ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۸۵ مطلب با موضوع «**********متفرقه********** :: مناجات و گریزهای مناجات مکتوب» ثبت شده است


بهش گفتن: چرا هر بار که حال شوهرت خراب میشه می ایستی جلوش و ازش کتک میخوری؟

گفت: اگر خودمو نندازم جلو ، شروع می‌کنه خودش رو می‌زنه،آنقدر می‌زنه تا داغون شه ،

آخه توی جنگ موج اون رو گرفته ، دست خودش نیست.

می ایستم که به جای خودش ، من رو بزنه. واقعا هم دست خودش نبود. چون بعد از آروم شدن ،

با گریه از زنش معذرت خواهی می کرد. شرمنده بود... سرش پایین بود ... فقط اشک می ریخت

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

جنازه پسرشونُ که آوردندچیزی جزء دو سه کیلو استخون نبودپدر سرشو بالا گرفت و گفت :

حاج خانم غصه نخوری ها !!!

دقیقا وزن همون روزیه که خدا بهمون هدیه دادِش ....

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

یکی از سردارای جنگ یه روز گفت: چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود

دستش هر جا می رفت همراه خودش می برد از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟

گفت: آرپی جی زن بوده توی عملیات اونقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوه 

باید براش بنویسی تا بفهمه اما تمام حرف این است : گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود

چشم و گوشمان که باز نشد هیچ، بماند! شرمنده ی ایثارتم شدیم جوانمرد...!

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت می گفت: « شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟»

بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.

سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شش روز از جنگ گذشته بود که شهید شد. خوابش را دیدم . بغلش کردم و

گفتم : « تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!»

گفت: « فقط یک مطلب میگم اونم اینکه ما شهدا شب های جمعه می ریم خدمت آقا اباعبدالله علیه السلام ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگرمطالب

مکتوب شهدا و جانبازان ویژه روضه خوانی و مدح شهدا و جانبازان

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


حضرت زهرا (س) از رسم تشییع جنازه ی عرب ناراحت بود ؛ چون بدن میت

را روی تخته ای می گذارند و روپوشی روی آن می اندازند .حجم بدن میت معلوم بود .

اسما عرض کرد : آن زمانی که من در حبشه بودم ؛ مردم حبشه برای حمل جنازه چیزی را

که پوشاننده بود ساخته بودند به طوری که دیواره داشت و حجم بدن معلوم نبود .

اسماء به درخواست حضرت زهرا (س) آن را ساخت .

عرض میکنیم :ای اسماء خدا خیرت بدهد که این تابوت دیواره دار را ساختی وگرنه نمی دانم

در جریان تیراندازی به تابوت امام حسن (ع) چه بر سرجنازه ی امام می آمد ؟حضرت عباس (ع)

چه حالی میشد و چه میکشید ؟ نمیدانم امام حسین (ع) در آن حال چه میکرد ؟ به هر حال

در جریان تشییع جنازه ی امام حسن و تیرباران جنازه ی او تابوت بین بدن و تیرها فاصله ایجاد

کرده بود ولی دلها بسوزد برای غریب کربلا

بدن امام از تیرها و نیزه ها و شمشیرها و سنگها و چوبها و... قطعه قطعه شد

و زیر سم اسبان قرار گرفت و استخوانهایش خرد شد .

کی بود گمانم که کند دشمن جانی           بر مصحف صد پاره پاره ی من اسب دوانی 

ممنوع شود دیدگانم از اشک فشانی                    مهلت ندهندم که کنم مرثیه خوانی 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

جنازه ی امام حسن (ع) را تیرباران کردند,اما بین تیر و بدن امام (ع) تابوت واسطه بود .

بمیرم برای آن مظلومه ای که بین درو دیوار قرار گرفت ؛

اما بین میخ در و سینه اش هیچ واسطه ای نبود .....

اگر هفتاد تیر کین برروی تنم آید                                          خدا داند که با آن زخم میخ دربرابر نیست 

چهل سال است می پرسی که در کوچه چه ها دیدم        اگر پاره جگر گشتم به جز از داغ مادر نیست 

اگر چه دشت پر خونم ، دل و چشمت پراز خون کرد          بمیرم از برای چشم تو این طشت آخر نیست 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

زینب (س) فکر میکرد برادرش مثل دفعه های قبل میخواهد زهر راپس بیاورد .

بایک امیدی طشت آورد ، ولی ناگهان متوجه شد پاره های جگر آقا درون طشت است

..ای وای برادم ....ای وای حسنم .....اینجا حضرت زینب (س) خودش طشت آورد ؛

ولی یک جا برایش طشت آوردند .

طشت طلا سر بریده ی برادر ....مجلس یزید ...مجلس نامحرمان ...چوب خیزران ....

از دو طشت آمد صدای شورو شین           گاهی از طشت حسن ؛ گاه از حسین 

برسر آن طشت قاسم سینه چاک             عابدین در شام بود از غم هلاک 

گرزلبهای حسن خون میچکید              خورده لبهای حسین چوب یزید 

تکیه بردوش حسین زد مجتبی                 بود بالین حسین خاک کربلا 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در این مملکت وقتی جنازه های شهدا را میآوردند ،

مردم ، زن و مرد برای تشییع جنازه ها جمع میشوند و تابوت شهدا را گلباران میکنند .

مراسم میگیرند و با شکوه خاصی آنها را دفن میکنند ....

اما دلها بسوزد برای آن امامی که تابوت او را به جای گلباران تیرباران کردند .

بعدکشتن تیرباران ،پیکرت گردید کاش                   این جنایت درکنار قبر پیغمبر نبود 

یادسیلی خوردن مادر تورا میکشت سخت         حاجتی دیگر به زهر و قاتلی دیگر نبود 

پیش خواهر از دهانت خون دل آمد برون          بعد مادر کاش دیگر زنده این خواهر نبود 

می نشستی پای منبر میشنیدی ناسزا      خون دل خوردن زغلتیدن به خون کمتر نبود 

کی گمانم بود قبرت همچو جان گیرم به بر           هیچ جانی جسم را اینگونه درد آور نبود 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امام صادق (ع) فرمود : وقتی امام حسین (ع) به بالین برادر آمد

و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد ؛گریست . امام حسن (ع) فرمود : چرا گریه میکنی ؟

فرمود : چرا نگریم که تو را مسموم میبینم . فرمود اگر چه مرا مسموم کردند ؛

ولی آنچه بخواهم ( از آب و شیر و ...) در اینجا آماده است

و برادران و خواهرانم و بستگانم جمعند ؛

ولی " لا یوم کیومک یا ابا عبدالله یزدلف الیک ثلاثون الف رجل یدعون

انهم من امه جدنا فیجتمعون علی قتلک و سفک دمک ...."

