ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۳۱۸ مطلب توسط «عاشق جوادالائمه عاشق ولایت» ثبت شده است


هرچی سر می دید گریه می کرد،اما سر دوتا بچه هاشو که دید،گفت:مادر فداتون بشه،روسفیدم کردید،یه بار عبدالله

بن جعفر سئوال کرد،خانم جان من می دونم کارهای تو حکمتی داره،تو عالمه غیر معلمه ای،بگو ببینم می گن هر

کسی رو زمین افتاد،تو رفتی کمکش،اما چرا بچه هام افتادن نرفتی،گفت:ترسیدم داداشم خجالت بکشه،

آی اباالفضلیها

من سراغ دارم یه جای دیگه هم زینب نرفت،هم دور بود،اگه از خیمه می آمد همه خیمه رو غارت می کردند،دید

حسین داره می آد،یه دست به کمر،یه دست عنان ذوالجناح،همچین که فهمید عباس رو کشتند،گفت:داداش برگرد هر

جور شده بیارش،گفت:آخه وصیت کرده منو خیمه نبر،گفت:اگه نری الان تکه پاره اش می کنن،اومد دید هرکی داره با

نیزه و شمشیر می زنه،بدن و پاره پاره کردن،ای حسین..

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

خوبه هر جوونی از دنیا می خواد بره، آخرین لحظه مادر بالا سرش بیاد، چشماشو ببنده، خیلی مهمه جوون، مادر بالا

سرش باشه، بابا خوبه، اما مادر چیز دیگه ای است، مادر که بیاد، اون آخر لحظه یه نازی می کنه، اما بچه های زینب

(سلام الله علیها) هر چی منتظر موندند مادر نیومد … . اینقدر این دو تا آقا غریب بودند، وقتی ابی عبدالله خواست بره

میدان، بدن این دو را بیاورد، فرمود: عباس جان ! یا تو برو، یا من می رم، یکی باید بغل خیمه ها بمونه، لذا دیدند

حسین (علیه السّلام) تنهایی، یکی رو بر این دست، یکی بر دست دیگر گذاشته از میدان می آید، ای غریب آقا … .

هر دل که شنید صدای زینب     دیوانه شده برای زینب      خاکستری هم به جا نمانده       از آن که شنید نوای زینب

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وقتی ابراهیم می خواست اسماعیل را بِبَرد سر بِبُرد، لباس نو تنش بچه اش کرد، بی بی زینب (سلام الله علیها) هم

بچه هاش رو بغل کرد، اما زینب کجا، هاجر کجا، هزار هاجر هم به گرد پای زینب نمی رسند، هاجر وقتی اسماعیل را

زنده دید جای چاقوی ابراهیم را بر گلوی اسماعیل دید، اینقدر گریه کرد، بعضی ها گفتند تا سه روز بیشتر زنده نموند،

بمیرم برای زینب (سلام الله علیها) ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب شب روضه ای است که مادرهای شهدا هرکجانشتند،پای این روضه،ناله می زنند،بخدا مادر مگه

می تونه داغی رو فراموش کنه،مادره با خون دل این بچه ها رو بزرگ کرده،دیدند زینب اومده تو خیمه،موهای

بچه هاشو داره شونه می کنه،کفن تن بچه هاش کرد،عزیزای دلم،وقتشه آبروی مادرتون رو بخرید،دست

پرورده های زینبند،گفتند:مادر نکنه دلت غصه دار باشه،ما برای همچین روزی تربیت شدیم،اما اگه ما

خودمون بریم به دایی بگیم،قطعاً ردمون می کنه،تو بیا،دست مارو بگیر،مادر تو خیلی پهلو برادرت آبرو

داری،بگو حسین،دو تا غلام حلقه به گوش برات آوردم،رفت پیش برادر….

