ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۲ مطلب با موضوع «*******مدح و ولادت******* :: مدح و ولادت امام صادق» ثبت شده است

 


قاصدک چرخ زنان از تو خبر آورده                     با خودش شیشه ی عطری ز سفر آورده
آمده تا دلمان را پر امید کند                                           همه را با خبر از آمدن عید کند
فقط از معجزه ی عشق تـو بر می آید                 شب به پایان نرسیده است سحر می آید
مکه با آمدنت حرمت بسیار گرفت                              ماه از محضرتان رخصت دیدار گرفت
در هوایت چه کنم بال کبوتر شده را                       جبرئیل ام چه کنم حال کبوتر شده را
سال ها پیش تر از آمدنت هم بودی                              علت خلق بنی آدم و عالم بودی
سر بلندیم بگوییم مسلمان توأییم                        عجمی زاده و پشت سر سلمان توأییم

می نویسم دل خود را برکاتی بفرست

می برم نام محمد صلواتی بفرست

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تو آفریده گشتی و انسان درست شد               حور و پری فرشته و غلمان درست شد
عرش خدا ز نور رخت خلق گشت و بعد              با قطره های اشک تو باران درست شد
یا حضرت رسول! خدا عاشق تو بود              چون که به عشق روی تو قرآن درست شد
تو از خدایی و همه ی ما ز خاک تو                   چون از گِل شما گِل سلمان درست شد
با اخم تو جهنم و آتش، عذاب و قهر                    با یک دم تو جنّت و رضوان درست شد
چون نور حیدر از تو و نور تو از خداست                با حب مرتضاست که ایمان درست شد
یک عده دور سفرۀ حیدر نشسته و            این گونه شد که سفره احسان درست شد

ما عاشق توایم که مجنون حیدریم

  این عشق را به جان تو مدیون مادریم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تو را با عشق یک جا آفریدند                    برای خاطر ما آفریدند
خدا را آینه هستی، زلالی                 تو را همرنگ دریا آفریدند
برای این که بر عالم بتابی                 در اوج آسمان ها آفریدند
هزاران سال قبل از خلق آدم              و قبل از خلق حوا آفریدند
تو اول بودی و آخر رسیدی                   تو را منجی دنیا آفریدند
خدا را شکر در راه تو هستیم                تو را پیغمبر ما آفریدند
خدا می‌خواست زهرایی بیاید              تو را بابای زهرا آفریدند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وقتی کنار اسم خودت "لا" گذاشتی                  قبلش هزار مرتبه "الّا" گذاشتی
هر چیز را به غیر خودت نفی کرده ای            خود را یکی نمودی و تنها گذاشتی
اول خودت برای خودت جلوه کردی و...       .....خود را برای خود به تماشا گذاشتی
نوری شبیه نور خودت آفریدی و                      در او شکوه ذات خودت را گذاشتی
حمد تو را که خواند تو گفتی که احمدی      به به! چه خوب اسم مسمّی گذاشتی
نوری از آفتاب جدا کردی و سپس                         یک ماه آفریدی و آنجا گذاشتی
 تسبیح گفت ماه برای تو و تو هم                      او را علی صدا زدی و اما گذاشتی
چندین هزار سال بگذرد از طفل عاشقی         تا اینکه عشق را تو به اجرا گذاشتی
یعنی که عشق، عشق علی و محمد است      یعنی برای عشق دو لیلا گذاشتی
اما دو عشق، ریشه و مصدر نداشتند         پس روی عشق مصدر و مبنا گذاشتی
مبنای عشق چیست به جز عشق فاطمه   پس عشق را تو حضرت زهرا گذاشتی

اینگونه است خلقت عالم شروع شد

خلقت از این سه نور معظم شروع شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر اشعار

مدح و ولادت پیامبر اکرم(ص)

یه ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


معجزه ی امام صادق(ع) و تمرد از دستوری که موجب کشته شدن گردید

حفص ابیض تمار گفت: خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم در آن روزها که معلى‏ بن خنیس را کشته بودند و به دار آویخته بودند.ایشان به من فرمود:

اى حفص من به معلى بن خنیس دستورى دادم. پس او با دستور من مخالفت کرد و به همین جهت گرفتار این ناراحتى شد. یک روز او را دیدم که محزون و اندوهناک است. گفتم  چه شده مثل این که به یاد خانواده و زندگى و بچه‏هایت افتاده‏اى؟ گفت آرى.