از آن سوزم حسینم جسم من در خاک سپارد         ولی کس نیست جسم او از خاک بردارد 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


یا رسول الله! لحظات اخر سینه ات سنگین شد .چشم باز کردی چهره ی نازنین حسنین(ع) را

برای اخرین بار دیدی .اما قربان ان اقایی که سینه اش سنگین شد . چشم باز کرد .

دید شمر –لعنة الله علیه- خنجر به دست روی سینه مبارکش نشسته است.

اه از ان روز که بر سینه ی او            رفت ان دشمن دیرینه ی او 

اه از ان روز که ان خصم لعین       چکمه پوش امد و شد صدر نشین 

اه از ان روز که از او جان رفت                بدنش زیر سم اسبان رفت 

اه از ان روز که با حال شگفت             زینب از حنجر او بوسه گرفت 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

قریش رسول خدارا مذمم ؛ یعنی نکوهیده(در مقابل محمد به معنای ستوده) مینامیدند.

و او را دشنام میدادند .سخت ترین روزی که از سوی قریش بر رسول خدا گذشت ، روزی بود

که حضرت از منزل بیرون آمد . هرکه او را دید اعم از برده و آزاد ،تکذیبش کرد و آذار و اذیتش نمود .

رسول خدا در همین حال به منزل باز گشت و از شدت اندوه و غم ، جامه ای به خود پیچید؛

اما خداوند این آیه را بر او نازل کرد "یا ایها المدثر قم فانذر" ای جامه به خود پیچیده به پا خیز و انذار کن.

عرض من این است :بعد از  رسول خدا (ص)هم ، همان ها دو باره میدان یافتند.

آنجا به پیامبر (ص) دشنام میدادند و اینجا به امام معصوم امام حسن اشاره میکردند و

میگفتند:"یا مذل المومنین"؛ای ذلیل کننده مسلمان ها !...آنجا به رسول خدا توهین میکردند

و اینجا روی منبر رسول خدا ،در مقابل امام حسن (ع)به پدرش امیرالمومنین (ع) دشنام میدادند.

ای زمین و آسمان سوگوار غربتت             آفتاب حنجرم سنگ مزار غربتت 

شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست           خم شده پشت مدینه زیر بار غربتت 

از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر        چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت 

کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود            چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

جنازه ی مطهر پیامبر (ص)را بعد از سه شبانه روز به خاک سپردند.اگر چه مردم وفا نکردند

و از بدن آنطور که باید تجلیل نکردند؛اما به بدن هم جسارت نکردند.در کربلا هم جسد

امام حسین (ع)سه روز بی کفن بر روی زمین ماند ؛امااینجا هر چه توانستند

به این بدن جسارت کردند؛پیراهنش را ربودند؛انگشتر را با انگشت ربودند؛بدن را قطعه قطعه

پامال سم اسبان نمودند...

چرا عمامه ای بر سر نداری           چرا انگشت و انگشتر نداری 

اسیر زخم هما یک جای سالم          برای بوسه ی خواهر نداری 

تو را ای آیه ی تطهیر کشتند         به تیغ و نیزه و شمشیر کشتند 

به هم با دست خونین دست دادند           مرا با گفتن تکبیر کشتند 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت جانسوز حضرت رسول اکرم (ص)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید






عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


دشمنان و حسودها برای هر کسی که پیغمبر به او مهر می ورزید یک نقشه ای کشیدند. دیدند پیغمبر عاشق

علیست یک نقشه برای علی کشیدند، علی را خانه نشین کردند. دیدند همه باید پیغمبر را یا رسول الله صدا بزنند،

تنها کسی که در عالم می تونه به پیغمبر بگه «بابا» ، فاطمه (سلام الله علیها) است

که نقشه برای فاطمه (سلام الله علیها) کشیدند.

دیدند پیغمبر حسین را می گیرد و از نوک پا تا سر او می بوسد و می بوید

لذا به جای جای بوسه های پیغمبر زخم زدند ...  .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مگه پیغمبر برا علی وصیت نکرده، می شه برا امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) که امامند،

وصیت نکرده باشه؟ (زبانحال) پسرم یه روز با مادرت می ری مسجد، فدک را مادر می گیره،

دست در دست مادرت داری ...

امام حسن (علیه السّلام) فرمود: حسین جان !

ما قصه ی یک روح و دو پیکر بودیم                  از حق برادری فراتر بودیم

در نرگس تو طشت طلا را دیدم            آن شب که گل سینه ی مادر بودیم

امروز سر به سینه ی پیغمبرند، دو تا داداش به هم خیره شدند، چند جا اینطور، چشمشون به هم افتاده،

یکی امروز رو سینه ی پیغمبر، یه دل شب هم علی گفت: بیایید وقت وداع با مادره،

همین که سر به سینه ی مادر گذاشتند، چشمشون به هم افتاد ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند، یه دفعی خانمی می اومد خودش را سپر قرار می داد،

سنگ ها را به جان می خرید، اون خدیجه بود ...

باید از چنین مادری دختری مثل فاطمه (سلام الله علیها) بیاید که سپر ولایت بشه ...  .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ختم رسل امشب بار سفر بسته                                   از ماتمش گریان زهرای دلخسته

از رحلت بابا سیه پوش است                              آن اسوده ی تقوا ا گریه مدهوش است

امشب فلک ازدل شور و نوا دارد                                  خیل ملک برسر دست عزا دارد

شب رحلت جانگداز رسول خدا است ، شب شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ،

عاشقان مدینه دلها را روانه مدینه منوره کنیم ، یا رسول الله اگر چه این عاشقان مدینه نیستند

اما به یاد شما در این جا اقامه عزا گرفتند . میان بستر قلب عالم خلقت افتاده ،اطراف بستر عزیزانش نشسته اند

. ( پدر چراغ خانه است ) پیغمبر گاهی از هوش می رود گاهی به هوش می آید ، علی گریه می کند ،

فاطمه گریه می کند ، وقتی پیغمبر اشکهای چشم دخترش فاطمه را دید فرمود : گریه نکن دخترم

اوّل کسی که به من ملحق می شود تویی بابا .