یه بزرگواری می گه هر کاری می کرد زینب تا شهادت برادر رو به تأخیر بیندازه،لذا حتی ظهر عاشورا که

اومد،برادر زینب رو راضی کرد اومد سمت میدان،

یه وقت دید داره صداش می آد،مهلاً مهلا،یابن الزهرا،داداش

صبر کن،به این بهانه زینب می خواست شهادت ولی خدا،امام زمانشو به تأخیر بیندازه

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب چهارم محرم و روضه طفلان حضرت زینب

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


اونایی که امشب مریض آوردید،واسه این دختر مریض آوردید؟خودش تو گوشه ی خرابه افتاده،می خوای

واست چیکار کنه؟بلند شه دست بکشه رو زخمات؟راه نمی تونه بره،دستاش دیگه رمق نداره،

یکی از بچه های تفحص می گه اصفهان بهمون گفتند: برید در یه خونه،خوب گوش بده،دخترای شهید منو

ببخشند،دخترایی که داغ دیدند منو ببخشند،اونایی که پارسال پدر داشتند،الان داغ دیده اند،هنوز سال

باباشون نشده،امشب اومدن برا اون دختر گریه کنند ببخشند،می گفت: رفتیم در خونه ی این شهید خبر

بدیم،که بییاید که استخونهای شهیدتون معراج شهداست،بیایید تحویل بگیرید،می گه رفتیم درو باز

کرد،دختری اومد،گفتم تو با این شخص چه نسبتی داری؟گفت:بابامه،گفتم این شهیده

باباته؟گفت:آره،چی شده؟گفتم:جنازه شو پیدا کردن،می خوان پنجشنبه ظهر بیارن،دیدم دختره گریه

کرد،گفت:یه خواهش دارم،رد نکنید،گفتم چی می گی؟گفت:حالا که بعد این همه سال اومده ظهر نیاریدش

شب جنازه رو بیارید،گفتم:نمی شه ما معذوریت داریم،باید ظهر برسونیم،گفت:خواهش می کنم به عنوان

یه فرزند شهید ،قبول کردیم گفتیم حتماً سرّی داره،می گه شب شد،همون روز مد نظر تابوت رو با استخون

ها برداشتیم ببریم به همون آدرس،تا رسیدیم دیدیم کوچه رو چراغ زدن،ریسه کشیدن،شلوغه،میان، می

رن،گفتیم چه خبره؟اون روز که اومدیم خبری نبود،رفتیم جلو گفتیم اینجا چه خبره؟گفتند:عروسی دختر این

خونه است،می گه تا اومدیم برگردیم،دیدیم دختره با چادر دوید تو کوچه،گفت:بابامو نبرید،من آرزو داشتم

بابام سر سفره ی عقد بیاد،من مهمونی گرفتم،هرکی از در میآد می گه بابات کجاست؟ بابامو بیارید،می

گه باباشو بردیم،چهار تا استخون گذاشت کنار سفره ی عقد ، قربون این دختر سه ساله برم،تو خرابه یه

مهمونی گرفت،دید جای باباش خالیه،گفت:الان بابامو صدا می کنم،هی گریه کرد.. حسین

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

رقیه اثبات کرد می شه کسی برای حسین دق کنه (زبانحال) 

گفت: باباجان دو تا سؤال ذهنم را به خود مشغول کرده: 

اول اینکه بابا ! آخر هیچ موقع تا حالا نشده بود عمه از تو جدا باشه، این چه سفری است که تو رفتی ولی

عمه نرفته؟یک سؤال دیگه هم دارم، بابا این چه سفریه که مادر نرفته اما شیرخواره رفته؟

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

هر کی اومد این بچه را آرام کند، خودش آتیش گرفت، رباب اومد صدای ناله ی خودش بلند شد، دیدی مادر

نتونه بچه را آرام کنه، خودش می شینه گریه می کنه، می گه یکی به دادم برسه، اونوقت یکی می تونه

آروم کنه، که خودش دلتنگ نباشه، اما همه دلتنگ حسینند، سکینه (سلام الله علیها) میگه خواهر آرام

باش، الان می آن، دوباره همه را می زنند، گفت: دیگه خواهر طاقت ندارم، یادته تو رفتی تو گودال منم می

خواستم بیام، لااقل تو رفتی رگهای بریده را بوسیدی، من دلم برای بوسه ی بابا تنگ شده، آروم نمی گیرم

من بابام را می خوام …

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

دختر بچه خدا نکند پدرش زمین بخوره، اول دستمال می آورد خون سر بابا را پاک می کند، دائماً چند روز دور

بابا می گردد و می گوید: بابا خوب شدی؟

دائم می گفت: عمه ازت یک سؤال دارم، بالاخره به بابام آب دادند یا نه؟

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب سوم محرم و روضه حضرت رقیه

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


گلچین مراسمات عزاداری شب اول محرم سال91

زمینه صل الله علیک یا اباعبدالله

شور سلام ای تب و تاب روضه ها

نغمه وای حسین شروع محرم

نوحه ای گل یاس

واحد از حال زار نامه برت

واحد سینه زنان حسین

واحد شلاقی ای تاب و توانم

شور هروله با تو من سرفرازم

شور توی سرم

مناجات آخر جلسه

 


