ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی


بعد شهادت امام رضا ابا صلت یک سال در زندان بود می گوید : یک وقت دلم گرفت احساس

دلتنگی کردم بعد شهادت امام رضا ، یک شب بیدار ماندم و مشغول دعا و عبادت شدم متوسل

شدم به امام جواد خدا را بحق جواد الائمه قسم دادم مرا نجات دهد هنوز دعای من تمام نشده بود

دیدم امام جواد در زندان نزد من حاضر است . فرمود : ابا صلت چه کاری داری ؟ گفتم آقا یکسال

زندانم بعد شهادت پدر بزرگوارتان، فرمود : کجا می خواهی بروی من آزادت کنم ؟ 1 گفتم آقا من

یکسال زندانم چرا الان آمدی مشکل مرا حل کنی و مرا نجات دهی ؟  فرمود اباصلت تو امروز گفتی

یا امام جواد الائمه ادرکنی من هم پاسخ تو دادم .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امروز امام رضا عزا دار است ، اگر با دیده دل نگاه کنی امروز ثامن الحجج گریان است در غم میوۀ

دلش جوادالائمه ، بگو آقا آجرک الله ، آخر روز شهادت میوۀ دلش امام جواد ، جوان از دست داده آن

هم جوانی مثل جواد الائمه ، در شهر غربت ، با لب تشنه ، در حجره در بسته ، بگو امام رضا میوۀ

دلت را با لب تشنه شهید کردند . اما کربلا جوان امام حسین علی اکبر را از دم شمشیر و نیزه ، تا

حسین فاطمه ناله علی اکبررا شنید با عجله آمد، یک قدری امام حسین به آن بدن نگاه کرد

نشست کنار بدن ، سر علی را به دامن گرفت ، دلش آرام نشد ،سر جوانش را به سینه چسبانید

دلش تسلی پیدا نکرد ، همه دارند نگاه می کنند ببینند حسین با علی اکبر چه  می کند ، یک وقت

دیدند خم شد صورت به صورت علی گذاشت ، هی صدا می زد ، میوۀ دلم علی .

لب گشا حرف بزن ، من به فدای سخنت                     مخفی از عمه تو ، بوسه زنم بر دهنت

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه های مکتوب شهادت امام جواد (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید








مسموم وا اماما

شهید وا اماما

غریب وا اماما

همیشه،وقتی این جمله رو شنیدی،با اون سینه زدی،حالا تفکر کن رو این، بعد سینه بزن،گریه ات ببین میگیره یا نه؟

مسموم وا اماما

شهید وا اماما

غریب وا اماما

امشب باید یه جوری دل امام جواد علیه السلام رو بدست بیاری،همه ی اهلبیت  یه طوری روضه ی مادر رو خوندن،اما هیچ کدوم مثل امام جواد علیه السلام، توی چهار ساله گی روضه نخوندن.

 

گفت دیدم  هی رو زمین می کوبه،پهلوی امام رضا،  هی میگه:می کُشمتون، آتیشتون می زنم،امام رضا علیه السلام فرمود:عزیز دلم،چشات دو تا کاسه ی خون شده،چه کسی رو می خوای بکشی،چه کسی رو می خوای آتیش بزنی،یه نگاه به امام رضا کرد، عرضه داشت بابا من یه سئوال از شما می کنم،  بابا گناه مادرم چی بود؟ چرا مادرم رو زدند ؟اگه می خوای دل امام جواد رو بدست بیاری،چند خط از زهرا بخونیم.

 

برگ آلاله کجا

سیلی نا مرد کجا

یه پدر وقتی بخواد بچه رو آروم کنه،شبها براش قصه میگه،از روز اول جوادش رو آروم میکرد،میگفت:پسرم،یه روزی مدینه،ریختن در خونه مون رو آتیش زدن،برای همین بود هی میزد روی این خاک ها،موفق دوید ،گفت:امام رضا، جواد خورده زمین داره گریه میکنه،حضرت،اومد گفت:عزیز دلم چی شده این جور گریه میکنی؟گفت:بابا الان خوردم زمین،پهلوم درد گرفت.آخ مادر....... هر جا نشستی بلند صدا بزن یازهرا...........

