ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی


روز قیامت این قدر می آمرزه، شیطان به طمع می افته، شیطانی که خدا رانده و ما را خوانده

امید وار نبا شیم، او امید داره، ما نداریم ،خدا به پاره تن فاطمه ،حضرت معصومه،

ایت الله مرعشی نجفی می گه ، پدرش در خواب دید صدیقه کبری را،

شما برای این که قبرم مخفی است نارا حتید، برید قم کنار قبر دخترم  فاطمه معصومه

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم آقا سید عباس می فرمود:
 
من هر موقع می خواهم مشهد بروم، ابتدا حرم حضرت معصومه علیها السلام می روم

و به حضرت می گویم: من به نیابت از شما به مشهد می روم! شما سفارش مرا به برادرتان بکنید.

آخر شما به عشق برادرتان آمدید، ولی موفق نشدید زیارتشان کنید. اجازه بدهید

من به نیابت از شما برادرتان را زیارت کنم.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بی بی رو اینقدر قشنگ تشییع جنازه کردند،اینقدر قمی ها قشنگ احترام گذاشتند،اینقدر اَمدند

مثل پروانه دور بی بی گشتند،یه ذره بی بی احساس غربت نکرد،اما بمیرم برای اون خانمی که،

نیم شب در خونش باز شد،چهار نفر زیر جنازشو گرفته بودند،چند تا بچه ام دنبال جنازه می دویدند،

هی مادر مادر می گفتند،هر چی دستشونو بلند می کردند،به تابوت مادر نمی رسید،

همدیگرو دلداری می دادند،این بچه ها اجازه گرفتند،از بابا ،بابا اجازه بده ما

تشییع جنازه مادرشرکت کنیم،امیرالمومنین علیه السلام فرمود :بیایید،اما آهسته آهسته گریه کنید،

اما یه وقت دیدند امام حسن داره داد می زنه،بلند بلند داره گریه می کنه،

سلمان دوید حسن جان،بابات می گه یه خورده آهسته تر،گفت:سلمان دست از دلم بردار،

آخه اونی که من دیدم،حسین ندید،خودم دیدم،بین کوچه ،آخ به مادرم جسارت کردند،

درسته غریبانه،اما بدن رو نگذاشتن رو زمین بمونه،باالاخره تشییع جنازه ای کردند،یه کفنی آوردند

بدن بی بی رو کفن کردند،علی غسلش داد،اما بمیرم،برای اون آقایی که 3روز بدن بی غسل و کفن

،رو زمین گرم کربلا،دیدید موقعی که میت و دارن تلقین می دن،یه نفر میت و تو قبر تکون می ده

،آدم یاد این منظره می اُفته،امام سجاد دیدند تو قبر نالش بلند شد،گریبان چاک زد،

آقا جان چرا این جور بی تاب شدی،فرمود نگاه می کنم می خوام صورت و رو خاک بزارم،

اما بابام سر در بدن نداره.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

رحلت شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه (س)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید







