معلم و شاگرد، مصطفی باشد
کسی اجازه ندارد به این حریم آید           به غیر یک نفر آن هم که مرتضی باشد
خدا به غیر نبی معتکف نمی خواهد        مقام هر کسی این نیست با خدا باشد
همان که کل بشر ریزه خوار خادم اوست          همان که خاک درش مُهر انبیا باشد
همان که فاطمه اش افتخار قرآن است        کسی ندیده، چنین دختری کجا باشد
تمام حاجت این عبد رو سیاه این است           چنین شبی حرم مشهد الرضا باشد
برات نوکریش را ابالحسن بدهد                          کبوترانه شب جمعه کربلا باشد
بیا و عیدی من را بده به چشم ترم
بگیر دست مرا و به کربلا ببرم


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید





صفای زندگیم آیه های قرآنت
بیا به ما برکت ده به برکت نانت
تویی که کعبه به دور سر تو می گردد
رسول آینه ها! هستی ام به قربانت
کسی که عطر گدایت بر مشامش خورد
چنان اُویس قرن می شود پریشانت
تویی که ماه بود مُهر جانماز شبت
تویی که حضرت حیدر شده مسلمانت
شبی بیا و مرا زائر حریمت کن
چرا که عطر خدا می وزد ز ایوانت
اگر که خاک کف پای توست عرض و سما
بهشت شاخه یاسی است کنج گلدانت
تویی که در حرم چشم هات معلوم است
که خاک پای علی بوده است سلمانت
بیا و آتش جان مرا گلستان کن
بیا به حق حسینت مرا مسلمان کن
همیشه سفره لطفت به عالمی وا بود
حرای خانه تو جانماز زهرا بود
تویی که وقت نماز جماعتت هر شب
همیشه در صف اول یقین مسیحا بود
مرا به خاک درت نوکری ست اربابی
چرا که خاک درت کوه طور موسی بود
همیشه دور و بر خانه بهشتی تو
یکی دو تا نه، هزاران فرشته پیدا بود
کسی که از در این خانه رهگذر می شد
ندیده روی تو را بدتر از زلیخا بود
در آن حوالی گرم حجاز هم تنها
دل تو بود که همواره مثل دریا بود
کسی که پشت سرت حامی رسالت بود
نوشته اند که تنها علی اعلا بود
علی کنار تو بود و تو هم کنار علی
و فاطمه همه جا بود ذوالفقار علی  
تو از نخست برایم پیامبر بودی
در آسمان خدا برترین قمر بودی
تکامل همه ادیان به دست های تو بود
چرا که پیش خدا بهترین بشر بودی
پیمبران همه هم رأی بوده اند این که
تو از تمامی آنها رسول تر بودی
ندیده ام که کسی هم تراز تو باشد
تو از ولادتت آقا ز خلق سر بودی
پیمبریِ تو از اولش مشخص بود
امین مردم و همواره معتبر بودی
پیمبران همه شاگرد مکتبت هستند
و عالمی همه مدیون زینبت هستند
پیامبر شده ای که برای تو باشیم
همیشه تا به ابد مبتلای تو باشیم
تو گرم ذات خدا باش تا که ماها هم...
...غلام و نوکر خلوت سرای تو باشیم
بیا کرم کن و کاری کن این که تا آخر
کنار خانه زهرا گدای تو باشیم
ببند گردن ما را به پای سلمانت
که تا همیشه به زیر لوای تو باشیم
چه می شود که اویس قرن شویم و شبی
کنار صحن حسینت فدای تو باشیم
چه می شود که شبیه ابوذر و مقداد
بلالمان بکنی تا عصای تو باشیم
چه می شود که شبیه ملائکه هر شب
دخیل رشته ای از آن عبای تو باشیم
مرا شبیه غلامان خود معطر کن
عنایتی کن و من را غلام حیدر کن
قرار بود چهل روز در حرا باشد
و از تمامی خلق خدا جدا باشد
قرار بود که او باشد و خدا باشد
خدا معلم و شاگرد، مصطفی باشد
کسی اجازه ندارد به این حریم آید
به غیر یک نفر آن هم که مرتضی باشد
خدا به غیر نبی معتکف نمی خواهد
مقام هر کسی این نیست با خدا باشد
همان که کل بشر ریزه خوار خادم اوست
همان که خاک درش مُهر انبیا باشد
همان که فاطمه اش افتخار قرآن است
کسی ندیده، چنین دختری کجا باشد
تمام حاجت این عبد رو سیاه این است
چنین شبی حرم مشهد الرضا باشد
برات نوکریش را ابالحسن بدهد
کبوترانه شب جمعه کربلا باشد
بیا و عیدی من را بده به چشم ترم
بگیر دست مرا و به کربلا ببرم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
طی می کنیم سمت ملاقات جاده را
شاید کسی سوار کند این پیاده را
وقتش رسیده است که با گریه ریختن
جبران کنید توبه ی از دست داده را
تکریم دیگری ست همین امتناع ها
پس شکر می کنیم عطای نداده را
ما در رکوعِ نافله با آبروتریم
اصلاً نخواستیم تن ایستاده را
خُدّام آستانْ همیشه جلوترند
یا رب نگیر خدمت این خانواده را
مکه شرافتش به حضور محمد است
پس قصد می کنیم فقط مکه زاده را
گر بی علی بناست که این راه طی شود
مگذار پس مقابل ما راه جاده را
ما درب خانه ای به جز این در نمی رویم
ما بی علی کنار پیمبر نمی رویم
خوان کریم خالی و بی نان نمی شود
فقر گدا حریف کریمان نمی شود
گویی نمی برد ز عنایت سعادتی
آن که اسیر زلف پریشان نمی شود
این چه حکایتی ست که اصلاً برای ما
مبعث بدون شاه خراسان نمی شود
از برکت دعای رسول است هیچ جا
در دوستی فاطمه ایران نمی شود
مبعث نتیجه ای ز کرامات حیدر است
هر آن که بی ولاست مسلمان نمی شود
یکبار «یا نبی» و دگر بار «یا علی»
«یا مصطفی» بدون «علی جان» نمی شود
چون شرح زندگانی مولاست، خواندنی ست
ورنه کسی که پیرو قرآن نمی شود
جبریل علی، وحی علی و زبان علی ست
قرآن بخوان رسول، که قرآن همان علی ست  
مبهوت مانده است تماشای خویش را
روح بلند و جلوه ی والای خویش را
سوگند می خوریم همه تَرک می کنیم
بردارد از بهشت اگر پای خویش را
اصلاً همان زمان چهل سال پیش هم
اثبات کرده بود بلندای خویش را
آن کس امام ماست که در لیلة المبیت
وقتی که رفت داد به او جای خویش را
او ماندنی نبود اگر، پُر نکرده بود
با مرتضی و فاطمه دنیای خویش را
از دیدن تجلی خود دست می کشید
می دید تا تجلی زهرای خویش را
یا فاطمه وَ یا که علی جلوه می کند
وقتی نشان دهد قد و بالای خویش را
نور است و در تن سه نفر جلوه کرده است
این نور قبل خلق بشر جلوه کرده است
ای خاک پای توست تمام وجودها
هفت آسمان و خلقت گنبد کبودها
ای کیسه ی همیشه کرامت میان شهر
آقای مهربانی و آقای جودها
آری نماز بی تو به قرآن قبول نیست
ای اولین سلام همه در قعودها
جبریل ما چگونه تو را پا به پا شود
درماندگی کجا و مسیر صعودها
قربان چشم های تو دار و ندار ما
قربان خاک پای تو بود و نبودها
شکر خدا قبیله ی تو کامل است و بس
کوری چشم عایشه ها، این حسود ها
ما با توأیم و با همه ی خانواده ات
عالم فدای زندگی صاف و ساده ات
از ما مگیر تاب و تب شور و شین را
حُبِ علی همان شرف نشأتین را
از ما مگیر شوق سفرهای تا نجف
مکه، مدینه، سامره و کاظمین را
با حب خانواده ی تو سال های سال
بخشیده اند آبروی عالمین را
ما نذر کرده ایم که بیرون بیاوریم
از زیر دِین، این جگر زیر دین را
ما قصد کرده ایم به یاریِ فاطمه
نائل شویم کرب و بلای حسین را
بوسه مزن کنار تمنای دخترت
زیر گلوی کوچک این نور عین را
وای از دمی که زینب کبری رسیده بود
وقتی رسیده بود که حنجر بریده بود
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
می رسید از قله های کوه نور
از بلندای تشرف در حضور
فرش استقبال راهش می شدند
هر چه جن و هر چه انس و هر چه حور
کوه ها هم در تشهد آمدند
از تجلایی که شد در کوه نور
او چراغ شرع را آورده بود
بر سر این جاده های سوت و کور
تزکیه می داد روح خاک را
چشمه چشمه با سخن های طهور
مثل دریا رودها را جمع کرد
رودهایی از قبایل های دور
وحی می آرود تا آنجا که عقل
در خودش می کرد احساس شعور
شرح صدرش را کسی تخمین نزد
تا بفهمد کیست این سنگ صبور
و کتابی بود با خط خدا
تا بشر خود را کند با آن مرور
ای کتاب قل هو الله احد
لم یلد یولد و لم کفوا احد
تا شعاع مهرت عالم تاب شد
مهربانی از خجالت آب شد
این زمین دیگر کویر تشنه نیست
زنده شد، آباد شد، شاداب شد
فارغ از نسل و نژاد و رنگ و بو
هر غلامی با تو بود ارباب شد
تو همانی که بلال مسجدت
گل عرق هایش گلاب ناب شد
هر که با تو با علی راضی نشد
وصل بر دریا نشد مرداب شد
از زلال چشمه های وحی تو
تشنه ای همچون علی سیراب شد
این علی که مست پیغمبر شده
با دعای مصطفی حیدر شده
بعد از این افسار دنیا دست تو
ضرب و جمع و کسر و منها دست تو
بعد از این دین های دنیا باطل است
 دین آدم تا به خاتم دست تو
هل اتی که شرح زهرا و علیست
گشته نازل منتها با دست تو
سیزده ماهند در منظومه ات
گردش این سیزده تا دست تو
فوق ایدیهم تویی یا مصطفی
هیچ دستی نیست بالا دست تو
رحمه للعالمین تنها تویی
پس حساب روز فردا دست تو
پرچم حمد خدا دست علیست
اختیار پرچم اما دست تو
هر چه ما داریم دست فاطمه است
چون که باشد دست زهرا دست تو
تو خودت گفتی حسینت از من است
پس حسین و کربلا ها دست تو
جلوه کردی در علی اکبر ولی
جلوه های این تماشا دست تو
دست تو دست خداوند است و بس
