ای باده کشان سبو لبالب بزنید می از خم پر فروغ مذهب بزنید
ای منتظران امامتان آمده است ناز قدومش یک کف مرتب بزنید
@@@
گذرم باز در خانه ارباب افتاد به دلم نغمه و شوری دگر افتاد
دیدم از هر طرفی ذکر مهدی می آید باز هم مثل همیشه دهنم آب افتاد
@@@
ساقی از باده وضو می گیرد پیش چشم تو سبو می گیرد
امشب ای آینه روی خدا ماه از شرم نگاه تو رو می گیرد
@@@
این پسر شیر حیدر کرار است این غنچه ولی غنچه این گلزار است
فرقی نبود مهدی را با حیدر مشت نمونه خروار است
@@@
باران می بارد...
چشم هایم را می بندم و سعی می کنم لبخند خدا را مجسم کنم
شاید لبخند کویر وقتی تشنه می شوند یا لبخند گل ها وقتی سیراب می شوند،
ترنمی از لبخند خدا باشد...
خدایا از لبخند کویر و گل ها چیزی هم نصیب دل ما کن..