بنا به بعضی از اقوال بی بی این چند وقته شام بوده،حالا تبعید کردن،یا عبدالله
آورده،
چی میدونیم چه به سرش آوردن،هنوز نمی دونیم چه به سرش آوردن،باور کن اینقدر
روضه خوند
تو مدینه من بعید نمیدونم مسمومش کرده باشن،چون حکومت تبعید که میخواست
بکنه.
آری مثل فردا معروفه میگن گفت: عبدالله،نفسا آخرمه،حلالم کن،بگو کنیزا بسترم
رو ببرند،
زیر آفتاب پهن کنند،کنیزا اشاره کردن اقا نه! عبدالله گفت:من نوکر
زینبم،
از اولم همین بوده،شوهر چیه،هرچی خانم بگه،فقط گفت:چرا بی بی جان؟
فرمود
عبدالله تو میدونی،من حسینیم یادم نمیره، دیدم
داداشم آروم پنچه هاش رو خاک میکشه.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ایوب این قدر صبر کرد، همه سختی ها را
تحمل کرد تا اونجا که حرف ناموس وسط اومد،
گفت خدایا، دیگه نمی تونم صبر کنم.
حرف زینب که می شه حرف ناموسیه، نمی شه
واردش شد، فقط تصور کن یه خانم،
نه عباسی نه قاسمی نه علی اکبری
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی،
فرمودند: وقتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
قنداقه ی زینب (سلام الله علیها) را
به محضر رسول اکرم برد، این نوزاد عزیز فاطمه،
چشم مبارک را برای هیچ یک دام از
اهل بیت باز نکرد، و تنها وقتی قنداقه
در بغل امام حسین قرار گرفت، چشم مبارک را
گشود.
در مجلس یزید نیز سر مبارک آقا از فراز
نیزه به تمام اسرا نگاه کرد، ولی وقتی که
مقابل حضرت زینب (سلام الله علیها) رسید،
چشمها را روی هم گذاشت و
از گوشه های چشم مبارکش اشک جاری شد، گویی می خواست
فرموده باشد که:
خواهر عزیز ! از این که این همه محبت به
یتیمانم کرده اید، ممنون شما هستم
و بیش از این مرا خجل می کن.
گیسو به دست باد رها کردنت بس است اینگونه ای ستاره ی من دیدنت بس است
راست به روی نیزه ولی بی تعادل است یک سنگ هم به نیت افتادنت بس است
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی می فرمود:
این که عصر عاشورا دشمن، معجر از سر زینب
(سلام الله علیها) کشیده،
من مطمئنم که هیچ کس قدرت نداشت به حضرت نگاه بیندازد،
زیرا وقتی به خورشید آخرت
(پس از اینکه در چهار دریا فرو رفته و نور آن ضعیف شده و
خورشید آسمان دنیا گشته، نمی توان نگاه کرد) کسی هم نمی تواند خورشیدی را خدایی
است
و در هیچ دریایی فرو نشده است نگاه
بیاندازد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
از آیت الله سیبویه سئوال شد: کدام یک از روضه هاست،
که دل شمارو بیشتر می
سوزونه؟فرمودند:(اسیری بی بی ،"صلّی الله علیک یا اباعبدالله"،
از مرحوم آقا
شیخ جعفر شوشتری،رفع الله درجاته نقل شده،ایشان فرموده بودند
دو مصیبت،دو غصه
بود،که امام حسین و کشت،آقا رو از پا انداخت،یکی غصه تشنگی بچه ها
و یکی غصه اسیری
عیال بود،این دو مصیبت،واین که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،
خون گریه
می کنه،مال همین اسیری عمه شون حضرت زینب سلام الله علیهاست،اینم
،بعضی ها می گن
،امام زمان ارواحنا فداه می گن:یا جدا،اگه اشک چشمم تمام بشود
،خون گریه می کنم،من
می گم،نه،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
از اول خون گریه می کنه،از اولش
خونه
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای
بلندی ، دید یک عده دارند
با شمشیر حسینش را می زنند
یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار
با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند
دامن هایشان را پر از سنگ کردند بر عزیز
فاطمه می زنند .
زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد :
وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ،
از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد
حسین با
قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین
هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد
حسین در زیر تازیانه ، زینب
صدا می زد حسین
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای
وفات حضرت زینب کبری (س)
به ادامه مطلب مراجعه نمایید