مناجات با امام زمان روضه حضرت زهرا

روضه حضرت مسلم

زمینه دوباره فصل غم اومد

واحد سینه زن سینه بزن

واحد سینه زنان

شور هروله انگار عالم

مناجات آخر دنیا بدون روضه

گلچین مراسمات عزاداری شب دوم محرم شب ورود قافله اباعبدالله به کربلا سال91

مناجات با امام زمان ای رفته سفر

روضه سرزمین کربلا اینجاست زینب

زمینه ای خدا

نوحه موسم محشر کبری

واحد ای مرا از لحظه دیدار

واحد میکشد مرغ دلم پر

شور هروله با تو من

شور شهدا و ولایتی شور و حماسه

مناجات آخر کیست زینب

گلچین دو مراسم زیارت عاشورا در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز

محرم سال91


شب اول

مناجات با امام زمان شروع محرم

قسمت اول زیارت عاشورا

روضه حضرت زهرا

قسمت دوم زیارت عاشورا و روضه اباعبدالله

شب دوم

مناجات با امام زمان روضه حضرت زینب

قسمت اول زیارت عاشورا

روضه حر روضه حضرت رقیه

قسمت دوم زیارت عاشورا

روضه حضرت زینب

قسمت پایانی زیارت عاشورا

شب هفتم

آستان علی بن مهزیار اهوازی

روضه عطش حضرت عباس و علی اصغر

نوحه قحطی آب

واحد حالا که راه آب وا نمیشود

واحد شلاقی عاشقانه

دودمه و روضه حضرت رباب

شور ولایی پشت سر ولایتیم

مناجات آخر جلسه با امام زمان


روضه علی اصغر

زمینه دل هراسان

نغمه و ذکر ارباب

شور هروله انگار عالم با تو

واحد کوچکترین سرباز

واحد تا که بر روی زمین

واحد دل مردان خدا

واحد شلاقی میکشد مرغ دلم پر در هوایت

ذکر دودمه و روضه حضرت رباب

شور هروله امون از این زمونه

شور حماسی خواب دیدم تو دستام

شور ولایی حضرت سیدعلی داریم

مناجات با امام زمان این روزها برای شما

شب تاسوعا

روضه حضرت عباس

روضه این پهلوان باوفا آخر زمین خورد

زمینه یا اخا

نوحه حامی امیر کربلایی

واحد گرنخیزی تو ز جا

واحد شلاقی یاحسین بن علی

واحد ما گرفتار علمدار

واحد ناز این دلبر

دودمه و روضه حضرت زینب و عباس

شور هروله تویی بال پروازم

شور حماسی هر کی گرفتاره

شور ولایی ما جون میدیم پای ولایت

مناجات با امام زمان روضه حضرت زینب در خیمه ها

شب عاشورا

زمینه بمون که حرم

شور هروله حسین وای وای وای وای

نوحه شب عاشور و وقت دعا شد

واحد لحظه وصل رسیده است

واحد به نیزه ها تو چه گفتی

واحد ما ز انصار علمدار تو

واحد شلاقی رفته عقلم از دست

واحد شلاقی کرب و بلات آرزومه

شور هروله آسمون لاله گون شده

شور هروله بمیرم سرت روی نیزه ها

شور هروله کرب و بلا غوغا

شور هروله می میزنم میون

شور هروله همش غمه منو خوردی

شعر خوانی دکلمه هروله

شور حماسی خواب دیدم تو دستام

مناجات با امام زمان آخر جلسه

 

 

مناجات با امام زمان دیدم به خواب

روضه شب عاشورا اینجا کجاست

زمینه بی یار و دلگیرم

نوحه وای یاحسین ثارالله

واحد لحظه وصل

واحد شلاقی ضربان قلب من

شور وای قتل الحسین

شام غریبان

روضه بخون ای دل

روضه میون همه دلها

نوحه مقتلت از خون

واحد شام عاشوراست

واحد شلاقی قلبم بدون عشق

واحد شلاقی رفته عقلم از دست

شور حماسی عاشق شدم

مناجات آخر جلسه

شهادت امام سجاد

شب شهادت

روضه توی سینه دارم هزار درد

نوحه یارب پرکشیدم من

واحد داغی نشانده بر

واحد یا قتیل العبرات

شور ولایی آماده شهادتیم

شام شهادت

روضه امام سجاد

مناجات آخر جلسه روضه امام سجاد



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش کردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می کنند،تموم شد روضه

ام،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه کاری می کنند،گرد و خاک رو چادرش

نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،کار همین زینب،به

جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،کارش به جایی

رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو کنار زد،شمشیرهارو کنار زد،ای وای می خوای بگم آخرش چی

شد،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین...........

