این قلعه ی بسته حیدری میخواهد عباس صفت ، دلاوری میخواهد
امروز که غزه کربلایی دگر است اسلام حسین دیگری می خواهد
@@@
با ترس سفر سینه زدن بیهوده است آنسوی خطر سینه زدن بیهوده است
از سینه سپر کردن اگر میترسی شب تا به سحر سینه زدن بیهوده است
@@@
صدها سر و دست و چشم و پایی دیگر یک قتلگه خون و ندایی دیگر
پیچیده طنین درد ‹‹هل من ناصر›› در غزه میان کربلایی دیگر
@@@
بگذار بساط آه و واویلا را خواهیم گرفت رخصت آقا را
آغشته به خون است این رمضان باید که به غزه برد هیئت ها را
@@@
آغشته به زخمهای سرگردانیم از مصلحت سکوتتان حیرانیم
بر شانه علم شاخه زیتون داریم امسال لهوف غزه را میخوانیم
@@@
برخیز که در عشق خطر باید کرد در راه خدا سینه سپر باید کرد
از غزه صدای العطش می آید یاران حسین(ع) را خبر باید کرد
@@@
وقتی که تمام شد عزا می آییم با اسلحه ی اشک و دعا می آییم
فعلا سرمان به کار هیئت گرم است غزه ! تو صبور باش ما می آییم!
@@@