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد

موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد

اونایی که اهل روضه باشن،با یه کلمه جلوتر میرن،اگه میخوای امشب بهت سوز بدن،تو روضه آتیشت بزنن،هی بگو میسوزم،ببین چه روضه هایی برات مجسم میشه

وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد

موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد

بس که کبریت کشیده است به جانم این زهر

آسمان دود، زمین در نظرم میسوزد

گفتم آبی روی آتش بود اشکم

بعضی وقت ها میگی گریه کنم،آبی رو آتیشه،سبک شم

گفتم آبی روی آتش بود اشکم اما

اشک هم پای دل شعله ورم میسوزد

همسرم ریخته در کاسه ی جان زهری که

هم سرم،هم بدنم ،هم جگرم میسوزد

حرف از سوختن آمد

یه جایی بُرده تو رو که بغض دلت میترکه

حرف از سوختن آمد به گمانم طفلی

گفت عمه کمکم کن که سرم میسوزد

دوید از خیمه بیرون دامنش داره میسوزه،معجرش داره میسوزه،الله اکبر،یه وقت دید یه نانجیب داره میاد به طرفش،روایت میگه نشست رو زمین،از عمه شنیده گوشواره ها رو میبرن،معجرهارو میبرن،گفت:آقا به من نزن،صدا زد عزیزم من با تو کاری ندارم،نترس،دید همه بدنش داره میلرزه،گفت:من باهات کاری ندارم،من خودم دختر دارم،میدونم دختر بچه زود میترسه،صدا زد اگه با من کار نداری،من یه خواهش ازت دارم،چی می خوای؟آب می خوای،تشنه هستی؟گفت: نه به من بگو راه نجف کدوم طرفه،نجف و می خوای چیکار،گفت:می خوام رو کنم به جدم امیرالمؤمنین،بگم،بیا ببین با ناموست دارن چیکار میکنن،حسین........

به جوانیم قسم بیشتر از آتش جان

قلب من از بی وفایی همسرم میسوزد

من از زهر نسوختم،من و هلهله ی این زن ها آتیش زد،هلهله کردن،کف زدن،یکی از این کنیزها دلش به رحم اومد،میگن این ظرف آب رو برداشت،آورد،همچین که رسید جلو در،ام فضل ملعونه، دستش رو گرفت،گفت:کجا میبری؟گفت:مگه نمی شنوی داره میگه سوختم،ظرف آب رو ازش گرفت رفت،تو حجره،میگن آب رو جلوی امام جواد،ریخت رو زمین،گفت:میخوام جیگرم خنک بشه،یه نفر دلش سوخت،برا امام جواد آب آورد،کربلا هم یه نفر دلش سوخت،اما یه خورده دیر آورد،همچین که رسید دید هلال ، نانجیب داره از گودال بالا میاد،کجا داری میری،دارم برا حسین،آب میبرم، نمی خواد ببری خودم حسین رو سیراب کردم،میگه دیدم سر بریده حسین رو بالا آورد،همه بگید حسین........

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

قرار ما سر میدان کاظمین

ای اولین زیارت ما بعد کربلا

بخشنده تو

خدای کرم تو

جواد تو

ابن الرضا تو

حضرت باب المراد تو

کوچیک و بزرگ ندارن این خانواده؛امام رضا می خواد از همون اول حواس هارو جمع کنه،محمد نامی است،می گه هنوز آقا به مَرو نرفته،سفر آخره؛زیارت آخر آقا به خانه ی خدا،تشرف آخر آقاست،نابینا بودم،گفتم :آقاجان یه عمره گدای در خونه ی شما هستم،یه عنایتی نمی کنید،یه نگاهی کن این چشمای ما بینا بشه،آقا فرمود:یه نامه می نویسم،ببر بده به پسرم جوادالائمه،می گه نامه رو گرفتم اومدم خدمت جواد الائمه،موفق خادم امام جواد الائمه در و باز کرد،گفتم نامه دارم از امام رضا برا جوادالائمه،اومدم،من و کنار مهد جواد الائمه  آورد،خردساله آقا،سن و سالی نداره،گفتم :آقا جان،از باباتون براتون نامه دارم،فرمود:موفق نامه رو بگیر بیار،نامه رو باز کرد،جلو چشم آقا جوادالائمه گرفت،آقا خوند،نامه رو بوسه زد،یه ارتباط عجیبی بین این پدر و پسره،لذا اگه رفتی حرم جوادالائمه بگو آقا جون بابات،حرم امام رضا هم رفتی،هرموقع گره سختی اوفتاد،نه برا هر چیزی،برا هر چیز پیش پا افتاده ای بگی آقا به حق جوادالائمه،واقعاً جفا کردی،یه موقع گره سختی به کارت افتاد،برو پیش پای آقا وایستا،پایین پا،بگو آقا،به حق آقا زاده ات جواد الائمه امضاء کن من برم،می گه نامه رو بوسید،با دستای کوچولوش،روی چشمام کشید،چشمام و باز کردم،ماه دلارای جوادالائمه رو دیدم،یابن الحسن

دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن

که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند

ماه رجبیه یک کاری بکن،نیمه ی شعبان می رسه،بتونی تو تولد آقا،صاحب تولد و بتونی ببینی،آقا جان یا جواد الائمه،دستم به دامنت،حاجات دنیاییت رو همین جا بخواه،بگو آقا ماه رمضون میاد،دستم خالیه،نیمه شعبان می آد دستم خالیه،حالا داری گریه می کنی من می خوام مابین گریه هات بگم و رد شم،آخرین وداع علی بن موسی بن الرضا با خانه ی خداست،طوری طواف کرد،که امام رضا،عاقبت وقتی می خواد بره،دیدن جواد الائمه نیومد،سراغ عزیز دردونش و گرفت،امام رضاست و جون جواد الائمه،پسرم کجاست،گفت آقاجان هرچی بهش گفتیم بیاد،تو حجر نشسته داره گریه می کنه،آقا امام رضا خودش اومد تو حجر،پسرم نور دیده ام،چرا پا نمی شی بابا،گفت بابا می خوام پاشم دیگه پاهام طاقت نداره،این وداع آخری که کردی،دیگه می دونم مدینه برنمی گردی،دیگه خونه ی خدا نمی آی،آخ،بذار توشه بگیریم شب جوادالائمه،با همه خداحافظی کرد ابی عبدالله،می خواد به سمت میدان بره،دید اسب حرکت نمی کنه،یه نگاه کرد دید نازدانش دستای ذوالجناح و گرفته،گفت بذار بابات بره میدون،گفت می خوای بری میدون،برو،اما یه شرط داره،باید از اسب پیاده شی منو در آغوش بگیری،ابی عبدالله پیاده شد،یه جا حسین این عبارت و بکار برده،لاتحرقی قلبی،دلم و آتیش نزن دخترم بذار برم،گفت:بابا می خوای بری میدون برو،یه شرطی داره،بابا یادته وقتی خبر شهادت مسلم رو بهت دادن دخترش و صدا زدی،رو زانوت نشوندی یه دست یتیمی به سرش کشیدی،یه دست یتیمی سر من بکش برو،می دونم دیگه بر نمی گردی

بخشنده تو

خدای کرم تو

جواد تو

ابن الرضا تو

حضرت باب المراد تو

هرصبح چهارشنبه مقیم تو می شوم

اومد خدمت امام هادی،اون روز خیلی براش بد اومد،افتاد زمین دستش زخمی شد،پاش زخمی شد،گرفتاری،از در که وارد شد گفت:آقا عجب روز بدیه،آقا فرمود:«چرا خطاها و اشتباهات خودتو پای اون روز می ذاری،روزها همه مقدسه،هر روز مختص یه امامه».چهارشنبه ها روز امام جواد روز امام رضاست روز موسی بن جعفر، روز امام هادی است،پنجشنبه روز امام عسکریه،از این زیارت روزها جدا نشی،هر وقت که تو خونه ات می خونی خونه شما می شه حرم و شما خادم اون حرم می شید

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بعد شهادت امام رضا ابا صلت یک سال در زندان بود می گوید : یک وقت دلم گرفت احساس دلتنگی کردم بعد شهادت امام رضا ، یک شب بیدار ماندم و مشغول دعا و عبادت شدم متوسل شدم به امام جواد خدا را بحق جواد الائمه قسم دادم مرا نجات دهد هنوز دعای من تمام نشده بود دیدم امام جواد در زندان نزد من حاضر است . فرمود : ابا صلت چه کاری داری ؟ گفتم آقا یکسال زندانم بعد شهادت پدر بزرگوارتان، فرمود : کجا می خواهی بروی من آزادت کنم ؟ 1 گفتم آقا من یکسال زندانم چرا الان آمدی مشکل مرا حل کنی و مرا نجات دهی ؟

فرمود اباصلت تو امروز گفتی یا امام جواد الائمه ادرکنی من هم پاسخ تو دادم .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

الا که مظهر جود خدا یکتایی                                      نُهم سلاله پاک رسول بطحایی

توئی که خیر کثیر خدای بر خلقی                                  کتاب عشق رضا و یادگار زهرائی

خدای خوانده جوادت که جود پیشۀ توست                     تو بر تمام کریمان امیر و مولائی

همین نه عقده گشای خلایقی امروز                           که دستگیر همه عاصیان به فردائی

مراست عقده دیدار کاظمین بدل                                 چه می شود ز دل این عقده را تو گشائی

می دانم دل همه برای کاظمین امروز پر می زند ،امروز دلت را روانه کن کاظمین حرم آقا جواد الائمه ، حاجت دارها ، مریض دارها .

به باغ عشق و وفا بعد مادرت زهرا                               جوان ترین گل پرپر میان گلهایی

قربان عمر کوتاهت برم آقا ، مثل مادرش زهرا عمر نازنینش کم بوده است ، بیست و پنج سال بیشتر نداشت . آی مردم ، کجای عالم سراغ دارید یک کسی تشنه اش باشد . هی صدا بزند جگرم ، دارد می سوزد اما کف بزنند ، هلهله کنند . بمیرم برای لبهای خشک آقا ، هی صدا می زد : ام الفضل جگرم دارد می سوزد .

دلم از بی کسی در التهاب است                                خدایا ناله هایم بی جواب است

کشم پا بر زمین از سوز این زهر                                   نوای کام خشکم آب آب است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

زسوز غم پر پروانه می سوخت                                      ز داغ لاله ای گلخانه می سوخت

وجودش را شرر زد آشنایی                                       که از جور دل بیگانه می سوخت

بنوشید آب از پیمانه زهر                                            دل پاکش از این پیمانه می سوخت

ز آوای جواد آن جان زهرا                                          نهان گلشن جانانه می سوخت

میان حجره بود و ناله می کرد                                                به حال وی دلی آنجا نمی سوخت

از همین جا دلت را روانه آن  حجره ای کن که امام جواد میان آن حجره افتاده ، از سوز زهر به خود

می پیچید ، اما کشنده تر از این زهر ، زهر بی وفایی همسرش بود ، بمیرم برات آقا محرمی نداشتی ، چه کشید جواد الائمه ، آن ساعتی که دید اُمالفضل در حجره را بست کنیزانش را جمع کرد گفت : شادی کنید تا کسی صدای ناله امام را نشنود بعد شهادت هم دستور داد بدن امام را بالای بام مقابل آفتاب بیندازند ، اما کبوترها  می آمدند بالهاشون را بهم می دادند تا آفتاب به این بدن نتابد ، اما عاشقان امام جواد این بدن دیگر برهنه نبود ، بی سر نبود ، این بدن پاره پاره نبود .

رحمت خدا بر این ناله ها ، ای دلهای آماده ، بمیرم برای عزیز فاطمه حسین ، که دخترش بدن بابا را نشناخت، صدا زد عمه این بدن کیه درد دل می کنی ؟ فرمود : سکینه جان این بدن بابایت حسینِ ، همه صدا بزنید حسین حسین .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امروز امام رضا عزا دار است ، اگر با دیده دل نگاه کنی امروز ثامن الحجج گریان است در غم میوۀ دلش جوادالائمه ، بگو آقا آجرک الله ، آخر روز شهادت میوۀ دلش امام جواد ، جوان از دست داده آن هم جوانی مثل جواد الائمه ، در شهر غربت ، با لب تشنه ، در حجره در بسته ، بگو امام رضا میوۀ دلت را با لب تشنه شهید کردند .

اما کربلا جوان امام حسین علی اکبر را از دم شمشیر و نیزه ، تا حسین فاطمه ناله علی اکبررا شنید با عجله آمد، یک قدری امام حسین به آن بدن نگاه کرد نشست کنار بدن ، سر علی را به دامن گرفت ، دلش آرام نشد ،

سر جوانش را به سینه چسبانید دلش تسلی پیدا نکرد ، همه دارند نگاه می کنند ببینند حسین با علی اکبر چه  می کند ، یک وقت دیدند خم شد صورت به صورت علی گذاشت ، هی صدا می زد ، میوۀ دلم علی .

لب گشا حرف بزن ، من به فدای سخنت                     مخفی از عمه تو ، بوسه زنم بر دهنت

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

کنم چو یاد من از حالت امام جواد                                 شود کباب دل از حالت امام جواد

نه مونسی ، نه انیسی نه یار و غمخواری                      که تا دمی کند او رأفت امام جواد

جوان و گوشه بغداد و شهر پر دشمن                           فغان زبی کسی و غربت امام جواد

بوقت داد جان، دوستی نبُد پیشش                             که پرسد از غم و از محنت امام جواد

امروز برای غربت میوۀ دل ثامن الحجج ، امام جواد گریه کنید ، امام رضا (ع) فرمودند : پسرم (جواد)

به جور و ستم کشته خواهد شد ، اهل آسمانها بر او خواهند گریست 1 بگو آقا ترا به جان جوادت نظری به این مجلس ما کن .

درست امام حسن مجتبی هم در خانه غریب بود ، همسرش قاتلش بود،اما پرستاری چون زینب کبری داشت، کنار بسترش ابی عبدالله بود ، قمر بنی هاشم بود .

اما قربان  غربت امام جواد ، کسی کنار بسترش نبود ، هی صدا می زد جگرم ، آیا به او آب دادند ؟ نه والله ،

آن زن ملعونه دستور داد  کوزه های آب را جلوی چشمش شکستند ، مثل جدش حسین تشنه جان داد .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۱)

خداخیرت بده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.