سیدبن طاووس گوید: پس از آن که امام حسین
(علیه السّلام) به شهادت رسید،
عمر سعد ملعون در میان سپاهیان خود فریاد زد:
من ینتدب للحسین فیوطّی الخیل ظهره؟
چه کسی حاضر است بر حسین (علیه السّلام)
اسب بتازد و پشت او را با اسبان لگدمال کند؟
ده نفر از گروه طاغیان این کار را
پذیرفتند ...
و آن قدر پیکر مقدس امام حسین (علیه السّلام) زیر سم اسبان
لگدمال
کردند، حتی رضو اظهره و صدره، استخوان های پشت و سینه ی آن حضرت خرد شد.
مرحوم عبدالرزاق مقّرم می گوید: هر کدام
از این اسب ها به هر شهری که می رسیدند، نعلشان را می
کندند و به عنوان تبرّک
بالای منازل خود آویزان می کردند و یا می کوبیدند، در اثر همین کار، رفته رفته عمل
مزبور سنت شد و بعد از آن اکثر مردم نظیر همان نعل ها را می ساختند و بالای درب
خانه ها آویزان می
کردند.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: در روز
عاشورا، چهار جا، چهار عضو بدن ابی عبدالله به خاطر بی
آبی از کار افتاده بود، که
حتی شاید اگر آب هم می دادند، کار از کار گذشته بود و فایده نداشت.
اولین جایی که از عطش از کار افتاد چشمان
امام حسین (علیه السّلام) بود، امام صادق (علیه السّلام)
می فرماید: جدّ ما در روز
عاشورا، از شدت عطش چشمانش آسمان را دود می دید.
دومین عضو، لبهای آقا بود، می دونی چرا؟
حمیدبن مسلم می گه دیدم لب های حسین علیه السلام
مانند دو چوپ خشک شده به هم می
خورد، دیدم از لبهای حسین داره خون می آید.
سومین عضو زبان حضرت بود، همان زمان که
علی اکبر را بغل گرفت، زبان در دهان علی گذاشت، علی
اکبر دید بابا از خودِ او تشنه
تر است.
چهارمین عضو جگر حسین بوده، هلال بن نافع
می گوید، آمدم نزدیک گودال، جنگ تمام شده، از بالای
گودال نگاه کردم، دیدم لبهای
حسین تکان می خورد، نزدیک تر رفتم، گفتم شاید حسین نفرین می کنه،
دیدم می گوید:
«لشگر جگرم از تشنگی می سوزد» از گودال آمدم بیرون، سریع رفتم آب آوردم، دیدم شمر
داره بیرون می آید، گفت کجا می روی، گفتم می روم پسر فاطمه را سیراب کنم، گفت زحمت
نکش، من
سیرابش کردم ... .
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ذبح کردن و نحر کردن دو چیز است: ذبح کردن سر از بدن جدا کردن است، و نحر این
است که نیزه یا کاردی
در نحر او، که گودی گردن است، فرو می برند، مانند شتر که او
را نحر می کنند. لذا خطاب به ابی عبدالله در
فقرات زیارت می خوانیم (السلام علی
من هو نحره منحور)
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یک
انسان،تشنگی دیگه غلبه کرد،چون زخم ها زیاده،عددش
بالاست،حضرت به زانو شد،ولی رو
زانو قامت داشت،همین باعث شد،تیر سه شعبه تو قلبش خورد،روایت
مقتل این طوریه،میگه
هر کاری کرد،چون عمیق فرو رفته بود،نتوانست حضرت،از جلو تیر رو بیرون
بیاره،اینجاست مادرش داد میزنه،آی....میفرماید: دست برد،عقب سر،تیر و بیرون
آورد،مثل فواره خون میزد
بیرون،خونها رو گرفت:رو صورتش مالید،فرمود: بسم الله و
بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله،یه
وقت دیدن حضرت صورتش رو گذاشت رو
خاک،تا حضرت صورتش و گذاشت رو خاک، ریختن همه، یکی
انگشت جدا میکرد، روایت
میگه:برای اینکه حضرت دیگه نتونه از خودش دفاع کنه، دستاشو از مچ
بریدند.حسین.....
بهانه دارد این دلم به کربلا سفر کند بر آن ضریح محترم به چشم تر نظر کند
میکُشی مرا حسین
فدای خاک کربلا حریم قتلگاه تو همان مکان که بوده است به خیمه ها نگاه تو
از اون جا به خیمه ها نگاه میکرد
جان مادرت حسین جان خواهرت حسین کن به من عطا حسین میکُشی مرا حسین
فدای تشنگی تو که سوخته گلوی تو فدای زخم خنجری که مانده است به روی تو
قاری بریده سر روی نیزه در به در کشته ی خدا حسین
یه شب اومدی برای یه سالت روضه خوندم
برو، وقتی زینب سلام الله علیها بهش میگه، مُرَمل بالدماء،مقطع
الاعضاء، اون بچه
هایی که از تو خیمه اومدن بیرون،دیدن همه چیزو چیکار میخواستن بکنند ؟بیخود نبود
فرمود:عمه جان،زینب جان، بگو همشون ، علیکم بالفرار،بگو فرار کنند،این نامردها رحم
نمی کنند،آی آی
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای
شب و روز عاشورا و روضه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
به ادامه مطلب مراجعه نمایید