گفتم نزدیک من بیا. نزدیک شد. دست به صورتش کشیدم و گفتم کجا هستى.

گفت در خانه خودم و این همسر من است و این ها فرزندان منند او را رها کردم تا سیر آنها را ببیند و من خود را پنهان نمودم تا با همسر خود نیز آمیزش نمود.

بعد به او گفتم بیا نزدیک من. جلو آمد و دست به صورتش کشیدم گفتم کجائى؟

گفت: در مدینه هستم و این خانه شما است. به او گفتم ما را حدیثى است که هر کس آنها را حفظ کند خدا دین و دنیاى او را حفظ می کند. معلى! مبادا خود را به واسطه حدیث ما اسیر در دست مردم کنید که ایشان اگر خواستند منت بر شما گذارند و اگر نخواستند شما را بکشند.

معلى! هر کس حدیث مشکل ما را پنهان کند خداوند آن را به صورت نور در پیشانیش قرار می دهد و به او عزت در میان مردم می دهد و هر کس افشا کند حدیث مشکل ما را نخواهد مرد مگر این که گرفتار اسلحه مى‏شود یا می میرد به طورى که دست و پایش قطع مى‏شود. معلى تو را خواهند کشت آماده باش.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گفتن اسم اعظم توسط امام صادق(ع) و قتل استاندار مدینه

پس از آن که داوود بن علىّ استاندار مدینه از طرف خلیفه ، مُعلّى بن خُنیس ‍ را احضار کرده و به قتل رسانید، امام جعفر صادق علیه السلام با او قطع رابطه نمود و به مدّت یک ماه نزد او نرفت . روزى داوود بن علىّ، ماءمورى را فرستاد که امام علیه السلام را نزد او ببرند؛ ولى حضرت قبول ننمود.

محمّد بن سنان گوید: در حضور امام جعفر صادق علیه السلام بودم و با عدّه اى از دوستان ، نماز ظهر را به امامت آن حضرت مى خواندیم که ناگهان پنج نفر ماءمور مسلّح وارد شدند و به امام صادق علیه السلام گفتند: والى مدینه دستور داده است تا شما را نزد او ببریم .

امام علیه السلام فرمود: اگر نیایم ، چه مى کنید؟

ماءمورین گفتند: والى دستور داده است که چنانچه نیامدید، سر شما را جدا کنیم و نزد او ببریم .

حضرت فرمود: گمان نمى کنم بتوانید فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله را به قتل رسانید.

گفتند: ما نمى دانیم تو چه مى گوئى ، ما فقط مطیع امر والى هستیم و دستور او را اجراء مى کنیم .حضرت فرمود: منصرف شوید و بروید، که این کار به صلاح شما نخواهد بود.

گفتند: به خدا سوگند، یا خودت و یا سرت را باید ببریم .

امام علیه السلام چون آن ها را بر این تصمیم شوم جدّى دید، دست هاى مبارک خویش را بر شانه ها نهاد؛ و پس از لحظه اى ، دست هایش را به سوى آسمان بلند نمود با انگشت سبابه اش دعائى خواند، که فقط ما این زمزمه را شنیدیم : ((السّاعه ، السّاعه )) ؛ پس ناگهان سر و صداى عجیبى به گوش ‍ رسید. در این هنگام حضرت به ماءمورین حکومتى فرمود: هم اکنون رئیس ‍ شما هلاک شد؛ و این داد و فریاد به جهت هلاکت او مى باشد؛ و ماءمورین با شینیدن این سخنان از کار خویش منصرف شدند و رفتند.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده ادامه فضائل امام صادق به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت