امشب بهانه ها همگی جور می شود حتی شراب کاسه ای از نور می شود
وقتی نگاه یار قدم رنجه می کند چشم تمام صاعقه ها کور می شود
بهر خوش آمدید به پای ادیب عشق شعر و شعور اهل ادب شور می شود
لعلی که غمزه های نگاهش درست کرد والله باعث تب انگور می شود
از بس که محو او شده ماه چهارده پشت نقاب، جلوه ی مستور می شود
بلقیس را بگو که سلیمان ما ببین آن کس که شاه روبرویش مور می شود
با زلف ذوالفقار زِ قبضه درآمده دنیا برای خصم علی گور می شود
وقتی دعای فاطمه پشت و پناه اوست چشم حسود از نظرش دور می شود
امشب جمال محشر کبری جلا گرفت ذکر اَنَا الحق است که شیپور می شود
یوسف ترین قمر سر
بازار آمده
در جلوه ای زِ حیدر
کرّار آمده
امشب تمام ﻣﺄذنه ها را اذان بده آیات روح بخش خدا را نشان بده
سجاده پهن کن که مکبّر به صف شده قدقامتت نشان زمین و زمان بده
الله اکبر تو مرا مست می کند جامی بیار و بر دل خسته توان بده
هرکس قنوت دست تو را دید،سجده کرد قدری سجود سجده کنان را امان بده
امشب به پای منبر تو آسمان نشست دستی برای عرش الهی تکان بده
بی اذن تو تکلم مدح تو کار کیست؟ در حدِّ چند بیت ، سخن را زبان بده
هرچیز هست و نیست مسخّر به نام توست لطفی کن و دوباره زمان را مکان بده
ته مانده ی غذات نمک گیر می کند آقا بیا یکی دو سه تا استخوان بده
دستی برای دامنتان جور کرده ام بالی برای پر به سوی آسمان بده
وقتی زمان خلق دوعالم
فرا رسید
ما را خدا به پای
رکاب تو آفرید
جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید