خلق عالم سائل و روزی خورت لیف خرما وصله های چادرت
ای سه شب بی قُوت و از قوت تو سیر هم
فقیر وهم یتیم وهم اسیر
یک روزی صدا زد زینبم ، بنشین کنار بسترم
، وصیتم هایم رابه بابات علی گفتم ،
دخترم یک وصیت هم به تو دارم . من از شما
عاشقان فاطمه سئوال می کنم آیا تا حال دیدید
یک مادر به دختر چهار ساله وصیت بکند
!
قربانت بروم فاطمه جان ، آمد کنار بستر
مادر نشست زینب ، صدا زد زینبم روز عاشورا میاد ،
من که کربلا نیستم به جای من زیر
گلوی حسینم را ببوس ،
یا فاطمه زینب وصیت شما را در روز عاشورا انجام داد زیر
گلویش را بوسید
( اینجا را مادر وصیت کرده بود ) امّا زینب یک کار دیگر هم کرد
وقتی آمد گودال قتلگاه لبهایش را گذاشت بر رگهای بریده حسین .
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مادر امشب زینبت را ناز کن چشمهای بسته ات را باز من
یا مکن مادر از این خانه سفر یا
که زینب را به همراهت ببر
زینب چهار ساله دوید دامن بابا را گرفت
صدا زد : بابا مادرمان را کجا می بری ؟
خدا نکند یک مادر جوانی درخانه جان بدهد بیش از همه بچه های خانه می سوزند ،
گریه
می کنند، مادر مادر می گویند .
شب بود گل خانه ی ما را بردند بی
جان تن جانانه ی مارا بردند
آهسته در سوخته را وا کردند خاکستر
پروانه ی ما را بردند
قربان آن بدنی که علی شبانه غسل و کفن
کرد . من از شما می پرسم که آیا دیده اید
مردی خودش خانمش را دفن کند . بدن زن را
که می خواهند دفن کنند دو محرم باید باشد
که یکی بالای قبر و یکی داخل قبر ، امیر
المؤمنین یک محرم فاطمه بود .
فرمود : وقتی که بدن را سرازیر قبر کردم دیدم دو
دست مثل دستهای پیامبر نمایان شد
همه
بگوئید یا زهرا .
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
افسوس پس از وفات احمد از
جور و جفا و ظلم بی حد
پهلوش ز ضرب بر شکستند بازوش
ز تازیانه خستند
برروی چو ماه انوار او برگ
گل و روی اطهر او
از کینه عدو نواخت سیلی وز
سیلی کین بگشت نیلی
چه کردند با فاطمه زهرا ، که تا زنده
بود گریه می کرد ؛ زنهای مدینه دیدند چند روز است
زهرا بیرون نمی آید ، صدای گریه
اش را نمی شنوند دیگر بقیع نمی آید ،چرا فاطمه نمی آید ،
زنهای مهاجر و انصار
آمدند خانه ی بی بی برای دیدن زهرا ، امّا چه زهرایی
( ذابَ لَحمَها
وَجٍَثَّ جَلدَها عَلی عَظمَها ) ، گوشت بدن آب شده ، پوست روی استخوان چسبیده
،گفتند : ( یا بنت رسول الله ، کیف اصبحت ؟) فرمود : ( اصبحت والله آئسته لدنیاک )
.
صبح کردم در حالی که از دنیای شما سیر و از مردان شما بیزار ، آن وقتی مه بین در
و دیوار ناله کردم
بدادم نرسیدید ،پهلوی مرا شکستند ، بچه ام را کشتند ،حالا وقت
مرگم آمدید
احوالپرسی می کنید ،زنها گریان شدند و رفتند به شوهرانشان گفتند : این
فاطمه ای که ما دیدیم ،
می میرد .عصری مردم با خبر شدند که زهرا از دنیا رفته است
، درب خانه جمع شدند
، ابوذر آمد ، فرمود بروید ما فعلاً جنازه را بر نمی داریم .
( فلما نامت العیون ) وقتی که چشمها بخواب رفت علی می خواهد بوصیت زهرا عمل کند ،
بدن او را غسل داد . کفن کرد .1همه بگوئیم یا زهرا ...
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نال ای دل که اینجا ناله دارد درون
سینه داغ لاله دارد
به ماه آسمان برگو متابد که اینجا ماه هجده ساله دارد
امشب شب شهادت بی بی دو عالم زهراست ،
بمیرم برای بچه ها ی بی مادر زهرا ،
امشب غریبانه غسل مادر را نظاره می کنند ، اشک
می ریزند . اگر با چشم دل نظاره کنی
می بینی امام حسن یک طرف ، امام حسین یک طرف ،
زینب و ام کلثوم یک طرف دیگر نشسته اند
گریه می کنند . یک وقت علی کنار بدن فاطمه
فرمود : عزیزانم بیائید یک بار دیگر مادرتان راببینید
یک وقت بچه ها روی بدن مادر
افتادند ، یک دسته به گردن حسین ، یک وقت منادی ندا کرد
یا علی بردار بچه ها را از
روی سینه زهرا ، ملائکه ها ی آسمان بی طاقن شدند .
علی جان کاش کربلا بودی ، آن وقتی که ناز
دانه ی حسین خود ش را روی بدن بی سر بابا انداخت
یک جمله ا ی کنار بدن بی سربابا
کفت دل شیعه را می سوزاند . نگفت بابا آب می خواهم ،
نگفت بابا بغلم کن ، گفت بابا
نگاه کن عمه ام را با تازانه می زنند .
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ای اول مظلوم عالم این شبها در خانه علی
گریه بود، گریه تعطیل نمشه،
وقتی امیر المومنین علیه السلام رفت بدن ، صدیقه کبری را دفن کند فرمود بعد از این کارم
روزها گریه و شبها خواب ندارم یک جای دیگر وقتی که سید السا جدین بدن ابی عبد الله
را دفن کرد
فرمود دیگه بعد از این من گریه و غصه ام دائمی است.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بمیرم برای
جنازه آن دختری که نصف شب آن را تشییع کردند. یا رسول الله! جایت خالی بود
که
ببینی جنازه فاطمه (س) را فقط هفت نفر برداشتند. جنازه را دارند می برند.
همه
دارند آرام گریه می کنند تا کسی متوجه تشییع جنازه نشود، تا مردم نفهمند
که جنازه
مظلوم و غریب فاطمه (س) را دارند می برند. جنازه را به قبرستان بقیع آوردند.
یک قبری برای فاطمه عزیز کندند. علی
(ع) را تسلیت دادند و به خانه آوردند.
اما
من بمیرم برای آن آقایی که کنار بدن هیجده ساله نشسته بود، اما هر چه نگاه کرد دید
یک نفر نیست کمکش کند.
بریم کربلا یک وقت رو کرد طرف خیمه ها و فرمود: جوانها بیایید جنازه
پسرم را بردارید.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
از شما یک سوال
دارم، همه نوشته اند، که عمر لعنت الله علیه در را یک جوری فشار داد
که استخوانهای پهلوی بی بی شکست. لااله الاالله. تورا
به خدا گوش کن! همه این را نوشته اند.
اما آیا شنیده اید که شکسته بندی بیاورند؟
هیچ جا این را ننوشته اند. من خیال می کنم
این چند روز که بی بی زنده بود هر وقت
می خواست بلند شود دستش را به دیوار می گرفت.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) و مناجات های فاطمی
به ادامه مطلب مراجعه نمایید