عین عمه جانش،بلا دید ،هفده نفر از بنی هاشم و مقابل چشم مبارک خانم معصومه سلام الله علیها،کشتند و سر بریدند،خانم مریض شد، عرض کردند خانم جان شهری در این نزدیکیه،نامش قمه،اگه دستور بدید،خیلی محب شما و اهلبیتند،تشریف ببرید قم،خانم فرمود،قم و می شناسه،روایت شنیده،مگه امام صادق نفرمود،حرم تمام ما اهلبیت قمه، دختری از من در قم دفن می شه،اسمش فاطمه است ،هرکی زیارتش کنه ،بهشت براش واجب می شه،یاد حدیث جدش اُفتاد،فرمود بریم قم ،پیش قراولا رفتند، داد می زدند تو کوچه ها ،مردم قم از چه نشستید،وقت و اقبال به شما رو کرده،مردم قم پاشید گل و شیرینی بدید،خواهر امام رضا علیه السلام داره می یاد،مردم قم هرکی قربونی می خواد بده بیاره،مردها همه دروازه شهر ایستادند،یه عده جلوتر،جمعیتی اُمد،از قم و اطراف،زنها رو بامها هلهله می کردند،هر کی می گفت چه خبره، می گفت: مگه نمی دونی دختر موسی بن جعفر داره می آد،خواهر امام رضاعلیه السلام داره می آد پیش ما بمونه،دیدند،ماشاءالله با چه جمال و جبروتی،محملی از دور داره می آد،همه می گن الله اکبر،فاطمه داره می آد،محمل و گل باران کردند،بوی گل و گلاب همه جا رو گرفت،بنا به دستور خود بی بی دم در خونه موسی بن خضرج ، محمل ایستاد،همه مردها از کوچه رفتند بیرون، تملم زنهای با کمال، مجلله ،زنهای متدینه،همه چاکر و نوکر ایستادند،کنیزها ایستادند،ناقه زانو زد،همچین آرام پا گذاشت رو زمین،سکینه و آرامش خاطری به دل و وجود اهل قم داد،تا پا اُمد رو زمین،صدا زدند صلوات بفرستید،با مشغله ای ،دختر موسی بن جعفر رو می خوان ببرند داخل خونه ،خوب مردم می ریزند دورش،چندین نفر دورش و گرفتند،خانم کسالت داره،برید کنار،همه ایستادند،هی نگاه می کنند،خانم جان منزل ما میاید،قربونی آوردند بکشند،بی بی فرمود این کارو نکنید،با یک عزت و احترامی،خواهر امام رضا علیه السلام آمد تو قم،آقا در مثل مناقشه نیست،امام راحل اُمد چقدر شلوغ بود،حالا عمه جان امام خمینی آمده،کسی که برا ما حضرت زهرا سلام الله علیهاست،خود بی بی فرمود:هرچی از من می خواهید،سر قبر دخترم معصومه برید،دنبال قبر من نگردید،با عزت و احترام وارد شد،چیه کجا می خوای بری،این داستان قبلاًهم تکرار شده،یه شهر دیگه سراغ دارم،مثل قم آذین بستند،مثل قم  مردم جمع شدند،مثل  قم زنها هلهله کردند،مثل قم دروازه های شهر آدم ایستاد،اما یه فرقایی داشت،آه،تو قم ،رو پشت بومها گل بردند،تو شام تو پشت بومها سنگ بردند،گلم بردند،اینقده از اون بالا گل آتیش می ریختند،امون از دل زینب،امشب مجلس زنونه است برا،حضرت معصومه گریه می کنی باید،مثل زنها گریه کنی،آی خواهر امام رضا،برگردیم قم،اینقده حال بی بی خراب شد،آخه آدمی که،بترسه به یارش نرسه،دیگه از غذا خوردن می افته،دیگه لبخند رو لبش نمی آد،داغ دیده نیست که هست،یکی یه دونه خواهر امام رضا علیه السلام نیست که هست،عزیز همه ی اهلبیت نیست هست،وسط راه مونده،خدا نیاره کسی وسط راه بمونه،آی  جوونایی که وسط راه موندید،آی  اونایی که دنبال گره گشا می گردید،آروم  آروم حالش رو به وخامت رفت،لحنش عوض شد،

به شوق دیدن یار از دیار آمده ام،

به اشک چشم و دل بی قرار آمده ام

هوای روی برادر مرا کشید اینجا

چه می شود به من او را نشان دهید اینجا

غریبه ای به هوای غریب آمده است

مریض عشق به شوق طبیب آمده است

خودم میان قم و نبض جان من در طوس

میان آتش هجران نشست این ققنوس

رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم

رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم

بیا برادر از جان عزیز تر به سرم

که زهر هجر تو سوزانده گوشه ی جگرم

تمام قوت من جمع در صدا شده است

به دست وپا زدنم اشهدم رضا شده است

دیشب یه حرفی ،یکی برام زد،دیروز خیلی باهاش گریه کردم،فرمود:مگه نیست هر کسی به پابوس امام رضا علیه السلام بیاد،امام رضا دم مردن بدادش می رسه،چرا خودش فرموده،مگه نیست الاعمال و به نیات،کسی نیت زیارت کنه ،انگار رفته،پس امام رضا بالا سر اون کسی که  نیت داره بره مشهد،میاد،مگه نیست این بی بی داشت می رفت،مشهد،وسط راه موند،پس باید لحظه ی آخر امام رضا اُمده باشه، و اُمده، اُمد بالا سرش،سر خواهرشو به دامن گرفت،گذشت وقتی می خوان غسل بدن،دستای میت و باز می کنن،امام رضا علیه السلام دید یه کاغذی تو دست خواهره،دست و  باز کرد،دید همون نامه ای است که نوشته،خواهر یه سری به من بزن،

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم آقا سید عباس می فرمود:
 