امّا کربلا ،روز عاشورا وقتی میوه ی دلش حسین به میدان می رفت

دید سکینه نار دانه اشک می ریزد ابی عبد الله از ذوالجناح پیاده شد

صدا زد دخترم با اشکهای چشمت قلبم آتش مزن همه بگوئیم حسین ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت جانسوز حضرت رسول اکرم (ص)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید






عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


امام حسن (ع) از آب خوردن بیتاب شد ولی امام حسین (ع) از آب نخوردن بی تاب  شد

دو سبط مصطفی دادند جان از آب و بی آبی             زبی آبی حسین اما حسن از آب بیجان شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی که امام حسن علیه السلام به حالت احتضار در آمد به امام حسین

علیه السلام فرمود: برادرم به تو وصیتی می‌کنم آن را رعایت کن و انجام بده، وقتی که مُردم، جنازه‌ام را

آمادة دفن کن، سپس مرا به سوی قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ببر تا با او تجدید عهد کنم،

آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه سلام الله علیها برگردان، سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن،

و بدانکه از طرف حُمَیرا (عایشه) که مردم از کارهای خلاف او و دشمنی او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاه هستند مصیبتی به من می‌رسد.

وقتی که آن حضرت وفات کرد، جنازه‌اش را روی تابوتی گذاشتند، و او را به محلی که

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر جنازه‌ها نماز می‌خواند بردند، امام حسین علیه السلام بر جنازه نماز گذارد،

پس از نماز، جنازه را کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند،

که با مخالفت شدید عایشه رو به رو شدند و سپس در بقیع دفن کردند.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وقتی که امام حسین علیه السلام جنازة برادر را در لَحد قبر نهاد، این اشعاری بدین مضمون انشاء نمودند

آیا موی سرم را روغن بزنم و یا موی محاسنم را با عطر خوشبو کنم، با اینکه سرت را روی خاک می‌نگرم

و تو را همچون درخت شاخ و برگ ریخته می‌نگرم.

همواره تا کبوتر آواز می‌خواند، و باد شمال و جنوب می‌وزد، برای تو گریه می‌کنم

گریه‌ام طولانی است، و اشکهایم روان است، و تو از ما دور شده‌ای و قبرت نزدیک است.

آن کس که مالش ربوده شده، غارت شده نیست، بلکه غارت شده کسی است که برادرش را در دل خاک بپوشاند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

روایت می گوید: صورت نازنین امام حسن (ع) خیلی زیبا بوده است، گاهی که می خواست از منزل

بیرون برود مردم جمع می شدند تماشا کنند. راه بسته می شد و حضرت بر می گشت.

حال صورت به این نازنینی من جگرم برای امام حسین (ع) سوخته که وقتی برادر را در قبر می گذاشت

چه حالی پیدا کرد؟ جمله ای را فرمود که کاشفیت از آن سوز باطن دارد.فرمود:« برادر! من بعد تو هیچ وقت

عطر نمی زنم » این جمله بسیار کاشف از سوز دل امام حسین (ع) است، ولی یک کاشفی بزرگتر از این

در کربلا گفته شد آنجا که بالای سر قمر بنی هاشم(ع) آمد. نفرمود دیگر عطر نمی زنم،

فرمود «الآن انکسر ظهری» کمرم شکست و حیاتم دیگر کم شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی که امام حسن علیه السلام به حالت احتضار در آمد به امام حسین

علیه السلام فرمود: برادرم به تو وصیتی می‌کنم آن را رعایت کن و انجام بده، وقتی که مُردم، جنازه‌ام را آمادة

دفن کن، سپس مرا به سوی قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ببر تا با او تجدید عهد کنم، آنگاه

مرا به جانب قبر مادرم فاطمه سلام الله علیها برگردان، سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن، و بدانکه

از طرف حُمَیرا (عایشه) که مردم از کارهای خلاف او و دشمنی او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاه هستند

مصیبتی به من می‌رسد. وقتی که آن حضرت وفات کرد، جنازه‌اش را روی تابوتی گذاشتند، و او را به محلی که

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر جنازه‌ها نماز می‌خواند بردند، امام حسین علیه السلام بر جنازه نماز گذارد،

پس از نماز، جنازه را کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند، که با مخالفت شدید

عایشه رو به رو شدند و سپس در بقیع دفن کردند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عصر رسول خدا (ص) بود، حسن و حسین (ع) کودک بودند شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه،

مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (ص) نمی آمد تا اینکه آن شخص، حسن و حسین (ع) را دید، آن دو را

بر دوش ‍ خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: من گنهکارم، در پناه خدا،

و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام، تا مرا ببخشید.

رسول خدا (ص) وقتی که آن منظره را دید، آنچنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت،

سپس به آن مرد گنهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی.

آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام

آیه 64 سوره نساء نازل شد: ...

ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.

"و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب

آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

حسن بن على (ع) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می ‏گرفت و

اموال فراوانى در راه خدا می ‏بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش

بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده ‏اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به

چشم نمی ‏خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است.

نوشته ‏اند:حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و

سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امام صادق (ع) فرمود: وقتی امام حسین (ع) به بالین برادر آمد و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد،

گریست. امام حسن (ع) فرمود: چرا گریه می کنی؟ فرمود: چرا نگریم که تو را مسموم می بینم.

امام حسن علیه السلام فرمود: گرچه مرا با زهر مسموم کردند، ولی آنچه بخواهم (از آب و شیر و ...)

در اینجا آماده است و برادران و خواهران و بستگان جمع اند.

ولی « لا یوم کیومک یا أباعبدالله یزدلف الیک ثلاثون ألف رجل یدّعون

انّهم من أمّه جدنّا فیجتمعون علی قتلک و سفک دمک

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تشییع جنازه و تیرباران تابوت امام حسن (ع) خیلی برای حضرت ابوالفضل (ع) سخت گذشت.

تحمل نکرد، دست به شمشیر برد. اما امام حسین (ع) مانع شد، فرمود: برادر صبر کن،

وصیت امام حسن (ع) این است که هیچ خونی در تشییع جنازه ی او ریخته نشود.

عرض می کنیم یا ابوفاضل! تیر باران تابوت امام حسن (ع) را تحمل نکردی، چه می کردی

اگر با زینب (س) روی تل زینبیه می بودی؟ آن هنگامی که حضرت زینب (س) نگاه کرد، دید

شمشیرها بالا می روند، نیزه ها بالا می روند و همه در یک نقطه فرود می آیند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


هر جای دنیا کسی کشته ببینه چه بشناسی و چه نشناسی، یکی می یاد یه چیزی روش بندازه، سنته،

یهودیام این سنت را دارند، گفت بابای من سه روز بدنش زیر آفتاب ماند، همه ی بدن های دشمن را دفن کردند،

بابای من بدنش روی زمین افتاد، من دستهایم بسته بود مثل جدم علی که بابا سر مادرم رسید، دستاش

بسته بود، از کنار فاطمه اش عبورش دادند من را هم از کنار بدن بابام عبور دادند ... .