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم دربندی این روایت رو می گه:می گه فردا تا ابی عبدالله رسید به زمین کربلا،جبرائیل نازل شد به زمین

کربلا،گفت:حسین خوش اومدی،یادته،قرار داشتیم با هم،عهدی که به گردن تو بوده،از عالم زر، حالا وقتشه،حسین

خوش اومدی،گفت:جبرائیل من اینقدر عاشق شهادتم بودم،وعده ی ما روز دهم بود،اما من هشت روز زودتر

اومدم،وعده با من بود،اما من زینبم رو هم آوردم، رقیه ام رو آوردم،بچه هام رو هم  آوردم،یا صاحب الزمان من یه جمله

دیگه می خوام عرض کنم،به این دلا صبر نده،جبرئیل رفت، دفعه ی بعد که اومد روز عاشورا بود،می دونی با چه منظره

ای مواجع شد،دید حسین تو گودال قتلگاه رو زمین اوفتاده،نانجیب جلو چشم زینب،رو سینه ی حسین نشسته،زینب

دست بر سر گذاشته،هی داره فریاد می زنه،وامحمدا،واعلیا، هذا حسین مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، مسلوب

العمامة والرداء، آی حسین........

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم شوشتری می گوید: وقتی قافله رسید کربلا، ابی عبدالله از اسب پیاده شدند، خیمه ها به پا شد، همه ی زن

و بچه ها را درون یک خیمه ای جمع کردند، امام حسین (علیه السّلام) به این زن و بچه ها نگاه می کردند و اشک می

ریختند. مرحوم شوشتری می گوید: وقتی آقا نگاه می کردند و گریه می کردند، فقط در فکر این مجلس نبود، مجالس

دیگر را هم به یاد می آوردند.

یک مجلس، مجلس شام غریبان است.

یک مجلس، مجلس ابن زیاد است.

یک مجلس، مجلس یزید است.

یک مجلس، مجلس ورود اُسرا به شام و محله ی یهودی هاست.

زینب جلو آمد، داداش بیا برگردیم، آقا فرموده باشد آرام بگیر خواهرم، اینجا همان وعده گاه ما با خداست. اینجا همان

جایی است که بابام علی گفته بود، اینجا همان جایی است که مادرم برایش خیلی گریه می کرد، اینجا کربلاست.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب دوم محرم و روضه ورود کاروان امام حسین به کربلا

به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


منشور مداحی از منظر رهبری/ بخش نخست


برای شیعیان روزهای محرم و صفر، ایام خاصی است. ایام غمناکی که به گفته امام راحل عظیم الشأنمان اسلام را زنده نگه داشته است. روزهایی که کشتی نجات اباعبدالله الحسین (ع) همه را به ساحل محبوب میرساند. در این ایام مردم برای شرکت در عزاداری ها با بلبلان گلزار حسینی بیشتر مأنوس هستند. در این یادداشت سعی کرده ایم تا اهمیت مداحی، وظایف و شرایط مداح و همچنین آفات مداحی را از منظر رهبری جستجو کنیم تا مطمئن تر به سر منزل مقصود برسیم.


مداحی فقط تحریک احساسات نیست، هدایت ذهن‌‌هاست

 رهبر انقلاب: « مداح‌‌ها بدانند چه مى‌‌خوانند و چه مى‌‌گویند... شما ببینید امروز نسل جوان شما و جامعه‌‌ى شما از خلأ کدام معرفت آسیب مى‌‌‌بینند؛ از کمبود کدام عنصر سازنده‌‌ى اخلاقى رنج مى‌‌برند، آن عنصر اخلاقى را در وجود فاطمه‌‌ى زهرا(سلام‌‌اللَّه‌‌علیها) و در فضایل آن بزرگوار و این وجودهاى مقدس پیدا کنید و به زبان شعر آن را القا و بیان کنید.»


ویژگیهای یک مداح چه باید باشد؟

•    فهماندن شعر خوب، هنر مداح است

•    هر کس شوق مداحی دارد بیاید ولی صلاحیتش را در خود به وجود آورد

•    مداح باید با نیت آموزش مستمعین روی منبر برود

عناصر مداحی چیست؟

•    سه‌گانه‌های تبلیغ دین

•    ضرورت‌های مداحی

مجلس مداحی باید به چه شکلی برگزار شود؟

•    دنبال خواندن اثبات شده‌های متن تاریخ نباشید؛ چیزهای معقول متکی بر اصول را بخوانید

•    مجالس اهل بیت دو قسم شود: اخلاقیات و مدایح

•    تمجیدهای بی‌جا و تعبیرات نامناسب و سبک به کار نبرید

•    از آهنگ‌های نامناسب استفاده نکنید



جهت مشاهده متن کامل مقاله به ادامه مطلب مراجعه نمایید






عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


منشور مداحی از منظر رهبری/ بخش نخست


برای شیعیان روزهای محرم و صفر، ایام خاصی است. ایام غمناکی که به گفته امام راحل عظیم الشأنمان اسلام را زنده نگه داشته است. روزهایی که کشتی نجات اباعبدالله الحسین (ع) همه را به ساحل محبوب میرساند. در این ایام مردم برای شرکت در عزاداری ها با بلبلان گلزار حسینی بیشتر مأنوس هستند. در این یادداشت سعی کرده ایم تا اهمیت مداحی، وظایف و شرایط مداح و همچنین آفات مداحی را از منظر رهبری جستجو کنیم تا مطمئن تر به سر منزل مقصود برسیم.


مداحی فقط تحریک احساسات نیست، هدایت ذهن‌‌هاست

 رهبر انقلاب: « مداح‌‌ها بدانند چه مى‌‌خوانند و چه مى‌‌گویند... شما ببینید امروز نسل جوان شما و جامعه‌‌ى شما از خلأ کدام معرفت آسیب مى‌‌‌بینند؛ از کمبود کدام عنصر سازنده‌‌ى اخلاقى رنج مى‌‌برند، آن عنصر اخلاقى را در وجود فاطمه‌‌ى زهرا(سلام‌‌اللَّه‌‌علیها) و در فضایل آن بزرگوار و این وجودهاى مقدس پیدا کنید و به زبان شعر آن را القا و بیان کنید.»


اهمیت مداحی

•    جریان عاطفی تشیع

•    مداحان وصل کننده حلقه عمل و محبت هستند

•    حفظ و تقویت پیوند عاشقانه مردم با ائمه

•    منبر مداحی از باشرافت‌ترین منبرهاست

وظایف مداحی

•    تبیین مانع از پوشاندن خورشید حقیقت می‌شود

•    الگوسازی اهل بیت برای جوانان

•    جبهه تبلیغی برای نظام اسلامی

•    عرصه شایسته هنرنمایی

•    تسهیل روند حرکت ملت ایران در مبارزه با استکبار

شرایط کار مداحی چیست؟

•    زبان شعر

•    بیان معارف اهل بیت (ع)

•    محبت و عمل در کنار هم ما را به مرکز نور نزدیک می‌کند

•    منبرها باید جذابیت داشته باشند


جهت مشاهده متن کامل مقاله به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


شب اول،ببین عزتُ،هر کجا می خوان روضه ی حسین علیه السلام شروع کنن،با مسلم شروع می

کنن،دروازه ورود به محرم روضه ی این آقاست،اولین شهید این هفتاد و دو نفر مسلم ِ،این عزت نیست؟این

مزد نیست؟سلام خدا به این آقا،خیلی نمی خوام شب اول اذیتت کنم،اما دلم راضی نمی شه از شب اول

بگذرم،هی به خودم میگم مراعات کن،صدا رو نیگه دار،ده شب می خوای ناله بزنی،بعد به خودم میگم از

کجا معلوم فردا شب بیام،از کجا معلوم امشب شب آخر محرمت نباشه،آقا جان بذار یه جوری گریه کنم،اگه

امشب گفتند پاشو بساط خودتو جمع کن،خیلی این غزل جانسوزه من که امروز روضه رو مرور می

کردم،گفتم دیگه نمی خوای روضه بخونی،از بس که این غزل،مرثیه حرفشو قشنگ می زنه،ببین  این آقا