من هر موقع می خواهم مشهد بروم، ابتدا حرم حضرت معصومه علیها السلام می روم و به حضرت می گویم: من به نیابت از شما به مشهد می روم! شما سفارش مرا به برادرتان بکنید. آخر شما به عشق برادرتان آمدید، ولی موفق نشدید زیارتشان کنید. اجازه بدهید من به نیابت از شما برادرتان را زیارت کنم.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وقتی خبر رسید به قمی ها ،خواهر امام داره می آد به سمت قم،دختر امام داره می آد به سمت قم،مردم کیلومترها از شهر بیرون اُمدند، به استقبال حضرت معصومه سلام الله علیها،یه عده با تنگ دستی قربونی زیر بغل زده بودند، بابا تو تنگ دستی قربونی برا چی می بری،می گفت:مگه خبر نداری دختر امام داره می یاد،خواهر امام داره می یاد،یه عده با خودشون دسته گل می بردند،چه احترامی گذاشتند،عرضم اینه،ای کاش به همه ی خواهرای امامان احترام می گذاشتند،وقتی بی بی رو وارد قم کردند،از بزرگان و محترمین قم اُمدند،از بهترین جاهای قم رو در اختیار بی بی قرار دادند،یه باغی بود،اصرار کردند،التماس کردند،بی بی رو با احترام وارد این باغ کردند،سادات مثل پروانه دور دختر امام می گشتند،دور خواهر امام می گشتند،اصلاً بی بی احساس ترس نمی کرد،احساس عدم آرامش و امنیت نمی کرد،اما بمیرم برای اون خواهر امامی که،نگاه می کرد،برا دل آماده،معطلت نذارم،اگه خریدار این نالت حضرت زهراست،بفروش این ناله رو،هر چی دور خودش نگاه می کرد،عوض سادت عوض بنی هاشم ،عوض عباس،عوض علی اکبر،می دید یه عده حرام زاده،دورش رو گرفتند،می خوام بگم مگه رقیه دختر امام نبود،عوض باغ تو خرابه بردنش،

عمه جان این سر منوّر را کمکم می کنی که بردارم

شامیان ای حرامیان،دیدید راست گفتم که من پدر دارم

ای پدر جان عجب سری داری،ای پدر جان عجب دلی دارم

گیسویم را به پات می ریزم،تا ببینی چه دختری داری،

هر بلایی که بود یا می شد،بر سر زینب تو آوردند

قاری من چرا نی خوانی چه بر سر لب تو آوردند

چرا رنگ لبت،چون ارغوانه گمانم جای چوب خیزرانه

گفت:بابا وقتی چشم تو رو دور دیدند،چشم عموم اباالفضل و دور دیدند،چشم علی اکبر و دور دیدند،وقتی منو غریب گیر آوردند،دستی از پشت خیمه ها آمد،لاجرم راه چاره ام گم شد،درهیاهوی غارت خیمه ،ناگهان گوشواره ام گم شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بی بی رو اینقدر قشنگ تشییع جنازه کردند،اینقدر قمی ها قشنگ احترام گذاشتند،اینقدر اَمدند مثل پروانه دور بی بی گشتند،یه ذره بی بی احساس غربت نکرد،اما بمیرم برای اون خانمی که،نیم شب در خونش باز شد،چهار نفر زیر جنازشو گرفته بودند،چند تا بچه ام دنبال جنازه می دویدند،هی مادر مادر می گفتند،هر چی دستشونو بلند می کردند،به تابوت مادر نمی رسید،همدیگرو دلداری می دادند،این بچه ها اجازه گرفتند،از بابا ،بابا اجازه بده ما تشییع جنازه مادرشرکت کنیم،امیرالمومنین علیه السلام فرمود :بیایید،اما آهسته آهسته گریه کنید،اما یه وقت دیدند امام حسن داره داد می زنه،بلند بلند داره گریه می کنه،سلمان دوید حسن جان،بابات می گه یه خورده آهسته تر،گفت:سلمان دست از دلم بردار،آخه اونی که من دیدم،حسین ندید،خودم دیدم،بین کوچه ،آخ به مادرم جسارت کردند،درسته غریبانه،اما بدن رو نگذاشتن رو زمین بمونه،باالاخره تشییع جنازه ای کردند،یه کفنی آوردند بدن بی بی رو کفن کردند،علی غسلش داد،اما بمیرم،برای اون آقایی که 3روز بدن بی غسل و کفن،رو زمین گرم کربلا،دیدید موقعی که میت و دارن تلقین می دن،یه نفر میت و تو قبر تکون می ده،آدم یاد این منظره می اُفته،امام سجاد دیدند تو قبر نالش بلند شد،گریبان چاک زد،آقا جان چرا این جور بی تاب شدی،فرمود نگاه می کنم می خوام صورت و رو خاک بزارم،اما بابام سر در بدن نداره.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

روز قیامت این قدر می آمرزه، شیطان به طمع می افته، شیطانی که خدا رانده و ما را خوانده امید وار نبا شیم، او امید داره، ما نداریم ،خدا به پاره تن فاطمه ،حضرت معصومه، ایت الله مرعشی نجفی می گه ، پدرش در خواب دید صدیقه کبری را، شما برای این که قبرم مخفی است نارا حتید، برید قم کنار قبر دخترم  فاطمه معصومه

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@






عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.