سهم ما یکبار لبخند است و بس
از حرا می آیی و جان می بری
روی دوشت بار قرآن می بری
سفره می اندازی و در خانه ات
مثل ابراهیم مهمان می بری
گاه موسی می شوی و با خودت
آیه های آل عمران می بری
گاه کشتی می شوی و نوح را
از دل امواج طوفان می بری
گاه از شوق علی می باری و
شوق خود را زیر باران می بری
نیمه شب ها روی دوش مرتضی
نان و خرمای یتیمان می بری
گاه در سلمان تنزل می کنی
عشق حیدر را به ایران می بری
گاه یاد بضعه ات می افتی و
زیر لب نام خراسان می بری
می رسد روزی که خود می آیی و
یوسف ما را به کنعان می بری
ای سحر خیز مدینه العجل
ای شفای زخم سینه العجل
ای سرای چشم هایت با صفا
امتداد چشم هایت تا خدا
غار تاریک مرا روشن کنید
مرده ام در بین این ظلمت سرا
لیله المحیای شب های حسین
ای رسول گریه های کربلا
کاروان سمت محرم می رود
کاش من هم جا نمانم از شما
از همان سر نیزه ای که می چکید
خون تازه روی خاک کوچه ها
سنگ ها آمد... سری افتاد وای
خواهری می گشت زیر دست و پا
یک گلی گم کرده بود ای وای من
عمه شد آن جا کبود ای وای من
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ببین که قلب زمین شور دیگری دارد
و در نگاه خودش نور باوری دارد
همین که غار حرا مست لفظ  اقرأ شد
ز اعتبار نبی فکر دلبری دارد
ز های و هوی ملک گوش آسمان پر شد
و کنج سینه ی خود نور سروری دارد
تمام غار حرا مثل عرش اعلاء شد
دل رمیده ی او حال بهتری دارد
صدای حضرت جبریل می رسد بر گوش
هبوط کرده و حکم پیمبری دارد
به تو سلام خداوند یا رسول الله
بخوان به نام خداوند یا رسول الله
نگاه خیره ی دنیا به سمت غار حرا
چه می تپد دل بی تاب مردم بالا
برای یک قدم امشب مجال حرکت نیست
ز ازدحام ملائک به روی خاک خدا
برای اینکه به همراه خویش آوردند
پیام تهنیت منصب نبوت را
و اولین نفری که رسید و اشهد گفت
علی عالی اعلاست پشت غار حرا
در آن میانه ملائک به یک دگر گفتند
چه خالی است خدا جای حضرت زهرا
خوشا به حال خودم هم زبان سلمانم
خوشا به حال خودم شیعه ی مسلمانم  
چراغ راه همه جلوه های ایمانت
دل رمیده ی ما بی قرار دستانت
برای اینکه بگیرند حاجت خود را
شدند جمله ملائک دخیل دامانت
شما که جای خودت می رسی، جبرائیل
برای عرض ادب پیش پای سلمانت
پیامبران اوالعزم قبل تو آقا
شدند پیرو قرآن تو مسلمانت
تو از خدای خودت هم که دلبری کردی
رسول آینه ها با نوای قرآنت
نبوتت ابدی شد به اعتبار علی
به پشتوانه و گرمی ذوالفقار علی
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
شما زمان شروع من ابتدای منید
مسیر سبز نجاتِ در انتهای منید
اگر چه "اسهد" لحنم مرا بلال نکرد
ولی همیشه شما اشهد صدای منید
به شوق روی شما هست وقف محرابم
شما تهجدمید و شما دعای منید
شما برای خدایید و من برای خودم
نه من برای شما نه شما برای منید
گل اضافیتان بودم و اضافه شدم
به آفرینشتان پس شما خدای منید
شما بهار، شما آسمان، شما برکات
به خاندان شما اهل بیت حق صلوات
بهشت را تو ظهور مصوّرش بودی
خدای آینه ها را تو دلبرش بودی
تو حق محضی و در خلوت خداوندی
کسی نبود فقط تو، تو در برش بودی
برای آن که خدا ناظر خودش باشد
شبیه آیینه ای در برابرش بودی
در آن زمان که درختی نبود و برگی هم
خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی
قرار نیست چهل سال بگذرد از تو
تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی
مدینه تا که تو را داشت تا محمد داشت
خدا همیشه در آن شهر رفت و آمد داشت
فدائیان نگاهت شهید جانانند
ملازمان سر کوی تو بزرگانند
فراریان سر گیسویت پر از کفرند
اسیرهای سر زلفت اهل ایمانند
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند
نگاه خاک نشینان خانواده ی تو
به غمزه مسئله آموز صد مسلمانند
رسول سبز ببینم که می شناسیشان
همین قبیله همین ها که شکل سلمانند
نگاه روشنت آن روز صرف سلمان شد
عرب کنار تو بود و عجم مسلمان شد
بهشت باغچه ی روشن سرای تو بود
گل محمدیِ دست بچه های تو بود
سلام اول صبح و غروب این خانه
مسیح خانه ی زهرای تو صدای تو بود
کمال روح تو با وحی پا نمی گیرد
نزول آیه نزول خودت برای تو بود
فقط نسیم خوشی شد نصیب جبرائیل
همین که مدت کوتاهی آشنای تو بود
تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
تو آفتابی و انوار آفتاب علی ست
کتاب سرّی و اسرار این کتاب علی ست
قرار شد همه عقد برادری خوانند
برای سهم شما حسن انتخاب علی ست
اگر تو خضر رهی مرتضاست موسایت
اگر تو آب بقایی بقای آب علی ست
اگر سوال کنند از تو حضرت حق کیست
قسم به ذات تو محکم ترین جواب علی ست
برای فخر تو این بس یگانه دامادت
جناب حضرت حیدر ابوتراب علی ست
«به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند»
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنون ترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است
از دست اختیار تو راه فرار نیست
این جبر را خدات به پامان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان
اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا
قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه شعور پرم آسمان بده
آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم
پس لطف کن خودت در ِگوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده
تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند
اطراف آستانه­ی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها
ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار می کشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت
دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانه­ی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر
گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت
وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن
یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانواده ام همه عبدالله شما
از خانواده ات همه آقای من شدند
تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای
محصول زندگی تو پنج تن شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند
این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند
یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند
«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشته فتاده به گودال را ببین
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امشب پی عیدی ز شما آمده ام
با قلب شکسته چون گدا آمده ام
حالا که نشد نجف زیارت بروم
بر درگه تو امام رضا آمده ام
این جا که بود مدینه و مکه ی من
محرم شده با سوز دعا آمده ام
ای صاحب این حرم گسترده ببین
در سفره ی تو پی غذا آمده ام
این دست تهی من به تو می گوید
این موقع نیمه شب چرا آمده ام
تا که مرا این شب عیدی بخری
در خانه ی تو با شهدا آمده ام
من هم نفس فداییانت بودم
حالا بنگر که بینوا آمده ام
ای پنجره فولاد تو صاحب اعجاز
بیمارم و دنبال دوا آمده ام
در مسجد ارک منتظر می مانم
امشب پی دعوت از شما آمده ام
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار
جانم به فدای قدم حیدر کرّار
بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند
نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار
زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت
گردیده دلم جام جم حیدر کرّار
اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین
وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار
در معرکه بر روی زمین ریخته سرها
با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار
روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت
از بارش ابر کرَم حیدر کرّار
با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت
صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار
از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم
از پیر غلامان شما بوده و هستم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۲)


با سلام
ممنون از حضور شما
موفق باشید

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد ، دل رمیده ما را انیس و مونس شد .
بعثت پیامبر اکرم بر پیروان حقیقیش تهنیت باد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.