یادم نمی رود آن ساعتی که در دل خاک                     عریان فتاده بود بدن چاک چاک چاک

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

همه ی مزارها را امام سجاد (علیه السّلام) نشان داد، هر کی علاوه بر حسین (علیه السّلام) روی مزار

عزیزش حساسیت دارد، یکی می گه قبر علی اکبرم کجاست؟ یکی می گه قاسمم چی شده؟ ...

اما رباب حرفی نزد چون همه فکر ارباب حسین است، آخر سر امام سجاد (علیه السّلام) یه قبر کوچیک

پیدا کردند، شاید رباب گفته باشه، آقا بچه ی من را اینجا آوردید، آخر قبر کوچک بود، ولی نه

این قبر عباس (علیه السّلام) است .

یاس ها را جوهر نیلی زدند                              کودکان را یک به یک سیلی زدند

دستی گرفت بر گره ی معجرش و گفت                         راحت بخواب دست به معجر نخورده است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

اومد بالای سر قبر برادر، حسین جان ! یادته می خواستم زیارت جدم برم همه ی اهل خانواده دور من جمع

می شدید عباسمون دور و برم بود، جلوجلو عباس (علیه السّلام) می رفت، تو و داداشم حسن دور و برم،

بابام علی جلو، چراغ را کم می کردید، مبادا چشم کسی به من بیفته، اما کجا بودی، چهل منزل نامحرم ... .

شکسته بال و سیاه و کبود برگشتم                            من از محله ی قوم یهود برگشتم

از آن دیار که زن های شام خندیدند ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

اومد بالا سر قبر ابا عبدالله (زبانحال) حسین (علیه السّلام) جان ! یادته نیمه ی شب بابام سر به دیوار کوبید،

گفت دستم به بازوی ورم کرده رسید ...  داداش دست از خاک در آر، یه جای سالم تو تنم نمونده، بدن من هم

مثل مادر کبود شده .  شروع کرد راه افتادن بین خیمه ها و قبرها

اینجا کفن پوشیده قاسم من                              شهد عسل نوشیده قاسم من

اینجا به پای مرکبش فتادم                                صورت کف پای پدر نهادم

اینجا به دنبال علی دویده                                  اکبر زبان خشک او مکیده

اینجا کبوتر بچه ها پریدند                                اینجا سر شش ماهه را بریدند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

اربعین شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


تا حالا کی دیده یه روضه خونی با لب خونی روضه ی حسین (علیه السّلام) بخونه، اول روضه خونی که

لباش خونی بود، امام حسن (علیه السّلام) بود. لایوم کیومک یا ابا عبدالله هی برمی گشته ابی عبدالله

نگاه می کرد، گریه می کرد و می فرمود: حسین جان ! اینجوری گریه نکن، داداش ! الان تو بالا سرمی،

خواهرم هست، پسرام هستند، همه دور بستر من گریه می کنند … .

یه روز می آد سی هزار نفر تو را با اولاد و زن و بچه ات محاصره می کنند،

تو را بین دو نهر آب با لب تشنه می کشند …

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

درِ خانه باز شد، عباس بن علی (علیه السّلام) وارد شد، سر گذاشت به دیوار، شروع کرد به گریه کردن،

زینب (سلام الله علیها) فرمود: برادر ! این چه گریه کردن است چی شده؟ عرضه داشت: خانم جان !

شمشیر حیدری دارم، بازوی علوی دارم، اما جلو چشمام بدن برادر من را تیرباران کردند،

(زبانحال) کاش این تیرها به بدن من می خورد، خدا همون موقع دعاش را مستجاب کرد نه یک تیر، نه دو تیر،

اندازه ی 4000 تیرانداز به او تیر زدند، بدنی که دست نداره با صورت رو زمین افتاد … .

(زبانحال) عباس (علیه السّلام) مستجال الدعوه است، بچه ها تشنه اند، تا دستهاش را بریدند، مشک را

به دندان گرفت، لبهاش خنک شد، یاد لبهای خشک بچه های حسین (علیه السّلام) افتاد،

گفت: خدایا ! من را راحت کن … .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در همه جای عالم نمی شود اسم حسین (علیه السّلام) را بیاوری، اما اسم زینب (سلام الله علیها)

را نیاوری از آن طرف هیچ جایی نمی شود اسم امام حسن (علیه السّلام) را بیاوری، اما اسم مادر را نیاوری

مگه نبود به خواب عبدالزهرا آمدند، گفتند: چرا روضه ی ما را نمی خوانی؟عبدالزهرا گفت: آقاجان مگر روضه ی

شما بیست و هشت صفر نیست؟ جگر پاره و طشت نیست،  من همیشه می خوانم.فرموده باشد:

عبدالزهرا ! این روضه ی ما هست، ولی روضه ی اصلی ما آن موقع بود که دستم در دست مادرم

تو کوچه های مدینه می رفتیم، نانجیب سر راه ما را گرفت … .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شما یه نگاهی به مدینه کن، ببین با جنازه امام مجتبی چه کردن، طبق وصیت آوردن با پیغمبر تجدید عهد کند،

آمدن ابی عبد الله دید جنازه را تیر باران کردند، بدن برادر را از مسجد بیرون آورد، برد در بقیع، بدن را دفن می کرد،

مثل باران گریه می کرد، صدا می زد حسن جان غارت زده کسی نیست مالش را برده با شند، کسی است

که با دست خود برادر را در قبر بخو اباند،یا امام رضا یا حسن مجتبی، وقتی که رفتید روز مرگ بدنتان دفن شد،

ولی بدن ابی عبد الله سه روز ماند، عا قبت چادر نشینان بدن  را دفن کردند.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید





عاشق جوادالائمه عاشق ولایت



صوت و متن جلسات محرم92 حجت الاسلام  پناهیان

متن و صوت جلسات محرم/به‌روزرسانی می‌شود

 

روزهای
محرم

شبهای محرم

حسینیه آیت الله حق شناس(ره)

دانشگاه تهران

دانشگاه امام صادق(ع)

دانشگاه هنر



دین

و زیبایی‌های آن

محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه

تعیینکنندهترین
عامل در مقدارت
بشر

معنویت حماسهساز، معنویت حماسه‌سوز


شب اول



1. صوت | متن


روزاول

شب دوم

1. صوت | متن

1. صوت | متن

2. صوت | متن


روزدوم

شب سوم

2. صوت | متن

2. صوت | متن

3. صوت | متن


روزسوم

شب چهارم

3. صوت | متن

(تعطیل)

4. صوت | متن


روزچهارم

شب پنجم

4. صوت | متن

(تعطیل)

5. صوت | متن


روزپنجم

شب ششم

5. صوت | متن

3. صوت | متن

6. صوت | متن


روزششم

شب هفتم

6. صوت | متن

4. صوت | متن

7. صوت | متن


روزهفتم

شب هشتم

7. صوت | متن

5. صوت | متن

8. صوت | متن

1. صوت| متن

روزهشتم

شب نهم

8. صوت | متن

6. صوت | متن

9. صوت | متن

2. صوت| متن

روزنهم

شب دهم

9. صوت | متن

7. صوت | متن

10. صوت | متن

3. صوت| متن

روزدهم

شب یازدهم

10. صوت | متن

8. صوت | متن

11. صوت | متن

4. صوت| متن

روزیازدهم

شب دوازدهم

11. صوت | متن



5. صوت| متن

روزدوازدهم

شب سیزدهم

12. صوت | متن



6. صوت| متن

روزسیزدهم

شب چهاردهم




7. صوت| متن

روزچهاردهم

شب پانزدهم




8. صوت| متن

روزپانزدهم

شب شانزدهم




9. صوت| متن

روزشانزدهم

شب هفدهم




10. صوت| متن

 

 

 

عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


ایوب این قدر صبر کرد، همه سختی ها را تحمل کرد تا اونجا که حرف ناموس وسط اومد،

گفت خدایا، دیگه نمی تونم صبر کنم. حرف زینب که می شه حرف ناموسیه، نمی شه واردش شد،

فقط تصور کن یه خانم، نه عباسی نه قاسمی نه علی اکبری

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی، فرمودند: وقتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

قنداقه ی زینب (سلام الله علیها) را به محضر رسول اکرم برد، این نوزاد عزیز فاطمه، چشم مبارک را

برای هیچ یک دام از اهل بیت باز نکرد، و تنها وقتی قنداقه در بغل امام حسین قرار گرفت،

چشم مبارک را گشود.

در مجلس یزید نیز سر مبارک آقا از فراز نیزه به تمام اسرا نگاه کرد، ولی وقتی که مقابل حضرت زینب

(سلام الله علیها) رسید، چشمها را روی هم گذاشت و از گوشه های چشم مبارکش اشک جاری شد،

گویی می خواست فرموده باشد که: خواهر عزیز ! از این که این همه محبت به یتیمانم کرده اید، ممنون

شما هستم و بیش از این مرا خجل می کن.

گیسو به دست باد رها کردنت بس است                          اینگونه ای ستاره ی من دیدنت بس است 

راست به روی نیزه ولی بی تعادل است                                یک سنگ هم به نیت افتادنت بس است 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم آیت الله مروارید نقل می فرمود: مرحوم میرزای شیرازی به منزل حاج شیخ حسنعلی تهرانی

می روند تا در روضه شرکت کنند، مرحوم حاج شیخ در منبر این جمله را می خواند:

دخلت زینب (سلام الله علیها) علی ابن زیاد، (یعنی:حضرت زینب سلام الله علیها  وارد شد

در مجلس ابن زیاد)میرزا حالشان متغیر می شود و می فرماید: بقیه را نگو، بس است !

یعنی تا حق آن را ادا کنیم.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی می فرمود: 

این که عصر عاشورا دشمن، معجر از سر زینب (سلام الله علیها) کشیده، من مطمئنم

که هیچ کس قدرت نداشت به حضرت نگاه بیندازد، زیرا وقتی به خورشید آخرت

(پس از اینکه در چهار دریا فرو رفته و نور آن ضعیف شده و خورشید آسمان دنیا گشته، نمی توان نگاه کرد)

کسی هم نمی تواند خورشیدی را خدایی است و در هیچ  دریایی فرو نشده است نگاه بیاندازد. 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

حضرت زینب کبری (س)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


دو جا امام چهارم داشت جان می داد یک جا در مجلس شام آن موقعی که حضرت سخنرانی کردند،

یزید ملعون خواست امام را بکشد، زینب (سلام الله علیها) خود را سپر قرار داد، گفت: اول من را باید بکشید ... .

یکی جایی هم وقتی آقا را از کنار کشته ها عبور می دادند، زینب نهیب زد به حضرت، ای بقیه الماضی !

چرا چنین می کنید، شما تنها جا مانده اید ... . امام فرمود مگر این بدن، بدن بقیه الله نیست، پاره پاره است ... .

شاید هم یک جای دیگر هم آقا همین حال شدند، وقتی دستاشون را باز کردند، به بدن رقیه نماز بخوانند

از بس بدن سبک شده، آقا چطور جان دادن خواهر را دید؟ .. . .

و سیعلمون الذین ظلموا ایَّ منقلب ینقلبون

از خرابه می گذشتم، منزلم آمد بیاد                            دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

(محدث نوری این ولایت را نقل می کند) چندی از قضیه کربلا گذشت یه مسیحی اومد،

خدمت زین العابدین (علیه السّلام) گفت، می خوام شهادتین جاری کنم حضرت پرسید چی شده؟

بابام، جدم پیغمبر این همه شما نصیحت کرد، شما مسلمان نشدید، چی شده؟ گفت: دیشب یک خوابی دیدم،

خواب دیدم صحرای کربلا، اهل بیت بودند یکی یکی، ماجراها را گفت، زین العابدین (علیه السّلام) گریه می کردند،

حضرت می گفتند همین طوره، این مسیحی به یه جایی رسید که گفت: آقا دیدم تو خواب اُسرا را وقتی آوردند

تو شام سر مبارک از نیزه افتاد، حرف مسیحی تمام شد، آقا فرمودند: صحنه ها را نشونت دادند،

اما همه را نشون ندادند، ای مسیحی کجا بودی محله ی یهودیا ...  .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شهادت امام سجاد (ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


میون این همه وحشی،یه نفر هم بود دلش یه خورده،به رحم اومد،میگه وقتی خیمه ها رو آتیش

زدند،مقاتل رو وقتی می خونی،صرف این نبود بخوان خیمه ها رو به غارت ببرند،حروم زاده دستور

داد،گفت:خیمه هارو بسوزونید،هرکی تو خیمه هاست آتیش بزنید،تعجب نکن،گفت:دیدم دختر بچه ای

دامنش آتیش گفته بود،از خیمه ها بیرون دوید،پای برهنه روی این خارها داره میدوه؛با اسب دنبالش

رفتم،دیدم بچه ترسید ،دستاش رو  روی سرش گذاشت،گفت:آی مرد ما یتیم شدیم،ما دیگه صاحب

ندارم،گفتم:کاری باهات ندارم،اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم،تو این یکی دو روزه اینها فقط کسانی رو

دیدن که فقط آتیش میزنن،کسی که بخواد آتیش دامنی خاموش کنه ندیده،بچه با تعجب نگاه کرد، وقتی

