ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

 

فضای شهر مدینه دوباره روحانی ست                          نماز پنجره هایش چقدر عرفانی ست

مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب                    در آسمان و فلک جشن نور افشانی ست

عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل      عجب شبی! همه ی کهکشان چراغانی ست

ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت                   چقدر سفره ی این بزم پهن و طولانی ست!

فرشته ها سرشان گرم کار و...؛ میکائیل             به فکر پخت و پزِ سور و ساتِ مهمانی ست

درون سفره مِی ناب و ساغر آوردند

کلیم و خضر دلی از عزا در آوردند

ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد                           گرفته اند حسودان کورْ دل غمباد

وضو گرفته و با احترام باید گفت:                  -جناب حضرت داماد! شاخه ی شمشاد!-

تمام آینه های مدینه غش کردند                               نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد

کلید باغ جنان را خدا مراسم عقد                  به این عروس سرِ سفره زیر لفظی داد

ترانه ی لب داوودِ خوش صدا این است:                 علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد!

خدا به حور و ملک گفت تا که دف بزنند

بس است گفتن تسبیح و ذکر، کف بزنند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 جلوه خورشید و روی ماه و اختر دیدنی است        رقص نور کهکشان ها بار دیگر دیدنی است

در میان آسمان رنگین کمانی بسته عشق                  جلوه نورانی خورشید انور دیدنی است

حرف شیرین می زنند اکنون همه خلق جهان      موسم شادی بود دنیا سراسر دیدنی است

باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال                       در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی است

در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو                         تارک نورانی و روی پیمبر دیدنی است

در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین                           ازداوج کوثر و ساقی کوثر دیدنی است

آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری              بال و پر بگشودن این دو کبوتر دیدنی است

بهتر از بشگفتن هر غنچه ای در باغ عشق             روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی است

پای میزان عمل وقت شفاعت اهل دل                     چهره مولا و زهرای مطهر دیدنی است

چون «وفائی» در هوایش ذره ای باش و ببین

جلوه مهر منیر و ذره پرور دیدنی است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند       حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند

شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟          تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟

آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی                              آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی

امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!

شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!

بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن             پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن

مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی        در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!

«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است  او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است

از ازل در پرده بود آیینه دارش می شوی      در عبور از کوچه باغ عشق، یارش می شوی

قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی ست

وای! وقتی می رسد دریا به دریا دیدنی ست

ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود                قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود

مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد                   روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد

ای بلال امشب اذانی را که می خواهی بگو

«اشهدُ انّ علیاً حجة الله»ی بگو

عقد زهرا و علی در آسمان ها بسته شد       سرنوشت عشق هم بر زلف آن ها بسته شد

گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است       خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است

تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم

دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم

 @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 از عالم بالا خبر آمد خبری بود                    در عرش خدا حال و هوای دگری بود

در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار               بارید ز شوق آنکه ز اهل نظری بود

در عرش عروسی است و مهمان خدایند

داماد و عروس هم ز ملک دور و بری بود

سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت          هرچند که دارائیشان مختصری بود

زهرا فقط هم کفو علی بود ، همانکه      (سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود)

بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست               اصلا نتوان گفت همانند پری بود

در وقت زفاف از سر شب این دو کبوتر               در حال مناجات خدا تا سحری بود

ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟           کوری عدو ماحصلش دو پسری بود

اول حسن و بعد حسین ، بعد زنسلش

یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود

دیگر چه نیازی به سپر بود علی را                  از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود!

می گفت علی با دل پر درد و پر از آه      هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود

اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد     در باقی عمر خون دل و چشم تری بود

ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر            رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

جهت مشاهده دیگر اشعار

ازدواج آسمانی حضرت زهرا(س) و مولا امیرالموئمنین(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

 

 



 

فضای شهر مدینه دوباره روحانی ست

نماز پنجره هایش چقدر عرفانی ست

مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب

در آسمان و فلک جشن نور افشانی ست

عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل

عجب شبی! همه ی کهکشان چراغانی ست

ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت

چقدر سفره ی این بزم پهن و طولانی ست!

فرشته ها سرشان گرم کار و...؛ میکائیل

به فکر پخت و پزِ سور و ساتِ مهمانی ست

درون سفره مِی ناب و ساغر آوردند

کلیم و خضر دلی از عزا در آوردند

ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد

گرفته اند حسودان کورْ دل غمباد

وضو گرفته و با احترام باید گفت:

-جناب حضرت داماد! شاخه ی شمشاد!-

تمام آینه های مدینه غش کردند

نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد

کلید باغ جنان را خدا مراسم عقد

به این عروس سرِ سفره زیر لفظی داد

ترانه ی لب داوودِ خوش صدا این است:

علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد!

خدا به حور و ملک گفت تا که دف بزنند

بس است گفتن تسبیح و ذکر، کف بزنند

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت

در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت

دیدند خواستگار علی بود ظاهراً

یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن

زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت

الحق علی به خواستگاری خویش رفت

زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب

غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟

تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش

پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش

بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار

دست خدا نموده به پا کفش وصله دار

دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا

در اصل خطبه خواند برای شما خدا

چون در شب زفاف شما فرش می شود

با این دلیل عرش خدا عرش می شود

سابیده اند قند ستاره به تور ابر

در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر

زَوّجتُ عشق جزءِ سپاه علی در آ

اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ

از تو بهشت تا که جوابت بلی شود

با تو علی میان خلایق علی شود

در بند تو زده پدر خاک را خدا

عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا

کردند اشک های علی را محاسبه

مهریه ی تو آب شد عند المطالبه

آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت

هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت

دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید

دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید...

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلا بود

و نور عشق میان زمین و بالا بود

مدیحه خوانی داوود می رسد امشب

در این شبی که شفق هم نوای دریا بود

دل زمین خدا شوق پر کشیدن داشت

و آن کرانه که در اوج ناکجاها بود

می نشست حضرت موسی به طور عشق علی

و شور و شوقِ دگر در دل مسیحا بود

تمامی شعف جلوه ی خداوندی

میان خنده ی پیغمبرش هویدا بود

خرابی دل عالم شدست آبادش

خوشا به حال نبی که علی ست دامادش

زمینْ بهشت خدا شد ز اعتبار علی

و ماه محور رخ و گردش مدار علی

همین که حضرت زهرا عروس مولا شد

نمانده بود به سینه دگر قرار علی

به نان هر شب حیدر مدینه محتاج است

از این به بعد که زهراست خانه دار علی

و با حضور قدم های مادر گل ها

شکفت در دل خانه گل بهار علی

برای جنگ علی ذوالفقار لازم نیست

چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علی

هزار هم چو سلیمان کنار خانه ی او

نشسته اند که باشند ریزه خوار علی

به پاش ریخت پیمبر تمام دنیا را

گذاشت در کف حیدر چو دست زهرا را

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

از عرش فرشته ها اگر می آیند

به جشنِ دلِ پیامبر می آیند

زهراست عروس و شاه داماد علی

این دو چقدر به یکدگر می آیند!

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

جلوه خورشید و روی ماه و اختر دیدنی است

رقص نور کهکشان ها بار دیگر دیدنی است

در میان آسمان رنگین کمانی بسته عشق

جلوه نورانی خورشید انور دیدنی است

حرف شیرین می زنند اکنون همه خلق جهان

موسم شادی بود دنیا سراسر دیدنی است

باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال

در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی است

در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو

تارک نورانی و روی پیمبر دیدنی است

در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین

ازداوج کوثر و ساقی کوثر دیدنی است

آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری

بال و پر بگشودن این دو کبوتر دیدنی است

بهتر از بشگفتن هر غنچه ای در باغ عشق

روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی است

پای میزان عمل وقت شفاعت اهل دل

چهره مولا و زهرای مطهر دیدنی است

چون «وفائی» در هوایش ذره ای باش و ببین

جلوه مهر منیر و ذره پرور دیدنی است

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند

حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند

شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟

تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟

آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی

آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی

امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!

شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!

بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن

پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن

مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی

در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!