چقدر غریب شده،خیلی سخته آقا غربت،اونم برای یه مرد،اونم تو یه شهر غریبزبانحال مسلم با آقا و

اربابشه،خیلی مسلم حسین رو دوست داشت،خیلی به آقا ابی عبدالله علاقه داشته،بی خود نیست به

این درجه رسیده

دل این شهر برای نفسم تنگ شده                        جان من کوفه میا کوفه دلش سنگ شده

خوب گشتم همه جا را خبری نیست نیا                     همه شادند آخر دوباره خبر جنگ شده

آقا جان نمی دونی چه خبره تو این کوفه،یکی داره شمشیرشو آماده می کنه،یکی داره نیزشو تیز می کنه،

آب و جارو شده این شهر برای سر تو                   کوچه هاشان همه پاکیزه و کم سنگ شده

هرکی سنگ پیدا میکنه،بیاید بریم کربلا،یکی داره میاد،حسین 

همه جا صحبت از غارت اموال شماست                            بخدا بیعتشان حقه و نیرنگ شده

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تا ریختند تو خونه ی طوعه، (مقتل ا لحسین مرحوم ذهنی) مسلم رو به طوعه صدا زد: مادر ! شمشیر من

را بدید، لباس رزم پوشید تا آماده شد، طوعه گفت: آقاجان ! فکر کنم خودتون را آماده ی مرگ کردید، راه چاره

ای ندارید، فرمود بله راهی ندارم ... .این صحنه آدم را یاد اون لحظه می اندازد که ابی عبدالله برای وداع آخر

از خیمه بیرون آمد، لباس رزم پوشیدند، فرمود: زینب جان ! شمشیر من را بیاور، بی بی رو کرد به بردار، صدا

زد: حسین جان ! کاَنَّ آماده ی مرگ شدی، داری می ری؟ فرمود: زینب جان ! راهی غیر این ندارم، امام

حسین (علیه السّلام) از خیمه روانه شد، زن و بچه از خیمه بیرون آمدند، دور و بر بابا رو گرفتند، یکی می

گه بابا ما را به دست کی می سپاری ... .

دید مرکب حرکت نمی کنه، دید سکینه پای اسب را بغل کرده، بابا با دختر مسلم چه کردی؟ من هم دارم

یتیم می شم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب خود فاطمه (سلام الله علیها) تو رو دعوت کرده، بهت گفته پاشو بیا روضه ی حسین (علیه

السّلام)، اگه کربلا می خوای بیا، پسر من روضه خون می خواد، اگه مریض داری بیا ... آخه مدینه هر چی

درها را زد، یه نفر در را باز نکرد، ای کاش فقط در را باز نمی کردند، اومدند به علی گفتند از صدای فاطمه

خسته شدیم بگو بره تو بیابونا گریه کنه ...

اما بازم مردم مدینه، از اول در را باز نکردند، می دونی اما وای از کوفیا، اول دست محبت دادند بعد همه

مسلم را تنها گذاشتند چقدر دو رنگی و پستی، خودشون نامه نوشتند بیای، زن و بچتم با خود بیار ... .

آری محبت نشونه می خواد، نمی تونی بگی من عاشق ولیّم ، ولی قیمتش را ندی ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب اول محرم و عزای حضرت مسلم

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


بالاتر از این هاست لوایی که تو داری                          خورشید دمیده ز عبایی که تو داری

از بنده نوازی و عطایی که تو داری                             آقای جهان است گدایی که تو داری

ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی

محبوب شده از کرمت شغل گدایی

چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند                                 مهر تو به دل های مصفا بنشیند

هر کس به دلش مهر تو آقا بنشیند                             مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند

لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم

آن روز دعا کرده که امروز چنینیم

تو آینه داری و کلام تو گهر بار                         در وصف تو ماندند...چه گفتار و چه اشعار

حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار                                بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار

در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد

«با آل علی هر که در افتاد ور افتاد»

بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست                     ذکر ولی الله همان جلوه ی یا هوست

چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست

در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست

"العبدُ و ما فی یده کان لمولاه"

از برکت خورشید کند جلوه گری ماه



جهت مشاهده دیگر اشعار ولادت امام هادی

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده                         قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده

آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد       دیده از دست ابالفضل علمش افتاده

دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش                  تا دم علقمه در هر قدمش افتاده

نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد                           زخم های تن آقا رقمش افتاده