آتیش دامنش رو  خاموش کردم،دیدم انگار یه چیزی می خواد بگه،خواسته ای داره،گفتم:چی می

خوای،حرفی داری بگو،گفت:بگو ببینم تو خورجین اسبت،یه مقدار  آب پیدا میشه؟ سه روزه اینها آب رو به

خیمه ها بستن،میگه اومدم یه مقدار آب آوردم براش،دستش دادم،دیدم هی نگاه به آب میکنه،هی اشک

میریزه،گفتم:مگه آب نمی خواستی بخوری،دو جور گفتن،یه جورش اینه ،گفت:به من بگو علقمه راهش از

کدوم طرفه،می خوام برم به عموم بگم:دیگه خجالت نکشه،آب آزاد شد،یه جوری دیگه هم اینجوری نقل

کردن،گفت:چرا آب نمی خوری،گفت:برا اینکه هنوز صدای بابام تو گوشمه،هی میگفت:آخ جیگرم داره

میسوزه،حسین..............

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آدم وقتی داغ می بینه، خودش را می زنه، اول داغ هر چی خودش رو می زنه نمی فهمه، چند روز دیگه که

بگذره، تازه جاهای زده ورم می کنه، وقتی همه از خیمه بیرون دویدند، زیارت ناحیه می گه همه خودشون

را زدند، رسیدند بالای تل زینبیه، باز خودشون را زدند اما شام غریبان که شد دشمن زدشون، باز اومدند تو

گودال قتلگاه دشمن زدشون ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شام غریبان به این راحتی به کسی گریه نمی دن،تا شب عاشوراء سراسر تلاطم و هیجانی،از بزرگان

وقتی سئوال می کنیم چرا،شام غریبان تازه روضه ها شروع شده،اول گریه ی زینبه،می بینیم ما گریه

ندارم، علت چیه؟این جور جواب ما رو می دن:«روزی گریه شام غریبان،روزی خواصه،تو اون ده شب اگر

نمرت قبولی باشه،اگه تو اون ده شب خوب گریه کرده باشی،می تونی،شام غریبان با زینب گریه کنی،اون

دستی که اباعبدالله رو دست خواهرش گذاشت،خواهر رو آرام کرد،رو قلب همه ی سینه زنا و گریه کنا هم

گذاشت».شما ها اگه امشب بدونید،چه خبره کربلا،میمیرید،بدونید بدنها رو خاکه،من نمی خوام این جوری

روضه بخونم،بگم امشب چه خبر شده؟ بگم امشب اومدن تو گودال هرکاری دلشون خواست کردن،یکی

لباس رو برد،یکی کفشا رو برد،نمی تونم برات باز کنم،زینب چند قدمی حسینش باشه ولی نتونه بیاد کنار

حسینش،لذا امشب شبه عجیبیه،گریه داشته باشی   بی بی امضاء کرده.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شام غریبان و روضه حضرت زینب و اهل حرم اباعبدالله(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


شب عاشورا هلال می گه دیدم امام حسین علیه السلام با خواهر حرف میزنه یه وقت خواهر گفت داداش

اصحاب رو امتحان کردی هلال می گه گریه کردم اومدم پیش اصحاب بلند شدیم رفتیم پشت خیمه زنها یا

بنات رسول الله با بی انت و امی شمشیر کشیدند رفتند سوی لشگر امام حسین فر مود عبا س جان برو

جلو یاران را بگیر همه گریه کنان آمدند زینب راحت شد هلال می گه

دنبال امام رفتم دیدم  می شینه پا میشه فرمود که هستی گفتم غلام شما هلالم آقا چه می کنی فرمود

خارهای بیا بان را در می اورم فردا شب بچه هام تو ای بیا بان میدون امام رضا علیه السلام فرمود

یا بن شبیب اگر خواستی گریه کنی فقط برای حسین علیه السلام گریه کن

یا بن شبیب درد حسین درد جان فزا ست               یا بن شبیب روضه ما داغ پر بلاست

یا بن شبیب درد حسین درد بی کسی است       یعنی عزیز فاطمه شب گرد بی کسی است

یا بن شبیب عمه ما را کتک زدند                                        آتش هزار بار به باغ فدک زدند

یا بن شبیب کوچه به دل غم نشا نده است          یعنی هنوز دست علی بسته مانده است

یا بن شبیب  خنده مرا ترک می کند                           خد ا لتر یب را چه کسی دک می کند

یا بن شبیب غصه دلم را کباب کرد                              شیب الخضیب دیده ما را پر آب کرد

یا بن شبیب جرم یتیم سه ساله چیست              دیگر پس از امام کشی آه و ناله چیست

یا بن شبیب قصه معجر نگفتنی است                       جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است

یا بن شبیب غا رت خیمه عجیب بود                            در شعله ها سلا له حیدر غریب بود

یا بن شبیب دختر ترسیده دید ه ای                         در زیر خار طفلک خوا بیده دید ه ای

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

یک عده حسین را نشانه گرفتن، می رفت روبلندی صدا می زد الله اکبر، زینب آروم میشد ،میزد به قلب

لشگر، آنقدر تیر زدن، بدن خشک شد یکی نیزه به پهلو زد.

بلند مرتبه شا هی ز صدر زین افتاد         اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد 

خیمه ها محاصره شد ،تیر به گلوی حسین زدند، شمشیر به کتف چپ، از رو اسب با گونه راست افتاد،

سنان از پشت سر یه نیزه زد بیرونکشید، می گفت مال خودمه، یه نیزه به سینه زد، تیر به گلو، شمر گفت

:کار رو تموم کن ،خولی اومد، سنان اومد ،نتونستن ،اخنس هم دید نمی تونه، شمر خودش رفت

او  می دوید و من می دویدم         او سوی مقتل من سوی قاتل

خودم دیدم که صحرا لاله گون  شد        پر از انا الیه راجعون شد

خودم دیدم سرش را می بریدند

او می نشست و من می نشستم         او روی سینه من در مقابل

او می دوید

من مرغ عشق حیدرم افتاده ام کنج قفس                خون ریزد از بال و پرم بالا نمی آید نفس

پهلو شکسته   در خون نشسته                        وا غربت وا غربتا

او می کشید و من می کشیدم               او خنجر از کین من آه از دل

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آمد کنار میدان ایستاد، اول با مرده دلان زنده نما حرف زد، گفت: آیا  کسی هست ما را برای خدا یاری کند،

بعد به اون زنده دلان مرده، گفت: یا مسلم ابن عقیل یا  حبیب یا زهیر، چرا شما را می خوانم ولی جوابی

نمی دهید ،ای عزیزان برخیزید از حرم  رسول خدا دفاع کنید، ببینید رینب گرفتار دشمنه.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند با شمشیر حسینش را می زنند

یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند دامن هایشان را پر از

سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .

زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد : وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ، 

از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین              با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین

هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین    در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب و روز عاشورا  و روضه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


سیدبن طاووس گوید: پس از آن که امام حسین (علیه السّلام) به شهادت رسید،

عمر سعد ملعون در میان سپاهیان خود فریاد زد:

من ینتدب للحسین فیوطّی الخیل ظهره؟ 

چه کسی حاضر است بر حسین (علیه السّلام) اسب بتازد و پشت او را با اسبان لگدمال کند؟ 

ده نفر از گروه طاغیان این کار را پذیرفتند ...

و آن قدر پیکر مقدس امام حسین (علیه السّلام) زیر سم اسبان

لگدمال کردند، حتی رضو اظهره و صدره، استخوان های پشت و سینه ی آن حضرت خرد شد.

مرحوم عبدالرزاق مقّرم می گوید: هر کدام از این اسب ها به هر شهری که می رسیدند، نعلشان را می

کندند و به عنوان تبرّک بالای منازل خود آویزان می کردند و یا می کوبیدند، در اثر همین کار، رفته رفته عمل

مزبور سنت شد و بعد از آن اکثر مردم نظیر همان نعل ها را می ساختند و بالای درب خانه ها آویزان می

کردند.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: در روز عاشورا، چهار جا، چهار عضو بدن ابی عبدالله به خاطر بی

آبی از کار افتاده بود، که حتی شاید اگر آب هم می دادند، کار از کار گذشته بود و فایده نداشت.

اولین جایی که از عطش از کار افتاد چشمان امام حسین (علیه السّلام) بود، امام صادق (علیه السّلام)

می فرماید: جدّ ما در روز عاشورا، از شدت عطش چشمانش آسمان را دود می دید.

دومین عضو، لبهای آقا بود، می دونی چرا؟ حمیدبن مسلم می گه دیدم لب های حسین علیه السلام

مانند دو چوپ خشک شده به هم می خورد، دیدم از لبهای حسین داره خون می آید.

سومین عضو زبان حضرت بود، همان زمان که علی اکبر را بغل گرفت، زبان در دهان علی گذاشت، علی

اکبر دید بابا از خودِ او تشنه تر است.

چهارمین عضو جگر حسین بوده، هلال بن نافع می گوید، آمدم نزدیک گودال، جنگ تمام شده، از بالای

گودال نگاه کردم، دیدم لبهای حسین تکان می خورد، نزدیک تر رفتم، گفتم شاید حسین نفرین می کنه،

دیدم می گوید: «لشگر جگرم از تشنگی می سوزد» از گودال آمدم بیرون، سریع رفتم آب آوردم، دیدم شمر

داره بیرون می آید، گفت کجا می روی، گفتم می روم پسر فاطمه را سیراب کنم، گفت زحمت نکش، من

سیرابش کردم ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ذبح کردن و نحر کردن دو چیز است: ذبح کردن سر از بدن جدا کردن است، و نحر این است که نیزه یا کاردی

در نحر او، که گودی گردن است، فرو می برند، مانند شتر که او را نحر می کنند. لذا خطاب به ابی عبدالله در

فقرات زیارت می خوانیم (السلام علی من هو نحره منحور)

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یک انسان،تشنگی دیگه غلبه کرد،چون زخم ها زیاده،عددش

بالاست،حضرت به زانو شد،ولی رو زانو قامت داشت،همین باعث شد،تیر سه شعبه تو قلبش خورد،روایت

مقتل این طوریه،میگه هر کاری کرد،چون عمیق فرو رفته بود،نتوانست حضرت،از جلو تیر رو بیرون

بیاره،اینجاست مادرش داد میزنه،آی....میفرماید: دست برد،عقب سر،تیر و بیرون آورد،مثل فواره خون میزد

بیرون،خونها رو گرفت:رو صورتش مالید،فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله،یه

وقت دیدن حضرت صورتش رو گذاشت رو خاک،تا حضرت صورتش و گذاشت رو خاک، ریختن همه، یکی

انگشت جدا میکرد، روایت میگه:برای اینکه حضرت دیگه نتونه از خودش دفاع کنه، دستاشو از مچ

بریدند.حسین.....

بهانه دارد این دلم         به کربلا سفر کند        بر آن ضریح محترم         به چشم تر نظر کند 

میکُشی مرا حسین 

فدای خاک کربلا            حریم قتلگاه تو      همان مکان که بوده است     به خیمه ها نگاه تو 

از اون جا به خیمه ها نگاه میکرد 

جان مادرت حسین     جان خواهرت حسین    کن به من عطا حسین      میکُشی مرا حسین 

فدای تشنگی تو      که سوخته گلوی تو     فدای زخم خنجری         که مانده است به روی تو 

قاری بریده سر           روی نیزه در به در           کشته ی خدا حسین 

یه شب اومدی برای یه سالت روضه خوندم برو، وقتی زینب سلام الله علیها بهش میگه، مُرَمل بالدماء،مقطع

الاعضاء، اون بچه هایی که از تو خیمه اومدن بیرون،دیدن همه چیزو چیکار میخواستن بکنند ؟بیخود نبود

فرمود:عمه جان،زینب جان، بگو همشون ، علیکم بالفرار،بگو فرار کنند،این نامردها رحم نمی کنند،آی آی

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب و روز عاشورا  و روضه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


شیخ جعفر شوشتری می گوید، اگر همه ی شهدا لحظه ی آخر آب از دست پیغمبر خوردند،

عباس (علیه السّلام) نخورده، گفته اون آب را نمی خورم، برادرم تو خیمه لبهاش خشکیده ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گفت داداش من فردا چکاره ام؟ فرمود: برو آب بیار،

جاسوس های دشمن متوجه شدند، اومدند خبر رسوندند

(قبلاً خیلی ها برای بردن آب آمده بودند) گفتند: فردا خود عباس (علیه السّلام) میاد علقمه، ترس بین

لشگر دشمن افتاد، 400 هزار تیرانداز اومدند برا یک نفر، کنار شریعه.

