ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

 

حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است             

نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است


مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی                              

ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است


نه فقط عالم شیعه به حسن می‌نازد                                      

شور در عالم بالاست حسن را عشق است


یل صفین و جمل یکه سوار عرب است                                   

رجز حضرت سقاست حسن را عشق است


به خداوند قسم عشق جگر میخواهد                                       

جگرسوخته زیباست حسن را عشق است


@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

از نان تو بلند شده بوی دیگری                                            اعجاز کردی و غزلم شد پیمبری

 ای یاکریم در دل من خوب میپری                                          وقت قنوت ها بخدا عین مادری

مستت شدیم (به)، چقدر شکل حیدری


آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری


ماییم و سفره های پذیرایی شما                                       ایل و تبار من ، همه بر نان تو گدا


وقتی گذر کند ز سر موی تو هوا                                    بی هوش میشویم ، نکن زلف را رها


یوسف گدای خانه ی تو بهر دلبری


آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری


امشب نریز می، بده بر این جگر عسل                        کاری که (می) کند، بکند بیشتر عسل


مادر عسل ، پدر عسل و این پسر عسل                     شیرین بنوش چون که ندارد ضرر عسل


حتی عسل به قند لبان تو مشتری


آقا قسم به نام ابلفضل ، محشری


باده کنار زلف تو تعریف میشود            شور از سه تار زلف تو تعریف میشود


داغ از شرار زلف تو تعریف میشود            مه در مدار زلف تو تعریف میشود


بیچاره ات شدیم به مصراع آخری


آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری


مدهوش جلوهای نحیف لب تو ایم                                  حیران آیه های شریف لب توایم


دیوانه ی صدای لطیف لب توایم                                  ما کشته گان نقش ظریف لب توایم


به به به خالق هنر و این فن آوری


آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری


@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

ما را نوشته اند برای گدا شدن                              کوچک شدن فقیر شدن خاک پا شدن

داده به ما غلامی اولاد فاطمه                                        ظرفیت طلا شدن و کیمیا شدن

این نوکریِ محض، می ارزد به نعمت                        آدم شدن ،بزرگ شدن، با خدا شدن

گشتیم زنده از علی و خانواده اش                           امّید ما حسین و حسن را فدا شدن

هرگز به کار خلق دخالت نمی کنیم                       ما را بس است خاک در ِ مجتبی شدن

ما مست مست قطره ای از حوض کوثریم

دیوانگان لطف ولیعهد حیدریم

ای اولین ستاره ی شب های فاطمه                                نامت شنیدنی است ز لب های فاطمه

پیچیده ذکر ِ خیر تو از عرش تا به فرش                                             اول امامزاده ی دنیای فاطمه

از آن زمان که پلک دو چشم تو باز شد                                شب ها تمام شد شب احیای فاطمه

مادر تو را به عشق ولایت بزرگ کرد                                       صفین رفته ای و جمل جای فاطمه

آگاه کن مرا ز مقامات مادرت                                                     تعریف کن کمی ز مصلای فاطمه

کِی می رسد به خوبی ِ تو شاهزاده ای

«تو مادری ترین پسر خانواده ای »

خورشید زیر سایه ی تو جلوه گر شده                 شب در کنار نام شریفت به سر شده

یاد آور ِجوانی ِ سردارِ خیبری                                     عباس در سپاه تو مرد خطر شده

هر کس که بیشتر به تو عرض ادب کند                           آرامش قیامت او بیشتر شده

طعنه به عمر نوح ِنبی می زند حسن             عمری که با بهانه ی عشق تو سر شده

چون روز روشن است ، مقام تو حسین              خوار دوچشم های زنی فتنه گر شده

لعنت به آنکه چشم ِندیدِ تو داشته

آن که بنایِ بی کسی ات را گذاشته

ما را نوشته اند گدایان محضرت                           دیوانه و اسیر و گرفتار و نوکرت

ما آمدیم تا که غریبی ات کم شود                         ما آمدیم تا که بگردیم قنبرت

ما را قسم به جان حسینت محل بده                       مانند قاسمیم اسیر برادرت

ما آمدیم محض رضایت عوض شویم               ما را تو سر به راه نما! جان مادرت

در روز رونمایی گنبد طلایی ات                         ما را قبول کن تو به عنوان کفترت

نفرین به آن که با تو در افتاد یا حسن

کِی می شود بقیع تو آباد یا حسن

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

جهت مشاهده دیگر اشعار

ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 




 

حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است
نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است
مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی
ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است
نه فقط عالم شیعه به حسن می‌نازد
شور در عالم بالاست حسن را عشق است
یل صفین و جمل یکه سوار عرب است
رجز حضرت سقاست حسن را عشق است
به خداوند قسم عشق جگر میخواهد
جگرسوخته زیباست حسن را عشق است
مانده در خانه غریب و بین یک شهر غریب
چقدر بی کس و تنهاست حسن را عشق است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

چشم انتظار صوت تو محراب  مجتبی
محتاج سفره ات من بی تاب مجتبی
ای چلچراغ قبر تو مهتاب مجتبی
جان می دهم به پای تو ارباب مجتبی
هستم غلام و نوکر و عبد کریم ها
یک ذرّه از تبار تو عبدالعظیم ها
درسینه ی بقیع حرم می شود بنا
مثل حریم شاه نجف مثل مرتضی
با گنبدو مناره و ایوانی از طلا
شش گوشه ای شبیه حسین طرح کربلا
آخر به دست شیعه حرم دار می شوی
دارای گنبدی چو علمدار می شوی
با دیدن غریب دیارت دلم گرفت
خاک بقیع و گرد و غبارت دلم گرفت
بالاسرت به سنگ مزارت دلم گرفت
دیدار پشت درب و زیارت دلم گرفت
دستم برای عرض ارادت به سینه است
این بارگاه قدس امام مدینه است!!؟
هرشب به سینه غصه و غم  بار می شود
با طعنه شهر بر سرت آوار می شود
از خاطرات ، چشم تو خونبار می شود
وقتش رسیده لحظه ی دیدار می شود
عالم شده مقابل چشمت سیاه آه
با یاد کوچه و بانوی بی پناه

