
شب عاشورا هلال می گه دیدم امام حسین علیه السلام با خواهر حرف میزنه یه وقت خواهر گفت داداش
اصحاب رو امتحان کردی هلال می گه گریه کردم اومدم پیش اصحاب بلند شدیم رفتیم پشت خیمه زنها یا
بنات رسول الله با بی انت و امی شمشیر کشیدند رفتند سوی لشگر امام حسین فر مود عبا س جان برو
جلو یاران را بگیر همه گریه کنان آمدند زینب راحت شد هلال می گه
دنبال امام رفتم دیدم می شینه پا میشه فرمود که هستی گفتم غلام شما هلالم آقا چه می کنی فرمود
خارهای بیا بان را در می اورم فردا شب بچه هام تو ای بیا بان میدون امام رضا علیه السلام فرمود
یا بن شبیب اگر خواستی گریه کنی فقط برای حسین علیه السلام گریه کن
یا بن شبیب درد حسین درد جان فزا ست یا بن شبیب روضه ما داغ پر بلاست
یا بن شبیب درد حسین درد بی کسی است یعنی عزیز فاطمه شب گرد بی کسی است
یا بن شبیب عمه ما را کتک زدند آتش هزار بار به باغ فدک زدند
یا بن شبیب کوچه به دل غم نشا نده است یعنی هنوز دست علی بسته مانده است
یا بن شبیب خنده مرا ترک می کند خد ا لتر یب را چه کسی دک می کند
یا بن شبیب غصه دلم را کباب کرد شیب الخضیب دیده ما را پر آب کرد
یا بن شبیب جرم یتیم سه ساله چیست دیگر پس از امام کشی آه و ناله چیست
یا بن شبیب قصه معجر نگفتنی است جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است
یا بن شبیب غا رت خیمه عجیب بود در شعله ها سلا له حیدر غریب بود
یا بن شبیب دختر ترسیده دید ه ای در زیر خار طفلک خوا بیده دید ه ای
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
یک عده حسین را نشانه گرفتن، می رفت روبلندی صدا می زد الله اکبر، زینب آروم میشد ،میزد به قلب
لشگر، آنقدر تیر زدن، بدن خشک شد یکی نیزه به پهلو زد.
بلند مرتبه شا هی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
خیمه ها محاصره شد ،تیر به گلوی حسین زدند، شمشیر به کتف چپ، از رو اسب با گونه راست افتاد،
سنان از پشت سر یه نیزه زد بیرونکشید، می گفت مال خودمه، یه نیزه به سینه زد، تیر به گلو، شمر گفت
:کار رو تموم کن ،خولی اومد، سنان اومد ،نتونستن ،اخنس هم دید نمی تونه، شمر خودش رفت
او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل
خودم دیدم که صحرا لاله گون شد پر از انا الیه راجعون شد
خودم دیدم سرش را می بریدند
او می نشست و من می نشستم او روی سینه من در مقابل
او می دوید
من مرغ عشق حیدرم افتاده ام کنج قفس خون ریزد از بال و پرم بالا نمی آید نفس
پهلو شکسته در خون نشسته وا غربت وا غربتا
او می کشید و من می کشیدم او خنجر از کین من آه از دل
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آمد کنار میدان ایستاد، اول با مرده دلان زنده نما حرف زد، گفت: آیا کسی هست ما را برای خدا یاری کند،
بعد به اون زنده دلان مرده، گفت: یا مسلم ابن عقیل یا حبیب یا زهیر، چرا شما را می خوانم ولی جوابی
نمی دهید ،ای عزیزان برخیزید از حرم رسول خدا دفاع کنید، ببینید رینب گرفتار دشمنه.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند با شمشیر حسینش را می زنند
یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند دامن هایشان را پر از
سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .
زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد : وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ،
از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین
هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای
شب و روز عاشورا و روضه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
به ادامه مطلب مراجعه نمایید