تا روزی که اذن جهاد داده شد، هیچ کس عباس (علیه السّلام) را در لباس رزم ندید، دیدند صبح عاشورا

رفت تو خیمه، لحظاتی نگذشت، پر خیمه را کنار زد، بچه ها همه نگاه کردند، ماشاءالله، الله اکبر، حیدری

شمشیر حمایل کرده، خوود به سر گذاشته، زره به تن کرده، مثل علی سپر دست گرفت، اما از صبح تا

عصر ناراحت دست به قبضه ی شمشیر، آقا ! هر موقع اجازه بده من اینها را تار و مار کنم، امام حسین

(علیه السّلام) اجازه نمی ده، می گوید تو کنار من باشی، من آرامم،

اما رفت آخر میدان انی علی العباس اغدو بسقا ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

وقتی حضرت یوسف چشمش به لباس برادرش بنیامین افتاد، دید چند جای آن نام یوسف بافته اند،

فرمود: این چیست؟

بنیامین گفت: این نام برادر من است که از او جدا شدم، گفته اند: گرگ او را خورده، یوسف فرمود: تو آنجا

بودی وقتی برادرت را گرگ خورد، گفت نه اگر بودم جانم را فدایش می کردم.

بعد زمانی که یوسف سر سفره دست دراز کرد طعام بخورد،

بنیامین «صیحه زد و گریه کرد، احوالش متغیر شد، یوسف گفت: چی شد،

گفت: امیر ببخشید، چشمم که به دست شما افتاد، دیدم خیلی شبیه دست برادرمه.

بنیامین شبیه دست برادر را دید، احوالش تغییر کرد، آه از آن وقتی که چشمان حسین به دستای بریده ی

برادر افتاد، بی خود نبود دست به کمر گرفت و فرمود: «الان انکسر ظهری»

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

چقدر تو عزیزی آقا، بعضی نوشتن واقعه کربلا که تمام شد، کاروان رفت مدینه، یک سخنگو داشته، بنا بود،

جواب او بده، یکی می گفت: پدرم، یکی عمو، وقتی ام البنین آمد ،مثل کو هی از وقار، فرمود از کربلا چه

خبر؟، گفت خانم فزندانتان شهید شدن، مثل این که نشنید، فر مود چه خبر؟ مثل اول شنید ،غضبناک شد،

تمام آنها که زیر آسمانند، تمام بچه هام  فدای حسین شوند، گفت: از حسین بگو.

تو عاشق عباسی، باب الحو ائج، وقتی رفتی کربلا،سر از پا نمی شناسی، کنار حرم عباس، هر حرفی نگو،

از سکینه نگو

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

دختر امیرالمومنین علیه السلام زینب کبری سلام الله علیها خیلی مصیبت دید، داغ جد و مادر و پدر

بزرگوارش، وقتی مادر رفت فریاد زد: وا اماه، وقتی پدر رفت ناله وا ابتاه ،وقتی امام حسن علیه السلام

رفت ناله وا اخا، وقتی ابا الفضل علیه السلام رفت صدای ضجه ای بلند شد از خیمه،

صدا می زد وای امان از اسیری .

قتلگه دریای خون شد          شمر با خنجر برون شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ام البنین به  اهل مدینه گفت :به من ام البنین  نگویید این مال وقتی است چهار پسر داشتم .

همه رفتند، ابا الفضل سر پایین، آقا سینه ام تنگ شده ،آقا فرمود: عبا س با هم می رویم میدان ،رفتند،

قرار گذاشتند هر کدام به آب رسید، علا مت بدهد، عبا س رسید یه نگاه کرد، آب رو آب ریخت ،مشک رو پر

کرد، فریاد زد انا بن علی المرتضی، امام حسین متو جه شد، صدا زد انا بن محمد مصطفی، دست راست

عبا س را بریدن ،به دست چپ داد مشک را، فریاد زد انا بن علی المرتضی، حسین گفت انا بن فاطمه

الزهرا، هر چه امام صدا زد، صدای عبا س نیامد، دو دستش را قطع کردند، مشک به دندان اومد ،گفت: می

گن یل عرب تویی، گفت: نا نجیب وقتی اومدی دست ندارم، گفت اگه تو نداری من دارم، به فرق عبا س زد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب شب تاسوعا ست ، امشب شب آن آقایی است که غیر مسلمانها هم به او متوسل می شوند ،

امشب دست به دامن آن آقایی بزن که دستگیر عالم است ، باب الحوائج است .

گفت در عالم خواب خدمت امام زمان رسیدم ، دیدم نامه هایی جلوی آقاست ، آقا نامه ها را بعد از خواندن

به کناری می گذارند . اما بعضی نامه ها را می خواندند و به چشم می گذاشتند

از آقا پرسیدم ، آقا این نامه ها چیه ؟

فرمودند : این نامه ها حاجات محبّان ماست که به امام زاده ها متوسل شده اند . پرسیدم : آقا جان چرا

بعضی از این نامه ها را به چشم می گذارید .

فرمودند :آخر این نامه ها ، حاجاتی است که مرا به عمویم عباس قسم داده اند  .

چه گذشت بر امام حسین ، وقتی آمد کنار بدن غرق به خون برادر ، سر برادر را به دامن گرفت ، خونهای

چشمانش را پاک کرد فرمود : اَلآن اِنکَسَرَ ظَهری ،وَ قَلّت حِیلتی وَ شَمَّت بی عَدوّی

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

معمولاً وقتی بچه ای به دنیا می آید ، اول بابایش را صدا می کنند

خدا به تو فرزندی عطا کرده ، وقتی عباس متولد شد ،

مادرش ام البنین قنداقه عباس را داد دست امیرالمؤمنین ،نگاهش به صورت علی است ،

می خواهد ببیند علی خوشحال می شود یا نه ، دید امیر المؤمنین خم شد دستهای عباس را می بوسد و

گریه می کند . عرضه داشت آقا دستهای بچه ام مگر طوری است ؟

فرمود : نه ام البنین ، بهترین دستی است که خدا خلق کرده است، من این دستها را به خاطر خدا

می بوسم ، آقا چرا گریه می کنی ؟ حضرت قضایای کربلا و شجاعت عباس ، جدا شدن دستهای نازنین

عباس را برای ام البنین گفتند ، تا شنید دستهای عباس در راه حسین از بدن جدا می شود فوراً از جا بلند

شد قنداقه عباس را گرفت از دست مولا ، هی دور سر حسین می گرداند

و می گوید : عباسم به قربانت شود .

اما عاشقان اباالفضل (حاجت دارها ، مریض دارها ) اینجا علی دستهای عباس را می بوسیدوگریه می کرد

اما کربلا دیدند امام حسین در بین نخلستان پیاده شد شیئی را برداشت به چشمانش می مالید

و می بوسید آن دستهای بریدة عباس برادر بود .

آن نخل به خون تپیده را می بوسید                         آن مشک ز هم دریده را می بوسید

خورشید کنار علقمه خم شده بود                                    دستان ز تن بریده می بوسید

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب و روز تاسوعا و روضه حضرت ابالفضل العباس

به ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت