از عرش فرشته ها اگر می آیند به جشنِ دلِ پیامبر می آیند
زهراست عروس و شاه داماد علی این دو چقدر به یکدگر می آیند!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
زهرا به علی ، علی به زهرا ماند این قاعده را که هر کسی میداند
از هر که بپرسی علی و زهرا خوشبخت ترین زوج جهان میداند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سرتاسر مدینه پر از شوق و شور بود لبریز از طراوت و غرقِ سرور بود
از آسمان شهر پیمبر در آن پگاه صد آسمان ملائکه گرم عبور بود
وقت نزولِ سورهی یاسین و هل أتی، هنگامهی تجلی آیات نور بود
بال فرشته فرش قدمهای آفتاب روبند ماهتاب ز گیسوی حور بود
عطر بهشت از نفس باغ می چکید تا اوج عرش زمزمه های حضور بود
عالم از عطر یاس مدینه معطر است
پیوند آسمانی زهرا و حیدر است
می خواستند تا که بمانند یار هم همدل ترین و هم نفس روزگار هم
بی زرق و برق ، سادهی ساده شروع شد پیوند آسمانی شان در کنار هم
«سرمایه های اصلی شان مهر و عاطفه بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم»
بر اعتماد شانهی هم تکیه داشتند سنگ صبور یکدگر و راز دار هم
بودند هر پگاه دل انگیزتر ز عشق گرم طلوع روشنِ خورشید وار هم
چشم بد از جمال دو خورشید دور باد
چشم حسودِ بد دل و بد خواه کور باد
بر شانه های عرش خدا خانه داشتند نه نه ، که عرش را به روی شانه داشتند
این ساکنان عرش خدا از همان ازل چشمی به چند روزهی دنیا نداشتند
هر چند داشت سفره شان نان خشکِ جو اما همیشه خویِ کریمانه داشتند
سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت همواره لحظه های صمیمانه داشتند
گل داده بود باغِ بهشت امیدشان یعنی چهار غنچهی ریحانه داشتند
ما جرعه نوش چشمهی جاریّ کوثریم
دلداده ایم ، شیعهی زهرا و حیدریم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
جهت مشاهده دیگر اشعار
عروسی حضرت زهرا و حضرت مولا امیرالمومنین
به ادامه مطلب مراجعه نمایید
زهراست عروس و شاه داماد علی این دو چقدر به یکدگر می آیند!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
زهرا به علی ، علی به زهرا ماند این قاعده را که هر کسی میداند
از هر که بپرسی علی و زهرا خوشبخت ترین زوج جهان میداند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
فضای شهر مدینه دوباره روحانی ست نماز پنجره هایش چقدر عرفانی ست
مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب در آسمان و فلک جشن نور افشانی ست
عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل عجب شبی! همه ی کهکشان چراغانی ست
ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت چقدر سفره ی این بزم پهن و طولانی ست!
فرشته ها سرشان گرم کار و...؛ میکائیل به فکر پخت و پزِ سور و ساتِ مهمانی ست
درون سفره مِی ناب و ساغر آوردند
کلیم و خضر دلی از عزا در آوردند
ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد گرفته اند حسودان کورْ دل غمباد
وضو گرفته و با احترام باید گفت: -جناب حضرت داماد! شاخه ی شمشاد!-
تمام آینه های مدینه غش کردند نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد
کلید باغ جنان را خدا مراسم عقد به این عروس سرِ سفره زیر لفظی داد
ترانه ی لب داوودِ خوش صدا این است: علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد!
خدا به حور و ملک گفت تا که دف بزنند
بس است گفتن تسبیح و ذکر، کف بزنند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلا بود و نور عشق میان زمین و بالا بود
مدیحه خوانی داوود می رسد امشب در این شبی که شفق هم نوای دریا بود
دل زمین خدا شوق پر کشیدن داشت و آن کرانه که در اوج ناکجاها بود
می نشست حضرت موسی به طور عشق علی و شور و شوقِ دگر در دل مسیحا بود
تمامی شعف جلوه ی خداوندی میان خنده ی پیغمبرش هویدا بود
خرابی دل عالم شدست آبادش
خوشا به حال نبی که علی ست دامادش
زمینْ بهشت خدا شد ز اعتبار علی و ماه محور رخ و گردش مدار علی
همین که حضرت زهرا عروس مولا شد نمانده بود به سینه دگر قرار علی
به نان هر شب حیدر مدینه محتاج است از این به بعد که زهراست خانه دار علی
و با حضور قدم های مادر گل ها شکفت در دل خانه گل بهار علی
برای جنگ علی ذوالفقار لازم نیست چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علی
هزار هم چو سلیمان کنار خانه ی او نشسته اند که باشند ریزه خوار علی
به پاش ریخت پیمبر تمام دنیا را
گذاشت در کف حیدر چو دست زهرا را
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
جلوه خورشید و روی ماه و اختر دیدنی است رقص نور کهکشان ها بار دیگر دیدنی است
در میان آسمان رنگین کمانی بسته عشق جلوه نورانی خورشید انور دیدنی است
حرف شیرین می زنند اکنون همه خلق جهان موسم شادی بود دنیا سراسر دیدنی است
باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی است
در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو تارک نورانی و روی پیمبر دیدنی است
در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین ازداوج کوثر و ساقی کوثر دیدنی است
آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری بال و پر بگشودن این دو کبوتر دیدنی است
بهتر از بشگفتن هر غنچه ای در باغ عشق روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی است
پای میزان عمل وقت شفاعت اهل دل چهره مولا و زهرای مطهر دیدنی است
چون «وفائی» در هوایش ذره ای باش و ببین جلوه مهر منیر و ذره پرور دیدنی است
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امشب خدا لطف نهان خود هویدا می کند امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا می کند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع یکتا می کند یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا می کند
امشب حسد بر خاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوش دل زمین؛ خرم زمان
در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل با نور، دعوت نامه بفرستاده هادیّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین؛ گیرندگان، خیل رُسل هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو؛ ای شوق و ای شادی بیا
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا ، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی ،آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که در بانی کند آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه
امشب به ملک اهل دل مولی الموالی، والی است بر سینه غم دست رد، شب موسم خوشحالی است
شام سیه بختی شد و روز همایون فالی است کوثر، کنار ساقی کوثر علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لب های زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خنده ی خود زنده کرد
میخانه باز و هر کسی جام مکیّف می زند ناهید، پا می کوبد و تندر به کف دف می زند
رنگین کمان چون مشتری خود را در این صف می زند لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف می زند
آری نه تنها خاکیان ، هر آسمان کف می زند
منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن بر ملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینه ات را ده جلا
عقد علی و فاطمه در آسمان ها بسته شد در آسمان ها بسته شد در کهکشان ها بسته شد
زین نرگس و سوسن دگر چشم و زبان ها بسته شد راه یقین ها باز شد، پای گمان ها بسته شد
بازاریانِ حُسن را ، دیگر دکان ها بسته شد
خورشید و ماه و آسمان، آیینه گردانی کنند
چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند
بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بُوَد جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی بود
میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد هم آیی بُوَد
خیل مَلک از عرش، سوی فرش فرش آورده اند
بهر جلوس انبیا پَرهای خود گسترده اند
امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم کند گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم می کند
دریای لطف سرمدی، بی حد تلاطم می کند اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم می کند
هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم می کند
امشب که گاه شادی بی حدّ و بی اندازه شد
با دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه شد
امشب صدف، بر گوهری، یک بحر گوهر می دهد یک گوهر اما از دو عالم پر بهاتر می دهد
صرّاف کل، دردانه ای بر دُرج حیدر می دهد خود دست دختر را پدر بر دست شوهر می دهد؟
نی نِی ، فلک خورشید را بر ماه انور می دهد؟
تبریک گو بر مصطفی، جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانت دار شد
امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد کشتی عصمت، نا خدا را سوی ساحل می برد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل می برد انسان کامل را ببین، با خود مکمل می برد
هم آن به این دل می دهد؛ هم این از آن دل می برد
با نغمه ی جادویی اش، داوود مداحی کند
با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند؟
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان
شیعه مبارک باد گو، بر یازده فرزندشان
ای شیعه، دست افشان شو و تبریک بر دل ها بگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو
ای ساقی کوثر کنار خود بهشتی رو ببین قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین هم روز را در چهره او، هم شب در آن گیسو ببین
هم لاله زار رو ببین ، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امشب شب سرور خدا و پیمبر است امشب به جمع حور و ملک شور دیگر است
امشب فرشتگان همه سرمست و پای کوب جبریل هم چو گل پر و بالش معطر است
امشب تمام ارض و سماوات هر چه هست بزم سرور ذات خداوند اکبر است
امشب ستارگان همگی نقل مجلس اند دامان سبز رنگ زمین پر ز اختر است
امشب شب ولادت سادات عالم است امشب شب عروسی زهرا و حیدر است
امشب به عرش زمزمة شادی علی است
امشب شب مبارک دامادی علی است
پیغمبران تمام امم را خبر کنید امشب همه به سوی مدینه سفر کنید
اسفند دود کرده و مشعل به روی دست از چار سو به چهرة مولا نظر کنید
خوانید بر علی همگی مدح فاطمه شب را به دور حجرة زهرا سحر کنید
قرآن به دست دور و بَر ناقة عروس تطهیر و قدر و سجده و کوثر ز بر کنید
بر حفظ این امانت پیغمبر خدا امشب دعا به جان علی بیشتر کنید
بنت اسد که بوده ملک دست بوس تو
عیدی بده که فاطمه گشته عروس تو
این مهر و مه که هر دو شریف و مکرّمند با نورشان محیط به عرش معظّمند
پیش از وجود خلقت، تا بعد روز حشر با هم هماره بوده و پیوسته با هم اند
پیش از هبوط آدم و حوا در این زمین امّ و اب و سلالة حوا و آدمند
منظومة مبارکة آسمان وحی مصداق نور و معنی آیات محکم اند
محصول این زفاف بود یازده پسر عالم فدایشان که امامان عالم اند
اولادشان به روی زمین بی شماره اند
در چشم کل عرش نشینان ستاره اند
عقدی که بسته بود خداوند لایزال تبدیل شد به شام زفاف و شب وصال
جبریل ساربان شده و ناقة عروس آمد به سوی بیت علی با دو صد جلال
یک سو زمام ناقه گرفته، ز یک طرف چون سایه بان گشوده به فرق عروس بال
وقتی ز روی فاطمه مولا کشد نقاب جا دارد ار به مأذنه گوید اذان بلال
خورشید رقص می کند امشب در آسمان مه چون هلال خم شده در بزم دو حلال
جشن سرور عترت و قرآن مبارک است
وصل دو بحر لؤلؤ و مرجان مبارک است
داماد کیست اسوة زهد و اطاعت است شغلش دو کار، حفر قنات و زراعت است
مهر عروس چیست؟ زمین است و چار نهر مهر دگر؟ به عرصة محشر شفاعت است
داماد را هنر چه بود غیر این دو کار؟ شیر خدا به بیشة سرخ شجاعت است
در بین این دو یار چه خطی است مشترک؟ زهد و نماز و صبر و رضا و قناعت است
شیرینی همارة این زندگی ز چیست؟ مهر و وفا و عاطفه، ساعت به ساعت است
مهر عروس زیرلب آهسته یا علی است
کل جهاز او زره مرتضی علی است
این هر دو زوج کآمده قرآن به شأنشان داده خدا به خیل ملایک نشانشان
جبریل جای دسته گل از جانب خدا تطهیر هدیه آورد از آسمانشان
کردند سر اگر چه سه شب در گرسنگی رمز نزول سورة دهر است نانشان
اطعامشان برای خداوند بود و بس اینجا خداست مفتخر از امتحانشان
خلق جهان به پیروی این دو زوج پاک باغ جنان شود به حقیقت جهانشان
نه سال زندگانی شان عمر عالم است
دانشگه تمام کمالات آدم است
تا مهر و ماه در یم هستی شناورند عالم پر از سلالة زهرا و حیدرند
محصول این عروسی و این عقد با شکوه دو قرص آفتاب، دو تابنده اخترند
گر نیک بنگری دو محمد، دو فاطمه یا دو کتاب وحی خدا یا دو کوثرند
سوگند می خورم به اَب و اُم و جدشان کاین چارتن ز خلق دو عالم نکوترند
آن دو پسر به آدم و ذریه اش پدر وین دو به شیعه تا ابدالدهر مادرند
جان تمام عالم خلقت فدایشان
"میثم" بگو قصیده به مدح و ثنایشان
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سرتاسر مدینه پر از شوق و شور بود لبریز از طراوت و غرقِ سرور بود
از آسمان شهر پیمبر در آن پگاه صد آسمان ملائکه گرم عبور بود
وقت نزولِ سورهی یاسین و هل أتی، هنگامهی تجلی آیات نور بود
بال فرشته فرش قدمهای آفتاب روبند ماهتاب ز گیسوی حور بود
عطر بهشت از نفس باغ می چکید تا اوج عرش زمزمه های حضور بود
عالم از عطر یاس مدینه معطر است
پیوند آسمانی زهرا و حیدر است
می خواستند تا که بمانند یار هم همدل ترین و هم نفس روزگار هم
بی زرق و برق ، سادهی ساده شروع شد پیوند آسمانی شان در کنار هم
«سرمایه های اصلی شان مهر و عاطفه بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم»
بر اعتماد شانهی هم تکیه داشتند سنگ صبور یکدگر و راز دار هم
بودند هر پگاه دل انگیزتر ز عشق گرم طلوع روشنِ خورشید وار هم
چشم بد از جمال دو خورشید دور باد
چشم حسودِ بد دل و بد خواه کور باد
هم ، ماورای حد تصور کمالشان هم ، ماسوای ذهن و تخیل جلالشان
آنجا که سوخت بال و پر آسمانیان بام نخستِ پر زدن و اوج بالشان
باید که درس زندگی آموخت تا ابد از بوریای کهنه و ظرف سفالشان
در جام کوزه روشنی خمّ سلسبیل کوثر شراب خانگی لایزالشان
کی می توان به واسطهی این مثالها پرواز کرد تا افق بی مثالشان
آئینهی ظهور صفات خدا شدند
یاسین و نور شدند هل أتی شدند
بر شانه های عرش خدا خانه داشتند نه نه ، که عرش را به روی شانه داشتند
این ساکنان عرش خدا از همان ازل چشمی به چند روزهی دنیا نداشتند
هر چند داشت سفره شان نان خشکِ جو اما همیشه خویِ کریمانه داشتند
سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت همواره لحظه های صمیمانه داشتند
گل داده بود باغِ بهشت امیدشان یعنی چهار غنچهی ریحانه داشتند
ما جرعه نوش چشمهی جاریّ کوثریم
دلداده ایم ، شیعهی زهرا و حیدریم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@