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد

با راه رفتن تو قدم آفریده شد
خالق نشسته بود که مدح تو را کند

اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد
یا پیش تر ز جود و کرم بوده ای حسن

یا هم زمان با تو کرم آفریده شد
ای لال باد آن که تو را بی حرم شمرد

از ناز شصت توست حرم آفریده شد
روز جمل تو حیدر ثانی شدی حسن

پای شجاعت تو جنم آفریده شد
از مردم عرب که تو خیری ندیده ای

پس بهر یاری تو عجم آفریده شد
تا شکل بی قراری شب های تو شوم

این اشک های چشم ترم آفریده شد
وقتی حسن به معنی صبر است ، غصه نیست

گر صد هزار رنج و الم آفریده شد
باید که شکل پر زدنت فرق هم کند

پس لا جرم پیاله سم آفریده شد

پای کتاب زندگی پر بلایتان

اشک خدا چکیده و غم آفریده شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مرا که بی قرار می کند حسن
به جرعه ای خمار می کند حسن
مرا که مست ، می ، برای غیر مست
شراب را شرار می کند حسن
مرا اگر شده است محض دلخوشی
گدای خود شمار می کند حسن
خدا ! تو خالق کرامتی ولی
بیا ببین چه کار می کند حسن!
رسول، جز حسین پاره تنش
به کیست افتخار می کند، حسن.
ضریح سینه را اگر طلا ، حسین
ولی پراز عیار می کند حسن
حسین و کشتیش درست ، منتها
مرا اگر سوار می کند ، حسن
دل مرا حسین می برد ولی
شکار را شکار می کند حسن
حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است -
بقیع اختیار می کند حسن.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ما را غبار مقدم حیدر خطاب کن
ما را فقط سیاهی لشکر حساب کن
ما با حسن به عشق حسین آشنا شدیم
ما از مدینه راهی کرب و بلا شدیم
اول مرا گدای حسن آفریده اند
بعدا برای سینه زدن آفریده اند
کم خواستن زشاه برای گدا بد است
آنهم حسن که سبط کریم محمد است
مولای ما حسن به کریمی زبانزد است
در کوچه ی کریم پر از رفت و آمد است
این سید الکریم ،کریم کریم ها است
کوری چشم عایشه فرزند مصطفی است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

خدا به هر که شبی عاشقانه‌تر داده

دو چشم جاری و اشکی روانه‌تر داده

زمان خلقت عالم خدای عشق‌پسند

به عاشقان جگری پر زبانه‌تر داده

کنار سفره‌ی اکرام آمدم دیدم

کریم رزق مرا دیدگان تر داده

به نیمه‌ی رمضان حق به فاطمه، به علی

ز بوی عشق شبی جاودانه‌تر داده

اگر چه نسل امامان حسینی‌اند خدا

به مجتبی نمکی مادرانه‌تر داده

شکوه عشق ز لب‌های یار می‌ریزد

رگ گدا شدنم را چه برمی‌انگیزد

تو آسمانی و می‌ریزد از تو بال فقط

یکی دو بال به مرغ دلم بمال فقط

و بعد خوب تماشا کن و ببین که چطور

در آسمان توام من تمام سال فقط

تو ریسمان بلند خدایی و من هم

رسیده‌ام که بگیرم نخی ز شال فقط

اگر چه داشته باشد علی هزار پسر

تویی کریم‌ترین مرد ایل و آل فقط

نوشته‌اند که باشی خدای شاه و گدا

نوشته‌اند که باشم فقط سؤال فقط

سپیده‌ی سحرم را تو شام تار مکن

مرا به غیر در خانه‌ات دچار مکن

کریم باز کرم کن که باز منتظرم

ببینم از پس پرده تو را به چشم ترم

قلوب منکسر عاشقان که هست اصلاً

تو احتیاج نداری به بارگاه و حرم

سؤال می‌کنم از تو سؤال کن از من

که جز تو خواهش خود پیش دیگری نبرم

طمع به جود تو امری‌ست لاجرم آقا

یکی دو کیسه بده تا اضافه‌تر ببرم

به من نگو که بگیر و برو خداحافظ

منِ خراب شده چند روزیست، کرم

تو مرهمی، تو دوای دل خراب منی

تو میکده، تو بساط می و شراب منی

تو آفریده شدی تلو کردگار شوی

فرید باشی و خود آفریدگار شوی

من آفریده شدم تا که ریزه‌خوار شوم

تو آفریده شدی تا که سفره‌دار شوی

عجیب نیست از این تار و مار دل زیرا

قرار بود که زیبای روزگار شوی

چقدر پای پیاده به حج سفر کردی

یکی دو مرتبه خوبست تا سوار شوی

شلوغ می‌شود و راه بند می‌آید

همین که بر سر این کوچه آشکار شوی

خیال می‌کنم امشب که عابرت شده‌ام

کنار کوچه نشستی و زائرت شده‌ام

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

اگر کریم تویی مابقی گدا هستند

همیشه در طلبت دست بر دعا هستند

طبیب را چه نیازی ست، نسخه کافی نیست

تمام مردم این شهر مبتلا هستند

بگو که حاتم طائی بیاید آقا جان

بگو که مدعیان کرم کجا هستند؟

تویی که زندگی ات را سه بار بخشیدی

بقیه پیش تو در حدّ بچه ها هستند

کریم زاده همین است، دست او باز است

بقیه جیره خور سفرۀ شما هستند

تو ارث برده ای از آفتاب و آئینه

یتیم، اسیر، گدا با تو آشنا هستند

تو کافی است که لب تر کنی و گر نه همه

به وقت وصف تو در اصل با خدا هستند

خدا چقدر مرا دوست دارد آقا جان

و گر نه این همه مردم که بی شما هستند...!!!

خدا کند که کریمان همیشه خوش باشند

که تکیه گاه دل خلق بینوا هستند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

سرمایه ام همین دو سه خط شعر ساده است

چشم امید من به شما خانواده است

مستی من نه زیر سر جام و باده است

تاثیر چشم های شما فوق العاده است

آقا بساط مستی مان روبه راه کن

یاایهالعزیز مرا هم نگاه کن

من یاکریم بام توام یا امام حسن

چون عاشق مرام توام یا امام حسن

مجنون صفت غلام توام یا امام حسن

مست و خراب جام توام یا امام حسن

آقا گدایی در تو هستی من است

روز ظهور تو شب بدمستی من است

تو آمدی و مستی میخانه پاگرفت

تو آمدی و شهر مدینه صفا گرفت

حاتم تمام هستی خود از شما گرفت

باید که نام پاک شمارا طلا گرفت

الحق نگاه نافذتان ذره پرور است

بی شک غبار راه شما کیمیاگر است

آقای با کـرامـت اهل ولا تویی

شاه سخا و بخشش و وجود و عطا تویی

الحق که اولین نوه ی مصطفی تویی

اول وصی حضرت شیر خدا تویی

از صد هزار حاتم طایی تو برتری

زیرا که میوه ی دل زهرای اطهری

جبریل رد پای تورا بوسه میزند

زهرا به گونه های شما بوسه میزند

پیشانی ات پیمبر ما  بوسه میزند

دستت علی دست خدا بوسه میزند

حتی حسین خون خدا مات و مست تو

زینب همان کسی ست دهد آب دست تو

هستم فقط گدای تو یاایهالکریم

دست من و عطای تو یا ایهالکریم

هستی من فدای تو یا ایهاالکریم

شاعر شدم برای تو یاایهالکریم

با واژه واژه های دلم دلبری کنم

مدحیه های ناز تورا دفتری کنم

یک روز با غمت دل خود آشناکنیم

یک روز میرسد حرمت را بنا کنیم

پایین پات روضه ی مادر به پا کنیم

در صحن باصفای تو جان را فداکنیم

آقاببین که بغض بدی در گلوی ماست

بوسیدن ضریح شما آرزوی ماست

آقا شب ولادت تو گریه میکنیم

تنها برای غربت تو گریه میکنیم

باحسرت زیارت تو گریه میکنیم

در روضه های هیئت تو گریه میکنیم

گفتم غریب شهر پیمبر دلم شکست

مرثیه های تو نمک هیئت من است

ای غصه دار حضرت مادر بیا بخوان

از زخم های بال کبوتر بیا بخوان

از  گریه های هرشب خواهر بیا بخوان

آماده ایم روضه ی دیگر بیا بخوان

خدا مادرم  را کجا می برند؟؟...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

موقع خلق تو یوسف صفتان جا خوردند

که چه بیهوده فریبی ز زلیخا خوردند

عاشقان پا نکشند از سر کویت چون سنگ

گر چه عمریست سر کوی تو تیپپا خوردند

چه نیازی به طبیب است که جانبازانت

زخم شمشیر تو را بهر مداوا خوردند!

به سگ کوی تو بودن که نمودیم اقرار

عرشیان غبطه به انسانیت ما خوردند

بر سر سفره مضمون تو یا کم خوردم

شاعران دگری حق مرا یا خوردند!

عرش را دود سر بام شما سبز نمود

پس که از خوان شما ،"حسرت" آن را خوردند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ابری به بارش آمد وباران عشق ریخت
جانی دوباره برتن بی جان عشق ریخت
جبریل آمد و هورب ّ الکریم خواند
آیات محکمات به قرآن عشق ریخت
لایمکن الفرار من العشق  خواند وبعد
درپایه های سست وپریشان عشق ریخت
دستی کشیدبرسرعشق وبه لطف خویش
نظمی به حال بی سروسامان عشق ریخت
با تیشه،ریشه ی ((غم هجران))زد وسپس
((شوق وصال یار))به دامان عشق ریخت
قفل شکسته ی دل ما را کلید شد
آزادی دوباره به زندان عشق ریخت
مژگان خویش را به تماشا کشید وبعد
صد ها هزار رخنه به ایمان عشق ریخت*
از کوثر زلال سر انگشت خود کمی
در خمره های مستی رندان عشق ریخت
در آسمان صبر ، خداوندگار شد
((زیبا ترین ستاره ی دنباله دار شد))**
ای اولین سلاله ی مولا خوش آمدی
خورشید خانواده ی طاها خوش آمدی
بعد از علی توسرور ومولای عالمی
ای دومین امام دو دنیا خوش آمدی
ترکیب بند سوم دیوان آبها
زیبا ترین سروده ی دریا خوش آمدی
(   یاایهاالکریم تقبّل دعائنا   )
ذکرقنوت حیدر(ع)وزهرا(س)خوش آمدی
(اقصی)و(کعبه)روبه شماسجده می کنند
ای قبله گاه سوم دلها خوش آمدی
یوسف فقط تجلّی یک لحظه ی تو بود
ای عشق واقعی ذلیخا خوش آمدی
پیغمبران برای مناجات آمدند
طور کلیم ودیر مسیحا خوش آمدی
((والتّین))که محکمات خدا مدح تو کنند
((انجیر سرخ))عالم معنا خوش آمدی
شکر خدا که ما همه فرمانبر توأیم
نوکر اگر شدیم ولی نوکر توأیم
یا ایهالکریم،دلم مبتلای تان
جان تمام عالم هستی فدای تان
آقا من از ازل به شما دل سپرده ام
نذرم نموده مادرم اصلا" برای تان
هدیه به خیر مقدم تان جان می آورم
ناقابل است گرکه بمیرم به پای تان
ای سفره دار،بخشش تو بی نهایت است
صدها هزار حاتم طائی گدای تان
گنجینه لغات کم آورده پیش تو
لفظ(کرم)خجل شده از لطف های تان
آن قدر پیش حضرت حقّی عزیز که
حتی قسم به اسم تو خورده خدای تان
با هر فقیر و رهگذر هم سفره می شوی
جانم فدای این همه لطف وصفای تان
هرگز کسی به ذات شما پی نمی برد
ای انتهای راه خدا ابتدای تان
باد صبا که می گذری از سرای یار
لطفی کن وببرن سخن ما برای یار
راهت اگر رسید به کوی امام ما
حتما" به محضرش برسان این پیام ما
بایار ما بگو که نثار تو می شود
روزی هزار بار درود وسلام ما
ما نوکر قدیمی این خانواده ایم
روز الست قرعه در آمد به نام ما
از روز اولی که به تو دلسپرده ایم
دنیای تلخ مثل عسل شد به کام ما
کار گدا ونوکرتان پادشاهی است
بالاتر است از همه عالم مقام ما
آقا قسم به جان خودت که نبود ونیست
جز نوکری درگه تان در مرام ما
توعشقی وبه مدح توحافظ چنین سرود
آن پیر خوش قریحه وشیرین کلام ما
((هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما))***
جبریل آمده ، به لبانش ثنای تو
شعری بخواندازمن وحافظ برای تو
((گر می فروش حاجت رندان روا کند))
درد قدیمی دل ما را دوا کند
((عمری گذشت وتا به امید بشارتی))
مارا به ماجرای خودش آشنا کند
((با این گدا حکایت آن پادشا بگو))
باشد که پادشاه کرم بر گدا کند
((باغ بهشت وسایه ی طوبی وقصر حور))
یک ذره لطف اوست که در حق ّ ما کند
((من ترک خاک بوسی این در نمی کنم))
تا آن زمان که خاک ِ مرا کیمیا کند
((بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم))
شاید که کیمیای تو ما را طلا کند
((فردا اگر نه روضه ی رضوان به ما دهند))
مارا بس است گوشه ی چشمی به ما کند
((از نامه ی سیاه نترسم که روز حشر))
مردی کریم آید ومن را صدا کند
از این به بعد لفظ دعا(( یا حسن(ع) )) شود
ذکر رکوع وسجده ی ما یا حسن (ع) شود

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست

زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست

باید به بال رفت و درآورد گیوه را

در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست

تو بی ‌وسیله هم بلدی معجزه کنی

دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست

بوی طعام سفره، خودش می‌کشد مرا

تا خانه‌ی تو راهنما احتیاج نیست

خواهش نکرده اهل کرم لطف می‌کنند

این جا به التماس گدا احتیاج نیست

اصلاً پی معالجه ی این جگر مباش

“بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست”

محشر برای رو شدن اعتبار توست

کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟

تو با سکوت کردن خود، جنگ می‌کنی

تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست

وقتی نداشت  مادر تو سنگ قبر هم

دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

از نان تو بلند شده بوی دیگری
اعجاز کردی و غزلم شد پیمبری
                     ای یاکریم در دل من خوب میپری

وقت قنوت ها بخدا عین مادری

مستت شدیم (به)، چقدر شکل حیدری
آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری
ماییم و سفره های پذیرایی شما
ایل و تبار من ، همه بر نان تو گدا
وقتی گذر کند ز سر موی تو هوا
بی هوش میشویم ، نکن زلف را رها
یوسف گدای خانه ی تو بهر دلبری
آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری
امشب نریز می، بده بر این جگر عسل
کاری که (می) کند، بکند بیشتر عسل
مادر عسل ، پدر عسل و این پسر عسل
شیرین بنوش چون که ندارد ضرر
حتی عسل به قند لبان تو مشتری
آقا قسم به نام ابلفضل ، محشری
باده کنار زلف تو تعریف میشود
شور از سه تار زلف تو تعریف میشود
داغ از شرار زلف تو تعریف میشود
مه در مدار زلف تو تعریف میشود
بیچاره ات شدیم به مصراع آخری
آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری
مدهوش جلوهای نحیف لب تو ایم
حیران آیه های شریف لب توایم
دیوانه ی صدای لطیف لب توایم
ما کشته گان نقش ظریف لب توایم
به به به خالق هنر و این فن آوری
آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری
ای منهای جود و کرم شاه بی بدل
جان مرا بگیر به پایان این غزل
انگور های قلب تو احلی من العسل
یک نعره ای کشید که حی علی الاجل
بر تیغ قاسم تو سر ماست مشتری
آقا قسم به جان ابلفضل ، محشری
قدی نبود کز غم قاسم دوتا نشد
حق عسل به شعر شما هم ادا نشد
آقا اگر حریم تو چون کربلا نشد
اما کفن برای شما بوریا نشد
غصه برای نسل شما ارث مادری
آقا قسم به نام ابلفضل ، محشری

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

اینگونه اگر مست ترین مست جهانم

شور حسن ابن علی افتاده به جانم

جا نیست بنوشم، به سرم باده بریزید

تا غرق شراب آیه‌ی تطهیر بخوانم

در مأذنه‌ی میکده افزوده‌ خداوند

یک «اشهد اَنّ الحسن»ی هم به اذانم

افتادم از آن رویِ پُر از نور، به سجده

بند آمد از آن زلفِ پر از تاب زبانم

چون لوح و قلم مستم و صد بار نوشتم:

من عاشق آقای جوانان بهشتم

دیدند جوان گشته و باز آمده حیدر

از میمنه تا میسره مبهوت تو لشکر

توفانی و چون برگ در اطراف مسیرت

از اهل جمل ریخته بر روی زمین سر

یک سوی تو ماه آمده یک سوی تو خورشید

به به! به شکوهت وسط این دو برادر

از آخرِ صف سر زده تیغ تو به اول

از اول صف کشته نگاه تو به آخر

ای ساقی افلاک که خاکی است مزارش

ای صاحب صحنی که شراب است غبارش

در ساحل زیبای دو دریاست ظهورت

ای هر دو جهان مست تو و ساغر نورت

افطارِ علی بوسه‌ای از جام دو چشمت

کوثر سر ذوق آمده از مستی و شورت

با پای پیاده نرو ای قبله! تو بنشین

تا کعبه سراسیمه بیاید به حضورت

در کوچه، دلِ مرده‌ی من منتظر توست

تا زنده شود رقص کنان، وقت عبورت

از دست تو نان داشت عجب عطر عجیبی!

این شعله‌ی عشق است مگر زیر تنورت؟

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

لاف در چنته نداریم؛ گدایی بلدیم

هنر وصل نداریم؛جدایی بلدیم

دیر و خانقاه کدام است، کرم خانه که هست؟

بهتر از سفره ی تو بزم خدایی بلدیم؟

قسمش می دهم امروز "الهی بحسن"

نذر حل گشتن حاجات دعایی بلدیم

زائر دائم "بیت الحسن"م یک عمر است

پا کجا؟بال کجا؟طی سمایی بلدیم

حرف خالق شدن توست نه تعریف ز خود....

با به لب بردن نام تو خدایی بلدیم

فضل تو زودتر از گریه و اصرار من است

کرمت بیشتر از حاجت بسیار من است

سخن از لطف کریم است،گداها برسند

موسم عرض نیاز است، دعاها برسند

عاشقانی که به عشق تو مسلمان شده اند

بعد یک عمر گدایی به کجاها برسند

یا شفا از لب تو یا که بمیرم بهتر

نگذارید به بیمار دواها برسند

حسنی بودن ما مایه ی حیثیت ماست

عزت فاطمیون ارث به ماها برسند

کفنم را به دو تا تیر تراشی بدهید

بگذارید به این کشته بلاها برسند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ما را نوشته اند برای گدا شدن

کوچک شدن فقیر شدن خاک پا شدن

داده به ما غلامی اولاد فاطمه

ظرفیت طلا شدن و کیمیا شدن

این نوکریِ محض، می ارزد به نعمت

آدم شدن ،بزرگ شدن، با خدا شدن

گشتیم زنده از علی و خانواده اش

امّید ما حسین و حسن را فدا شدن

هرگز به کار خلق دخالت نمی کنیم

ما را بس است خاک در ِ مجتبی شدن

ما مست مست قطره ای از حوض کوثریم

دیوانگان لطف ولیعهد حیدریم

ای اولین ستاره ی شب های فاطمه

نامت شنیدنی است ز لب های فاطمه

پیچیده ذکر ِ خیر تو از عرش تا به فرش

اول امامزاده ی دنیای فاطمه

از آن زمان که پلک دو چشم تو باز شد

شب ها تمام شد شب احیای فاطمه

مادر تو را به عشق ولایت بزرگ کرد

صفین رفته ای و جمل جای فاطمه

آگاه کن مرا ز مقامات مادرت

تعریف کن کمی ز مصلای فاطمه

کِی می رسد به خوبی ِ تو شاهزاده ای

«تو مادری ترین پسر خانواده ای »

خورشید زیر سایه ی تو جلوه گر شده

شب در کنار نام شریفت به سر شده

یاد آور ِجوانی ِ سردارِ خیبری

عباس در سپاه تو مرد خطر شده

هر کس که بیشتر به تو عرض ادب کند

آرامش قیامت او بیشتر شده

طعنه به عمر نوح ِنبی می زند حسن

عمری که با بهانه ی عشق تو سر شده

چون روز روشن است ، مقام تو حسین

خوار دوچشم های زنی فتنه گر شده

لعنت به آنکه چشم ِندیدِ تو داشته

آن که بنایِ بی کسی ات را گذاشته

ما را نوشته اند گدایان محضرت

دیوانه و اسیر و گرفتار و نوکرت

ما آمدیم تا که غریبی ات کم شود

ما آمدیم تا که بگردیم قنبرت

ما را قسم به جان حسینت محل بده

مانند قاسمیم اسیر برادرت

ما آمدیم محض رضایت عوض شویم

ما را تو سر به راه نما! جان مادرت

در روز رونمایی گنبد طلایی ات

ما را قبول کن تو به عنوان کفترت

نفرین به آن که با تو در افتاد یا حسن

کِی می شود بقیع تو آباد یا حسن

ای مقصد تمامی امَّن یجیب ها

ای نسخه نهایی جمع طبیب ها

صلحت حماسه بود و سکوت تو اقتدار

ای مرد سر فراز فراز و نشیب ها

در شهر با وجود تو تنها کسی نبود

تو بی کسی و یار تمامِ غریب ها

تو وارثِ تمامِ غریبیِ حیدری

ای موسفیدِ خدعه و مکر و فریب ها

تاریخ مانده است چرا در سپاه تو

خالی است جای عابس و حُرّ و حبیب ها ؟!

مادر که رفت غربت و غم یاور تو شد

اف بر زمانه قاتل تو همسر تو شد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است

بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است

عالم پیر دگر باره چه در بر دارد

گوئیا شور جوانیست که در سر دارد

لحظه آمدنش غصه نهان خواهد شد

«عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد»

وخدا خواست که یک برگ دگر رو بکند

جهت قبله نما روی به آن سو بکند

مژده امدنش تا به پیمبر دادند

همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند

نور خورشید زدامان قمر می آید

چقدر طفل به مادر به پدر می آید

چهره اش ، ناز نگاهش به پیمبر رفته

کرم و عاطفه اش نیز به مادر رفته

این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد

از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد

ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست

امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست

و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد

شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد

تا در آئینه ی او حُسن خدا را دیدند

نام او را ز سماوات حَسن نامیدند

برلبان علی و فاطمه لبخندآمد

کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد

و خداوند روی سر در افلاک نوشت

هست او سید و آقای جوانان بهشت

دشمنش خوارو ذلیل است مریض است مریض

پسر حیدر و زهراست عزیزاست عزیز

در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل

و شهادت شده در کام پسرهاش عسل

مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت

روزی شعر مرا نیز کریمانه نوشت

پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم

کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم

دلخوش از مستحبی هستم و شد ورد لبم

چون که واجب شده پاسخ بدهی مستحبم

با لب روزه تورا می دهم ای یار سلام

که کریمانه بگویی به من زار سلام

سائل خانه ات از حد و عدد بیرون است

آسمان نیز به درگاه شما مدیون است

نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم

کاش بر سفره ی افطار تو مهمان بشویم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عطر فردوس برین است که آید به مشام

می‌رسد از هرسو بانک تهیات و سلام

وصف هر لحظه این ماه نگنجد به کلام

به از آن مطلع و این نیمه و آن حسن ختام

نیمه ماه خدا ماه تمام آمده است

مژده ای اهل دعا ماه صیام آمده است

هر طرف می‌نگری بوی خدا می‌آید

صوت قرآن و مناجات و دعا می‌آید

عطر مشک و گل یاس از همه جا می‌آید

مژده رحمت و غفران ز سماء می‌آید

می دهد پیک الهی به همه برگ برات

به گل روی حسن زاده زهرا صلوات

آسمان گرم تماشای زمین است امشب

چون زمین سبزتر از خلد برین است امشب

شب دلداگی اهل یقین است امشب

این نوا روی لب روح الأمین است امشب

سائلان مژده که ارباب کرامت آمد

دومین مشعل پر نور امامت آمد

مژده ای اهل ولا روی حسن پیدا شد

اولین غنچه بستان امامت وا شد

خانه فاطمه از مقدم او غوغا شد

حضرت فاطمه مادر و علی بابا شد

شب دلدادگی و عیش و نشاط و طرب است

شب میلاد حسن نوگل شاه عرب است

امشب هر غمزده از قید غمش آزاد است

آید آن یار کزو خانه دل آباد است

در مدینه همه جا صحبت از این میلاد است

شب عید است و دل فاطمه امشب شاد است

حاصل نور علی نور بدنیا آمد

سبط اکبر پسر ارشد مولا آمد

صحبت از روی دل آراش زمان می‌خواهد

وصف این نوگل نورسته زبان می‌خواهد

ناوک دیده زیبایش  کمان می‌خواهد

قلب ما هست نشان گر که نشان می‌خواهد

سرسودایی ما و قدم این دلبر

چشم عالم شده مات از کرم این رهبر

سفره لطف حسن سفره بی‌پایان است

عالم از لطف و عطا و کرمش حیران است

بهرمنداز سر خوانش چه بسا حیوان است

عادت روز و شب دست حسن احسان است

قلبم از روز نخستین شده با او مأنوس

احدی از در این خانه نرفته مأیوس

ریزد از وصف حسن در ثمن از دهنم

مرغ روحم زده پر به شوق او از بدنم

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

من مسلمان شده دست امام حسنم

من که از روز ازل دل به ولایش بستم

دیده بر چشمه پرفیض عطایش بستم

امشب از فیض حسن رنگ خدا می‌گیرم

رو سوی درگه او دست دعا می‌گیرم

تا سحر زمزمه و ذکر و دعا می‌گیرم

عاقبت تذکره مدینه را می‌گیرم

شوق کویش به دلم مانده و آبم کرده

غربت قبر حسن پاک خرابم کرده

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

نیمه ی ماه خدا ماه خدا پیدا شد

کرم و جود و عطای ابدی معنا شد

باظهور پسر فاطمه ی بنت رسول

آسمان محو تماشای گل زهرا شد

حضرت حیدر کرار به وجد آمده بود

چونکه با لطف خداوند رحیم بابا شد

کوری چشم همه عایشه ها از اول

سید و سرور و سالار بنی الزهرا شد

سائل خوان کریمانه ی اقای کرم

با گدایی در خانه ی او اقا شد

آینه دار خداوند جلی آمده است

همه ی هستی زهرا و علی آمده است

دل من صبح و مسا بر لب بامش باشد

عامل مستی مان بردن نامش باشد

باگدایی درش حاتم طایی دیده

او کریم است و کرم مشی و مرامش باشد

"واذا زلزلت الارض..." پیامد های

نعره ی حیدری و ضربه ی گامش باشد

نوکری در او کار من و تو نبود

حضرت یوسف صدیق غلامش باشد

پیرو صلح و سکوتش همه ایمان داریم

کربلا شعبه ای از خط قیامش باشد

پاره های جگرش هم دم " لایوم..." گرفت

گریه بر کرببلا اوج پیامش باشد

عابد صومعه و دیر و کنشت آمده است

حسن آقای جوانان بهشت آمده است

سائلم سائل بیچاره ولی محترمش

سائلم سائل درمانده ی جود و کرمش

او مسیحای من است آمده ام جان بدهد

مرده را زنده کند هر دم و هر بازدمش

پسر شیر خدا شیر جمل میباشد

در عرب نیست کسی تاکه شود هم قدمش

هم ادیب است و حکیم است وعلیم است و فقیه

مجتهدان همگی تشنه ی جام قلمش

لعن الله علی آل سعود ، یک روزی

باطلا از سر نو شیعه بسازد حرمش

یوسف هاشمی آل بنی هاشم اوست

ایها الناس بدانید ا’باالقاسم اوست

بذر عشقش ز ازل در دل من روئیده

دست تقدیر مرا بهرگدایی چیده

پسر فاطمه بی مثل و نظیر است والله

چه کسی خوب تر از او به دو عالم دیده؟

بی سبب نیست دم حضرت آقا گرم است

حضرت احمد مختار لبش بوسیده

خاکساری در خانه اش عزت بخشید

به من بی سروپا خسته دل و شوریده

نفس سرد من و گفتن از او هرگز

جان به قربان موید ، شفق و ژولیده

خواهم از حق که در غصه به قلبم بندد

لطف کرده به کریم ابن کریم ام بخشد

غم ندارم که پس از این دگر آقایی هست

سید و سرور و سالاری و مولایی هست

بر سر سفره ی او عالم وآدم جمع اند

شکرلله سر این سفره مرا جایی هست

"بگذار آدمیان طعنه زنند بد گویند "

من سگ کوی همانم که تماشایی هست

حضرت ایزد منان به صراحت گفته

این دروغ است برای حسن همتایی هست

بهر اطعام یتیمان مدینه چو علی

روی دوشش همه شب کیسه ی خرمایی هست

یوسف است یوسف زهراست ولیکن آیا

در دل خانه ی او همچو زلیخایی هست ؟؟؟

نه فقط شاعر درباری اهل کرم ام

روضه خوان هستم و در روضه گریزی بزنم

به تب سوز و دعای سحرش گریه کنید

در حوالی دو چشمان ترش گریه کنید

سالها در غم بی مادری اش آب شده

دیگر حالا به تن مختصرش گریه کنید

مادری در بر اونیست غریب است به خدا

مثل زینب همه بالای سرش گریه کنید

دارد از شدت سم بال و پرش میسوزد

پس بیایید به زخم جگرش گریه کنید

ای کریم ابن کریم حال بکا میخواهم

هم بقیع هم نجف و کرببلا میخواهم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب که شب اوج مناجات دل ماست

این مسجد و محراب خرابات دل ماست

با یار شب وصل و ملاقات دل ماست

بر مقدم دلدار مباهات دل ماست

حیف است که دور از رخ جانانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

امشب که در میکده ی عشق تو باز است

دست همه عشّاق بسوی تو دراز است

یا رب سببی ساز شب ماه حجاز است

با حضرت معشوق شب راز و نیاز است

وقت است که بر مقدم جانانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

یکروزه شده دلبر ما عید بگیرید

از معرفتش هدیه ی جاوید بگیرید

از دست حسین باده ی توحید بگیرید

وز مادر او برگه ی تائید بگیرید

اینجاست که واجب شده رندانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

با ماه خدا زمزمه ی یار بگیریم

از کام حسن تا سحر افطار بگیریم

هنگام سحر می طلبد سجده ی خونین

آن روز که ما روزه علی وار بگیریم

مجنون شده و با دل دیوانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

ما طاقت یک جلوه ی دلدار نداریم

حیف است که ما دیده ی دیدار نداریم

ظرفیّت هم صحبتی یار نداریم

با این همه با غیر حسن کار نداریم

ای کاش که در عشق کریمانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

بد مستی ما را مکن ابراز نگارا

با مستی مستان بنما باز مدارا

تقصیر لب لعل نگار است خدا را

خجلت زده کن مثل همیشه تو گدا را

موسی صفت از جلوه ی پیمانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

ای خوش سحری را که سر دار بمیرم

منصورم و چون میثم تمّار بمیرم

در حال ثنا خوانی دلدار بمیرم

سخت است که بیمار و گنهکار بمیرم

هر چند که یک گوشه غریبانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

آن بنده ی زشتم که خریدار ندارم

برده نفروشید که بازار ندارم

از خدمت ارباب کرم عار ندارم

در کوله به جز توشه ای از خار ندارم

خوب است که در کنج همین خانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

بد تر ز من ای خالق بخشنده نداری

همچون من خود باخته شرمنده نداری

مأموریت حضرت موساست بهانه

در خلقت خود بد تر از این بنده نداری

بیمارم و در پای طبیبانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

عمریست که جان در غم جانانه بسوزد

دل در غم یک دختر دردانه بسوزد

آن شمع که در گوشه ی ویرانه بسوزد

از غربت او غربت پروانه بسوزد

با دختر سلطان به عزا خانه بمیرم

مگذار که پشت در میخانه بمیرم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ای عاشقان به حُسن حسن ابتدا کنید

بر خلق و خوی فاطمی اش اقتدا کنید

باید که ما شبیه حسن مادری شویم

پس اقتدا به سیرۀ خیر النسا کنید

آری حسن به جود و کرم مادری تر است

کافی است اینکه قصد توسّل بجا کنید

لطف کریم زودتر از عرض حاجت است

دست طلب اگر بسوی مجتبا کنید

یعنی کریم زادۀ آل الکریم هاست

دستی به سفرۀ علیِ مرتضا کنید

هیبت ز مصطفی بَرَد و سطوت از علی

خوبست هر دو را طلب از مصطفا کنید

یک سر به بیت وحی ز باب الحسن زنید

دل را به زادگاه حسن آشنا کنید

این خانواده روزه به او باز می کنند

افطارِ نیمه را به لب یار وا کنید

معراج مصطفی به روی دست فاطمه است

یعنی بهشت، خانۀ دربست فاطمه است

بیت علی است مرکز راز و نیاز عشق

محرابِ خانه است و دو رکعت نماز عشق

باید به بیت وحی عبادت کنیم و بس

بی حبّ اهل بیت مَجو رمز و راز عشق

باید رَهی به بندگی اش دست و پا کنیم

داده خدا به دست حسن این جواز عشق

هر عشق بی جوازِ حسین و حسن خطاست

ننگی است در درون فضای مَجاز عشق

ما دین خویش را ز حسن بر گرفته ایم

روزی که شد به کشور ما اهتزار عشق

ما را حسن ز جور سلاطین نجات داد

روزی که شد سپاه علی سر فراز عشق

پرچم بدستِ ناموَرِ بوتراب بود

وقتی که آمدیم همه پیشواز عشق

هر کس که مدّعیِ فتوحاتِ مُلک ماست

اینجاست مُلک در مُلک حسن، یکّه تاز عشق

ما را خود از ازل وطنی آفریده اند

مُلک حسین را حسنی آفریده اند

شکرِ خدا که کرده حسن ذرّه پروری

دل را به یُمن مقدم خود کرده دلبری

ما را ز شیعیانِ خودش خوانده در دعا

زیبا و عاشقانه کند بنده پروری

با قرص مَه به نیمه، خدا هم نشان دهد

این مَه شده به روی حَسن حُسن محوری

چون صحبت از مکارم اخلاق می کند

ما را دهد نشانه ز خلق پیمبری

هنگام بذل ثروت خود مصطفایی است

هنگام جنگ شیرِ نرِ رزم حیدری

یک آن جدا ز حضرت زهرا نمی شود

بسکه سرشت و آب و گِل اوست مادری

صلحش برای شیعه هدایت به کربلاست

الحق کند برای برادر، برادری

مظلوم را سفارشِ یاری کند به خلق

دستور او مقابل ظالم دلاوری

با افتخار نام تو را می برم حسن

با اقتدار عشق تو را می خرم حسن

آقای ما که خسته ز عدوان نمی شود

تسلیم جز برابر سبحان نمی شود

سالار ما غریب میان سپاه خویش ...

جز از موالیان و محبان نمی شود

وای از دلش که جورِ جفاکار دیده است

هر مدّعی که بندۀ سلطان نمی شود

سجاده را  ز پای امامت که می کشد؟

اینقدر امام بی سر و سامان نمی شود!

نامش غریب و درد غریب و غمش غریب

تنها، چو او به عالم امکان نمی شود

با این همه زمین و زمان تحت امر اوست

خورشید پشت ابر که کتمان نمی شود

دریا شود مُرکّب و اَشجار هم قلم

یک سطر از فضایل جانان نمی شود

در مدح او تمام دَواوین شاعران

یک آیه از ستارۀ قرآن نمی شود

قبل از حسین اوست که بنیانگذار عشق

یعنی حسن ستارۀ دنباله دار عشق

ای یاد توست ذکر خدا یا امام حسن

وی دوّمین امامِ هُدی یا امام حسن

ای یاری اَت مقّدمِ حاجات عمر ما

ما را مکن ز خویش جدا یا امام حسن

کی گفته هیچ یار نداری در این جهان ؟!

عالم شود برات فدا یا امام حسن

در اوج غربتند در عالم موالی اَت

امّا کنند یاد خدا یا امام حسن

بیداریِ جهانِ بشر یاریِ شماست

این است انقلاب شما یا امام حسن

خواهند انبیاء غلامیِ درگهت

یارند اولیاء تو را یا امام حسن

بی شک تمام نصرت امّت بدست توست

تا می کنی دعا و ثنا یا امام حسن

وقتی کسی گدای حریم تو می شود

سلطان عالم است گدا یا امام حسن

عشق حسین از تو رسیده به شیعیان

امضای توست کرب و بلا یا امام حسن

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گفتم غزلی در خور نامت بنویسم

اندازه ی وسعم ز مقامت بنویسم

ای  محشر امروز چه تشبیه بیارم

از قد تو فردای قیامت بنویسم

من قطره ام از عهده ی من بر نمی آید

از حضرت دریای کرامت بنویسم

لطف تو مرا پشت در خانه ات آورد

تا اینکه علیکم به سلامت بنویسم

شان تو نگنجید و از این قاب در آمد

دیدم که غزل مثنوی از آب در آمد

من ایل و تبارم سر این سفره نشستند

جمع کس و کارم سر این سفره نشستند

در باغ نگاه تو من کال رسیدم

پر سوخته بودم به پر و بال رسیدم

هم رنگ نگاه تو شده دامن دریا

آئینه زده ریسه به پیراهن دریا

اول نوه ی دختری خلق عظیمی

تو جلوه ی پیغمبری خلق عظیمی

مدیون تو هستند همه مردم عالم

نان عمل توست سر سفره ی آدم

مضمون سخاوت ز تو الهام گرفته

از صندوق قرض الحسنت وام گرفته

حرف کرَم تو همه جا ورد زبان است

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

کریم های دو عالم به نام زاده شدند

زبانزد همه ی خاص و عام زاده شدند

اگر که ظرف نباشد توقع مِی نیست

شراب ها همه از فیض جام زاده شدند

چقدر خام شدم تا مرا کمی بپزند

پیاله ها همه از خشت خام زاده شدند

تو امر کردی و تکویناً استجابت شد

و عاشقان تو با یک کلام زاده شدند

جواب دادن تو اشتیاق می آرد

سلام ها ز علیک السلام زاده شدند

چه خوب شد که محبان حلال زاده ی عشق

و دشمنان حَسن هم حرام زاده شدند

حسن حسین و یقیناً حسین هم حسن است

نشسته ام که ببینم کدام زاده شدند

همین دو تا پسر فاطمه همان اول

امام زاده شدند و امام زاده شدند

چقدر دور و بر تو فرشته ریخته است

بزرگ ها همه با احترام زاده شدند

بساط نوکری ما کنار تو پهن است

از اول ایل و تبارم غلام زاده شدند

عجیب نیست به دنبال گنبدت هستیم

کبوتران همه بالای بام زاده شدند

چه بهتر است که بنشینی و سکوت کنی

که از قعود تو صدها قیام زاده شدند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

آن را که مبتلای حسن آفریده اند
غرق غم و بلای حسن آفریده اند
سینه زنیم و سینه ی ما جایگاه اوست
این سینه را سرای حسن آفریده اند
دیوانه وار نعره زنم مجتبی مدد
دل را پُر از هوای حسن آفریده اند
افراشته باد پرچم آقاییِ حسن
سر را به زیر پای حسن آفریده اند
باید که با مرام حسن آشنا شوی
ما را به اقتدای حسن آفریده اند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گر تاب و تبت ذکر حسن جان باشد

گر نان شبت ذکر حسن جان باشد

زهرا نگذارد به دلت غم باشد

گر روی لبت ذکر حسن جان باشد

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم

گره کور نداریم فقیر حسنیم

نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم

کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم

پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

همه گویند به ما بی سر و سامان حسن

در دل مادرمان فاطمه جایی داریم

منصب نوکری شاه وفایی داریم

از عنایات حسن نان و نوایی داریم

خودمانیم چه روزی و بهایی داریم

روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم

رمضان تا رمضان دور حسن می گردیم

حال دادند به ما باز چه بی اندازه

تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه

رمضان از قدمش گشت پر از آوازه

شده استان کرم صاحب یک دروازه

بازهم خیره کننده شده این شادی دل

آمده روز شریف حسن آبادی دل

دست و دل بازترین مرد در این دنیا اوست

اولین معجزه فاطمه و مولا اوست

دل پر از شوق گدایی است اگر آقا اوست

بانی تا ابد خیریه زهرا اوست

همه فخر حسین است علمداری او

الگوی حضرت عباس وفاداری او

ارث پیغمبریش دلبری و آقایی است

مثل بابا دل او قیمتی و زهرایی است

قمر فاطمه و یوسف هر لیلایی است

عاشقش هر که نشد عاقبتش رسوایی است

دلبران روی زمین هر چه بگردند زیاد

تا حسن هست نباید به کسی دل را داد

اوج آنجاست که کوبیده شده پرچم او

باغ رضوان خدا گوشه ای از عالم او

هرکسی مرد خدا هست شده آدم او

هر دل بی سر و پایی نشود محرم او

عاشق معرفتش فاطمه و شاه حنین

دست بر دامن او زینب و عباس و حسین

کیست مانند حسن مومن و تسلیم خدا

در دلش مثل علی نیست به جز بیم خدا

ثروتش مثل خدیجه شده تقدیم خدا

کافی دشمن او سوره تحریم خدا1

صلح او کنده ز جا پرچم شیطانی را

حیدری گشت ز غوغای سکوتش دنیا

هیچ مردی به جهان مثل حسن تنها نیست

دیده ای نیست که از بی کسی اش دریا نیست

شب عید است ولی دور و برش غوغا نیست

حال پیغمبر و زهرا و علی طوفانی ست

علت غربتش این است که سرباز علی است

پهلوان جمل و یار سرافراز علی است

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 









عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.