«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است

او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است

از ازل در پرده بود آیینه دارش می شوی

در عبور از کوچه باغ عشق، یارش می شوی

قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی ست

وای! وقتی می رسد دریا به دریا دیدنی ست

ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود

قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود

مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد

روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد

ای بلال امشب اذانی را که می خواهی بگو

«اشهدُ انّ علیاً حجة الله»ی بگو

عقد زهرا و علی در آسمان ها بسته شد

سرنوشت عشق هم بر زلف آن ها بسته شد

گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است

خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است

تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم

دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

زیور ببندید آسمان ها و زمین را

آذین کنید از یاس ها عرش برین را

از پولک براق و زیبای ستاره

برگوش حوران بهشتی گوشواره

با بهترین رخت و لباس میهمانی

امشب بیایید حوریان آسمانی

آری ملائک صف به صف مشغول شادی

غم رفته امشب کاملاً در انفرادی

شهر مدینه نور باران شد سراسر

با چل چراغ  ماه و "رقص نور"  اختر

پُر گشته دنیا بی نهایت از فرشته

بر روی بال تک تک آن ها نوشته

بنوشته با خط خودش حی تبارک

پیوند یاس و حضرت یاسین مبارک

عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او

داماد حیدر گل عروسش کوثر او

در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست

در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست

لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن

این رخت دامادی مولا را نظر کن

این ساقی کوثر امیر المومنین است

که ساق دوشش حضرت روح الامین است

اوج کمال و عشق احمد نور خاتم

لمس وجود فاطمه معراج حیدر

گرمای دست مرتضی جنات کوثر

او زیر چشمی شوهر خود را نظر کرد

با یک نظر قلب علی زیر و زبر کرد

این عشق اوج عشق معنای حضور است

نور علی نور است امشب غرق نور است

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

سرتاسر مدینه پر از شوق و شور بود

لبریز از طراوت و غرقِ سرور بود

از آسمان شهر پیمبر در آن پگاه

صد آسمان ملائکه گرم عبور بود

وقت نزولِ سوره‌ی یاسین و هل أتی،

هنگامه‌ی تجلی آیات نور بود

بال فرشته فرش قدمهای آفتاب

روبند ماهتاب ز گیسوی حور بود

عطر بهشت از نفس باغ می چکید

تا اوج عرش زمزمه های حضور بود

عالم از عطر یاس مدینه معطر است

پیوند آسمانی زهرا و حیدر است

می خواستند تا که بمانند یار هم

همدل ترین و هم نفس روزگار هم

بی زرق و برق ، ساده‌ی ساده شروع شد

پیوند آسمانی شان در کنار هم

«سرمایه های اصلی شان مهر و عاطفه

بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم»

بر اعتماد شانه‌ی هم تکیه داشتند

سنگ صبور یکدگر و راز دار هم

بودند هر پگاه دل انگیزتر ز عشق

گرم طلوع روشنِ خورشید وار هم

چشم بد از جمال دو خورشید دور باد

چشم حسودِ بد دل و بد خواه کور باد

هم ، ماورای حد تصور کمالشان

هم ، ماسوای ذهن و تخیل جلالشان

آنجا که سوخت بال و پر آسمانیان

بام نخستِ پر زدن و اوج بالشان

باید که درس زندگی آموخت تا ابد

از بوریای کهنه و ظرف سفالشان

در جام کوزه روشنی خمّ سلسبیل

کوثر شراب خانگی لایزالشان

کی می توان به واسطه‌ی این مثالها

پرواز کرد تا افق بی مثالشان

آئینه‌ی ظهور صفات خدا شدند

یاسین و نور شدند هل أتی شدند

بر شانه های عرش خدا خانه داشتند

نه نه ، که عرش را به روی شانه داشتند

این ساکنان عرش خدا از همان ازل

چشمی به چند روزه‌ی دنیا نداشتند

هر چند داشت سفره شان نان خشکِ جو

اما همیشه خویِ کریمانه داشتند

سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت

همواره لحظه های صمیمانه داشتند

گل داده بود باغِ بهشت امیدشان

یعنی چهار غنچه‌ی ریحانه داشتند

ما جرعه نوش چشمه‌ی جاریّ کوثریم

دلداده ایم ، شیعه‌ی زهرا و حیدریم

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

امشب شب سرور خدا و پیمبر است

امشب به جمع حور و ملک شور دیگر است

امشب فرشتگان همه سرمست و پای کوب

جبریل هم چو گل پر و بالش معطر است

امشب تمام ارض و سماوات هر چه هست

بزم سرور ذات خداوند اکبر است

امشب ستارگان همگی نقل مجلس اند

دامان سبز رنگ زمین پر ز اختر است

امشب شب ولادت سادات عالم است

امشب شب عروسی زهرا و حیدر است

امشب به عرش زمزمة شادی علی است

امشب شب مبارک دامادی علی است

پیغمبران تمام امم را خبر کنید

امشب همه به سوی مدینه سفر کنید

اسفند دود کرده و مشعل به روی دست

از چار سو به چهرة مولا نظر کنید

خوانید بر علی همگی مدح فاطمه

شب را به دور حجرة زهرا سحر کنید

قرآن به دست دور و بَر ناقة عروس

تطهیر و قدر و سجده و کوثر ز بر کنید

بر حفظ این امانت پیغمبر خدا

امشب دعا به جان علی بیشتر کنید

بنت اسد که بوده ملک دست بوس تو

عیدی بده که فاطمه گشته عروس تو

این مهر و مه که هر دو شریف و مکرّمند

با نورشان محیط به عرش معظّمند

پیش از وجود خلقت، تا بعد روز حشر

با هم هماره بوده و پیوسته با هم اند

پیش از هبوط آدم و حوا در این زمین

امّ و اب و سلالة حوا و آدمند

منظومة مبارکة آسمان وحی

مصداق نور و معنی آیات محکم اند

محصول این زفاف بود یازده پسر

عالم فدایشان که امامان عالم اند

اولادشان به روی زمین بی شماره اند

در چشم کل عرش نشینان ستاره اند

عقدی که بسته بود خداوند لایزال

تبدیل شد به شام زفاف و شب وصال

جبریل ساربان شده و ناقة عروس

آمد به سوی بیت علی با دو صد جلال

یک سو زمام ناقه گرفته، ز یک طرف

چون سایه بان گشوده به فرق عروس بال

وقتی ز روی فاطمه مولا کشد نقاب

جا دارد ار به مأذنه گوید اذان بلال

خورشید رقص می کند امشب در آسمان

مه چون هلال خم شده در بزم دو حلال

جشن سرور عترت و قرآن مبارک است

وصل دو بحر لؤلؤ و مرجان مبارک است

داماد کیست اسوة زهد و اطاعت است

شغلش دو کار، حفر قنات و زراعت است

مهر عروس چیست؟ زمین است و چار نهر

مهر دگر؟ به عرصة محشر شفاعت است

داماد را هنر چه بود غیر این دو کار؟

شیر خدا به بیشة سرخ شجاعت است

در بین این دو یار چه خطی است مشترک؟

زهد و نماز و صبر و رضا و قناعت است

شیرینی همارة این زندگی ز چیست؟

مهر و وفا و عاطفه، ساعت به ساعت است

مهر عروس زیرلب آهسته یا علی است

کل جهاز او زره مرتضی علی است

این هر دو زوج کآمده قرآن به شأنشان

داده خدا به خیل ملایک نشانشان

جبریل جای دسته گل از جانب خدا

تطهیر هدیه آورد از آسمانشان

کردند سر اگر چه سه شب در گرسنگی

رمز نزول سورة دهر است نانشان

اطعامشان برای خداوند بود و بس

اینجا خداست مفتخر از امتحانشان

خلق جهان به پیروی این دو زوج پاک

باغ جنان شود به حقیقت جهانشان

نه سال زندگانی شان عمر عالم است

دانشگه تمام کمالات آدم است

تا مهر و ماه در یم هستی شناورند

عالم پر از سلالة زهرا و حیدرند

محصول این عروسی و این عقد با شکوه

دو قرص آفتاب، دو تابنده اخترند

گر نیک بنگری دو محمد، دو فاطمه

یا دو کتاب وحی خدا یا دو کوثرند

سوگند می خورم به اَب و اُم و جدشان

کاین چارتن ز خلق دو عالم نکوترند

آن دو پسر به آدم و ذریه اش پدر

وین دو به شیعه تا ابدالدهر مادرند

جان تمام عالم خلقت فدایشان

"میثم" بگو قصیده به مدح و ثنایشان

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

زهرا به علی ، علی به زهرا ماند

این قاعده را که هر کسی میداند

از هر که بپرسی علی و زهرا

خوشبخت ترین زوج جهان میداند

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

از عرش فرشته ها اگر می آیند

به جشنِ دلِ پیامبر می آیند

زهراست عروس و شاه داماد علی

این دو چقدر به یکدگر می آیند!

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

عشق یعنی یکی درون دو تن

عشق یک روح رفته در دو بدن

عشق زهراست روبروی علی

نظر آنهم فقط به سوی علی

عشق راهی بدون خاتمه است

آخر، این راه، راهِ فاطمه است

فاطمه قاب روبروی علی است

فاطمه غرق در وضوی علی است

فاطمه در کنار حیدر نه

فاطمه دختر پیمبر نه

خلق احمد به نور فاطمه بود

نور حیدر ظهور فاطمه بود

خلق عالم به خاطر زهراست

مادر ما و مادر باباست

دل شد از این حماسه بی‌پروا

حسبنا الله و حسبنا زهرا

یازده ماه دور گردن اوست

یازده گل به روی دامن اوست

یازده نور و یازده ساغر

یازده جوی جاری از کوثر

یازده عاشق از تبار علی

یازده عکس یادگار علی

یازده قبله یازده قرآن

یازده کهکشان بی پایان

یک دل او دارد و ازآن علی ست

فاطمه زور بازوان علی‌ ست

یا علی بر لبش که جاری شد

برق زد عشق و ذوالفقاری شد

ذوالفقاری که خواهر زهراست

سختیش برق باور زهراست

ذوالفقاری که حق به لب دارد

روح از مشرکان طلب دارد

ذوالفقاری که برق تا می‌زد

لشکری صف نبسته جا می‌زد

شکل لا بود و از فنا می‌گفت

با علی بود و از خدا می‌گفت

تا که در دستهای حیدر بود

صحنه‌ی رزم، روز محشر بود

تیغ در پنجه‌های حیدر گشت

یک نفر آمد و دو تا برگشت

تیغش از بس سبک رها شده بود

تن دوان بود و سر جدا شده بود

تن دوان بود و بی خبر که چه شد؟

در هوا گیج مانده سر که چه شد؟

تا علی عزم سر زدن کرده

ملک الموت هم کم آورده

ضربدر بین ضربه‌ها می‌زد

اینچنین سر دو تا دو تا می‌زد

با هم افتد دو سر، نگو لاف است!

کمترش پیش حیدر اسراف است

شیر مست است و تیغ در دستش

جام در دست و عشق سر مستش

شور مولاست این ولی از توست

فاطمه! مستی علی از توست

با تو تیغ علی دو دم دارد

با تو حیدر بگو چه کم دارد؟

دل شد از این حماسه بی‌پروا

حسبنا الله و حسبنا زهرا

آه! این قصه آخری هم داشت

عاشقی روی دیگری هم داشت ...

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

از عالم بالا خبر آمد خبری بود

در عرش خدا حال و هوای دگری بود

در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار

بارید ز شوق آنکه ز اهل نظری بود

در عرش عروسی است و مهمان خدایند

داماد و عروس هم ز ملک دور و بری بود

سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت

هرچند که دارائیشان مختصری بود

زهرا فقط هم کفو علی بود ، همانکه

(سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود)

بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست

اصلا نتوان گفت همانند پری بود

در وقت زفاف از سر شب این دو کبوتر

در حال مناجات خدا تا سحری بود

ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟

کوری عدو ماحصلش دو پسری بود

اول حسن و بعد حسین ، بعد زنسلش

یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود

دیگر چه نیازی به سپر بود علی را

از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود!

می گفت علی با دل پر درد و پر از آه

هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود

اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد

در باقی عمر خون دل و چشم تری بود

ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر

رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

 



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.