بعدِ این قدر مصیبت که سرش آوردند                            تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده

آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی "شمر"

که: "خودم می کِشم و می کُشمش" افتاده

دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته            باز در پای دمش بازدمش افتاده

مثل بین الحرمین است مدینه اما               سر پا نیست... در این سو حرمش افتاده

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گر چـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا

خـوب شـد، راحـت شـدم از غصّه هــای کــربـلا

روضـه خــوانِ کــربـلا و مـــادرم زهـــرا شـدم

سوخـتــم از مــاجـــرای پـهـلـوی خـیــر النـســا

گـر چـه این زهـر هشام بـی حـیـا جـانـم گرفت

شیشه ی عمـرم شکسته شد میـان خیمه هـا

مـن تــمــام مـــاجـــرای کــــربــلا را دیـــده ام

عمـر مـن ســر شد مـیــان گــریــه و بــزم عــزا

بـا دو چشم خـویـش دیدم حلق اصغر پـاره شد

آن چنان تیر سه پر را زد که شد رأسش شد جدا

بـا دو چشم خـویـش دیدم اربـاً اربـا شد عـلــی

داغ اکــبـــر آتـــشــی زد بــــر دل خــون خـــدا

بـا دو چشم خـویـش دیدم مشک سقا پاره شد

فـرق او از ضـرب کـیـنـه شـد شبـیـه مـرتـضـی

بـا دو چشم خـویـش دیدم جدّ مظلومم حسین

در مـیـان قـتـلـگـاه خـویـش می زد دست و پــا

بـا دو چشم خـویش دیدم خیمه ها آتش گرفت

الامــانِ کــودکــان، مـی آمــد از ارض و سمــا

بـا دو چشم خـویـش دیدم عمّه را سیلی زدند

مـعـجـر از سـر می کشیدند دشمنـانِ بـی حـیـا


@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر اشعار شهادت امام باقر (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


خاک کربلا بهترین دارو و درمان

محمّد بن مسلم در ضمن حدیثى حکایت کند:

روزى در مدینه بیمار بودم ، امام محمّد باقر علیه السلام توسّط غلامش ظرفى که در آن شربتى

مخصوص قرار داشت و در پارچه اى پیچیده بود، برایم فرستاد.

وقتى غلام آن شربت را به من داد، گفت : مولا و سرورم فرموده است : باید براى درمان و علاج

بیمارى خود، آن را بنوشى .

هنگامى که خواستم آن را بنوشم، متوجّه شدم که آن شربت بسیار خوشبو و خنک است .

و چون شربت را نوشیدم ، غلام گفت : مولایم فرموده است : پس از آن که شربت را نوشیدى ،

حرکت کن و نزد ما بیا.

من در فکر فرو رفتم که چگونه به این سرعت خوب شدم ؟!

و این شربت چه داروئى بود؟ چون تا قبل از نوشیدن شربت قادر به حرکت و ایستادن نبودم .

به هر حال حرکت کردم و به حضور امام علیه السلام شرفیاب شدم ؛ و دست و پیشانى مبارک آن

حضرت را بوسیدم ؛ و چون گریه مى کردم حضرت فرمود: چرا گریه مى کنى ؟

عرض کردم : اى مولایم ! بر غریبى و دورى مسافت خانه ام از شما و همچنین بر ناتوانى خویش

گریه مى کنم از این که نمى توانم مرتّب به خدمت شما برسم و کسب فیض نمایم .

حضرت فرمود: و امّا در رابطه با ناتوانى و ضعف جسمانیت ، متوجّه باش که اولیاء و دوستان ما در این

دنیا به انواع بلا و مصائب گرفتار مى شوند، و مؤ من در این دنیا هر کجا و در هر وضعیتى که باشد

غریب خواهد بود تا آن که به سراى باقى رحلت کند.

امّا این که گفتى در مسافت دورى هستى ، پس به جاى دیدار با ما، به زیارت قبر امام حسین علیه

السلام برو؛ و بدان آنچه را که در قلب خود دارى و معتقد به آن باشى با همان محشور خواهى شد.

سپس حضرت فرمود: آن شربت را چگونه یافتى ؟

عرض کردم : شهادت مى دهم بر این که شما اهل بیت رحمت هستید، من قدرت و توان حرکت

نداشتم ؛ ولیکن به محض این که آن شربت را نوشیدم ، ناراحتیم برطرف شد و خوب شدم.

حضرت فرمود: آن شربت دارویى بر گرفته شده از تربت قبر مطهّر امام حسین علیه السلام است ،

که اگر با اعتقاد و معرفت استفاده شود شفاء و درمان هر دردى خواهد بود.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر فضائل امام باقر (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


من ذاکر انا الیه راجعونم                      من خاطرات جانگداز دشت خونم

در کربلا بودم صغیری پنج ساله             همراه بابایم مرا بردند اسیری

دیدم پرستوهای دین را پر بریدند       در قتلگه جدم حسین را سر بریدند

آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود ، عاشورا را دیده ، قتلگاه را

دیده امام باقر ، کوفه را دیده امام باقر، اما امروز مدینه یک پارچه غوغا بود ، مردم با سر

و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن

انداخته ، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند ، مردم

تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را ، اما دلهای آماده:

ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود اما بدن

مادرش چند نفربیشتر نبودند غریبانه بدن زهرا را تشییع کردند غریبانه دفن کردند با

همین حال صدا بزنید یا زهرا

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آقای محمد علی مجاهدی (پروانه) می گوید : روزی در باغی به خدمت آقای مجتهدی

رسیدم . آن روز حال بکا و گریه ی شدیدی داشتند.

گریه های بی اختیار ایشان را بارها دیده بودم و برایم تازگی نداشت، ولی چیزی که

فکر مرا مشغول کرده بود استمرار این حال گریه در آن روز بود.

بعد از مدتی که آقا آرام تر شدند علت را جویا شدم.

فرمود: آقا جان روز عجیبی است امروز در و دیوار گریه می کنند. آسمان و زمین گریه

می کنند باید امروز شهادت یکی از ائمه باشد .

اتفاقا یکی از روحانیون به دیدار آقا آمد و از وی پرسیدند که امروز مصادف با چیست؟

روحانی مذکور پاسخ داد به روایتی روز شهادت امام باقر علیه السلام است...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه های مکتوب شهادت امام باقر (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت



از عرش فرشته ها اگر می آیند                  به جشنِ دلِ پیامبر می آیند 

زهراست عروس و شاه داماد علی       این دو چقدر به یکدگر می آیند!

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

زهرا به علی ، علی به زهرا ماند       این قاعده را که هر کسی میداند 

از هر که بپرسی علی و زهرا             خوشبخت ترین زوج جهان میداند 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

سرتاسر مدینه پر از شوق و شور بود                لبریز از طراوت و غرقِ سرور بود 

از آسمان شهر پیمبر در آن پگاه                        صد آسمان ملائکه گرم عبور بود 

وقت نزولِ سوره‌ی یاسین و هل أتی،                     هنگامه‌ی تجلی آیات نور بود 

بال فرشته فرش قدمهای آفتاب                        روبند ماهتاب ز گیسوی حور بود 

عطر بهشت از نفس باغ می چکید               تا اوج عرش زمزمه های حضور بود 

عالم از عطر یاس مدینه معطر است 

پیوند آسمانی زهرا و حیدر است 

می خواستند تا که بمانند یار هم                    همدل ترین و هم نفس روزگار هم 

بی زرق و برق ، ساده‌ی ساده شروع شد           پیوند آسمانی شان در کنار هم 

«سرمایه های اصلی شان مهر و عاطفه           بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم» 

بر اعتماد شانه‌ی هم تکیه داشتند                       سنگ صبور یکدگر و راز دار هم 

بودند هر پگاه دل انگیزتر ز عشق                    گرم طلوع روشنِ خورشید وار هم 

چشم بد از جمال دو خورشید دور باد 

چشم حسودِ بد دل و بد خواه کور باد

بر شانه های عرش خدا خانه داشتند          نه نه ، که عرش را به روی شانه داشتند 

این ساکنان عرش خدا از همان ازل                     چشمی به چند روزه‌ی دنیا نداشتند 

هر چند داشت سفره شان نان خشکِ جو               اما همیشه خویِ کریمانه داشتند 

سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت            همواره لحظه های صمیمانه داشتند 

گل داده بود باغِ بهشت امیدشان                           یعنی چهار غنچه‌ی ریحانه داشتند 

ما جرعه نوش چشمه‌ی جاریّ کوثریم 

دلداده ایم ، شیعه‌ی زهرا و حیدریم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر اشعار

عروسی حضرت زهرا و حضرت مولا امیرالمومنین

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت