ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

 

 امروز را که مهمان آسمانم                                    در انتظار لحظه ی سبز اذانم

حتی شده از شوق با بال شکسته            خود را به سمت آسمان ها می کشانم

امشب که گرم دادن خیرات هستند             خوب است تا وقت سحر این جا بمانم

من تا گره را وا کنم از کارهایم                             باید دعایی از صحیفه را بخوانم

سجاده ها تبریک، آمد استجابت                         تسبیح ها، هو یا علی ورد زبانم

باید گدای حضرت سجاد باشم                               طبق وظیفه نوکر این آستانم

آمد علی سوم این خانواده

بابا عقیقه کرده و خیرات داده

روح دعایت آبروی صد مسیحاست                  از آبروی توست این که عشق زیباست

در چشم هایت موج می زد استجابت               آقا دخیل چشم هایت دست دریاست

در حالت سجده اگر چه روی خاکی                   زیر پر و بالت همیشه عرش پیداست

پرواز را با دست بسته یاد دادی                          رد قدم هایت میان آسمان هاست

تو شهربانو زاده ای و سهم ایران                    (اصلاً حرم سازی تو بر عهده ی ماست)

وقتی اصالتاً تو از ایران مایی                           با تو همیشه پرچم این خطه بالاست

ما از اهالی حسین آباد هستیم

فامیل های حضرت سجاد هستیم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

کیستم من؟ پیشـوای چـارم اهـل‌یقینـم                      سیّـد سجّاد، بـاب الله، زین‌العابدینم

قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم          هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم

چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل‌المتینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم       زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم

هم قنوتم هم سجودم هم تشهد هم سلامم    هم جهادم هم زکاتم هم صلاتم هم صیامم

هم حیاتم هم نجاتم هم امانم هم امینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

رکن می‌بالد که دست من نمـاید استلامش     کعبه می‌نازد که من از سوی حق باشم امامش

هر‌که ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش           هرکه با ما بـود دشمن تـا ابد لعن مدامش

من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

آسمانی‌هـا همه محـو مناجـات شب من         نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من

آسمان پیچد به خود در شعلۀ تاب و تب من            ذات حق لبیک‌گـو با ذکر یارب‌یارب من

گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم          در غل و زنجیـر دشمن یاری اسلام کردم

فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم          آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم

بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

جهت مشاهده دیگر اشعار

ولادت حضرت سیدالساجدین امام سجاد(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 





همراه اشک شوق خود چون گل بخندید
امشب فروغ آسمان ها را ببینید
نور چراغ کهکشان ها را ببینید
امشب سپهر زهد و تقوا ماهتابی ست
چون روز در شب آسمان ها آفتابی ست
امشب که اشک چشم من آئینه بسته
با ذوق، اشک شوق در چشمم نشسته
با اشک، شوق خویش را ابراز کردم
بر آسمان چشم دلم را باز کردم
دیدم تمام عرشیان را در سماوات
دارند بر درگاه لطف حق مناجات
جبریل می گوید که نور نور آمد
شیدائی آمد عشق آمد شور آمد
امشب مریدان شام میلاد مراد است
امشب دل آل رسول الله شاد است
ای دل حسین بن علی فرزند دارد
زین غنچه ی زیبا به لب لبخند دارد
ای اهل عالم زینت عباد آمد
من فاش گویم سید سجاد آمد
سجاده از او رنگ و بویی تازه دارد
اخلاص و تقوا آبرویی تازه دارد
وقت ولادت هم پر از شور نماز است
رخساره ی نورانیش نور نماز است
پیچیده در هفت آسمان راز و نیازش
پُل بسته تا عرش برین روح نمازش
عشق و محبت با دل او همنشین است
او مظهر تقوا و زین العابدین است
در هر دلی بذر ولایش ریشه دارد
آن دل برای حشر خود اندیشه دارد
مهرش کلید باغ فردوس خدا شد
هر کس ز مهرش شد جدا از حق جدا شد
آن کس که گردد ذره ی این مهر پر نور
روز جزا هم با همان نور است محشور
هر کس دلش پر می زند در صحن سینه
پروانه ی پرواز دارد تا مدینه
بر ما «وفائی» می رسد بوی مدینه
ای کاش ما را خواند او سوی مدینه
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
از سکوتم صدا درست کنید
ذکر یا ربنا درست کنید
ببرید و بیاورید مرا
بلکه از من گدا درست کنید
در دلم گر بناست خانه کنید
اول این خانه را درست کنید
می شود سنگ دستتان بدهم
می شود که طلا درست کنید
هر چه میل شماست تسلیمیم
یا خرابم و یا درست کنید
فقر ما را کسی درست نکرد
ای کریمان! شما درست کنید
شد اگر شکر، اگر نشد یک وقت
می نشینم تا درست کنید
بعد از آن که مدینه ام بردید
سفر کربلا درست کنید
از لب ما دعا نمی افتد
کربلا، کربلا نمی افتد
این قبیله همه شبیه هم اند
این کرم زاده ها چه با کرم اند
چه نیازی ست تا بزرگ شوند
در همان کودکی مسیح دم اند
زنده ام می کنند مثل مسیح
بر تن مرده ام اگر بدمند
همه آماده ی بلا هستند
جاده های عروج پیچ و خم اند
عاشقان بیشتر پی نامند
عاشقانی که عاشقند کم اند
عاشقان در نگاه آل علی
گر اسیرند باز محترم اند
دختران قبیله های عرب
خادم شهربانوی عجم اند
عجمی کرده اند جانان را
آبرو داده اند ایران را
ای مناجات تا خدا رفته
عرش را تا به انتها رفته
کیسه کیسه به شانه نان برده
خانه خانه سوی گدا رفته
بی تو معراج هم کسی برود
بی وضو محضر خدا رفته
بس که در حال سجده افتاده
رنگ پیشانی شما رفته
برکت می رسد غلامت اگر...
سر سجاده ی دعا رفته
محمل ما به گِل فرو رفته
محمل ما شکسته وا رفته
چاره ای کن برای ما ور نه
رمضان، آبروی ما رفته
آبرودار پنجم شعبان
دارد از راه می رسد رمضان
چه مقامی ست مادر تو شدن
مثل پروانه ی سر تو شدن
بال جبریلِ عرش مال خودش
راضی ام با کبوتر تو شدن
علی اکبر است و آرزوی
چند سالی برادر تو شدن
می شود برتر از سلیمان شد
ظرف یک روز نوکر تو شدن
این غلام سیاه را نفروش
کردم عادت به قنبر تو شدن
به خدای یگانه می ارزد
کشته ی نام اطهر تو شدن
پدرت هم به تو ولی می گفت
«بابی أنت یا علی» می گفت
آمدی و حسین خندان شد
همه جا جز بقیع چراغان شد
آمدی و به برکت نامت
نام جدت علی فراوان شد
مادرت شد عروس زهرا و
افتخارش نصیب ایران شد
آشنا با صحیفه اش کردی
هر که بر سفره ی تو مهمان شد
رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است
رمضان شرح ماه شعبان شد
ابر و خورشید و ماه در کارند
خاکی از زیر پات بر دارند
تب تو تب نبود درمان بود
راویان تب تو بیمارند
دوستان قدیمی زهرا
به تو و مادرت بدهکارند
در اسیری مادرت حتی
از مقامات او خبر دارند
هر چه مِهریه اش گران باشد
باز قوم علی خریدارند
به غلامت بگو دعا بکند
این گرفتارها گرفتارند
با مناجات تو ملائکه هم
سر شب تا به صبح بیدارند
تا نگاهی به بالشان بکنی
از کرم خوش به حالشان بکنی
کاش میشد بنا درست کنند
گنبدی از طلا درست کنند
همه جای مدینه را نه، نه
لااقل پنج تا درست کنند
گرد و خاک بقیع را ببرند
تا برایم دوا درست کنند
شیعیان حاضرند با گریه
آستان تو را درست کنند
با النگوی دختران عجم
چند ایوانْ طلا درست کنند
سنگ ها می خورد بر سر تو
تا که شاید صدا درست کنند
عمه را زد ولی سر تو شکست
هم سر عمه هم سر تو شکست
ای مناجاتی سرای حسین
ذکر آمین ربنای حسین
ای تمام صحیفه ات شرح
آخرین ناله و دعای حسین
مقتل تو صحیفه ات باشد
داده ای شرح کربلای حسین
کاش مثل تو روضه خوان بشویم
تا اقامه کنیم عزای حسین
به زبان دعا بیان کردی
چه کشیدند بچه های حسین
آه تیر سه شعبه و حلق
طفل معصوم بی خطای حسین
الامان از حکایت زینب
وای از روز ماجرای حسین
چقدر کریه می کنی یعقوب
مژه ات ریخته برای حسین
بعد از آن که بدن مرتب شد
سر بنه روی بوریای حسین
روی قبرش نوشتی یا مظلوم!
لک روحی فدا ابا المهموم!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امروز را که مهمان آسمانم
در انتظار لحظه ی سبز اذانم
حتی شده از شوق با بال شکسته
خود را به سمت آسمان ها می کشانم
امشب که گرم دادن خیرات هستند
خوب است تا وقت سحر این جا بمانم
من تا گره را وا کنم از کارهایم
باید دعایی از صحیفه را بخوانم
سجاده ها تبریک، آمد استجابت
تسبیح ها، هو یا علی ورد زبانم
باید گدای حضرت سجاد باشم
طبق وظیفه نوکر این آستانم
آمد علی سوم این خانواده
بابا عقیقه کرده و خیرات داده
روح دعایت آبروی صد مسیحاست
از آبروی توست این که عشق زیباست
در چشم هایت موج می زد استجابت
آقا دخیل چشم هایت دست دریاست
در حالت سجده اگر چه روی خاکی
زیر پر و بالت همیشه عرش پیداست
پرواز را با دست بسته یاد دادی
رد قدم هایت میان آسمان هاست
تو شهربانو زاده ای و سهم ایران
(اصلاً حرم سازی تو بر عهده ی ماست)
وقتی اصالتاً تو از ایران مایی
با تو همیشه پرچم این خطه بالاست
ما از اهالی حسین آباد هستیم
فامیل های حضرت سجاد هستیم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در رحمت ز عرش تا وا شد
پر پروازمان محیا شد
رخ یوسف نشانمان دادند
دل مجنونمان زلیخا شد
صفحات صحیفه ی نوری
ورقی خورد و عشق معنا شد
نفسی زد کسی و بعد از آن
تن دنیای مرده احیا شد
رخ خود را نشان عالم داد
همه ی اعتبار دنیا شد
قلمم استعاره کم آورد
رخ زیباش تا هویدا شد
به زمین ماه مشرقین آمد
علی دوم حسین آمد
شب اربابمان سحر دارد
به روی دامنش قمر دارد
همه از شوق نو رسیده ی او
به لبش خنده ای اگر دارد
شب رویاست نخل امید
پدر و مادری ثمر دارد
دل بابا عجیب پر شور است
و خدا از دلش خبر دارد
به نگاهش عموی بی تابش
نتوانست چشم بردارد
سر بوسیدن لبان پسر
پدرش میل بیشتر دارد
و به کوری چشم بد نظران
پدری باز هم پسر دارد
به دعایش دخیل بسته شده
پری از جبرئیل بسته شده
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ای بحر شرف، گهر مبارک
ای شمس ضحی، قمر مبارک
ای بانوی شهر، شهر بانو
دیدار رخ پسر مبارک
ای مادر نه امام تبریک
ای نخل ولا ثمر مبارک
این دسته گل حسین بر تو
از خالق دادگر مبارک
این آیت محکم حسین است
قرآن مجسم حسین است
خورشید سپهر پرور است این
یا عبد خدای منظر است این
دوم علی حسین زهرا
سر تا به قدم پیمبر است این
لبخند بزن به ماه رویش
زیرا که حسین دیگر است این
دردانة چار بحر توحید
منظومۀ هشت اختر است این
این سید کل ساجدین است
مولای همه مجاهدین است
شعبان به ولادتش معظّم
قرآن به ولایتش منظّم
در هر ورق صحیفۀ او
قرآن نخوانده‌ای مجسّم
خوانند فرشتگان ثنایش
مانند دعای نور با هم
بخشد به دعا تلاوتش روح
همچون نفس مسیح مریم
رویش که بهشت عالمین است
گلخانۀ بوسۀ حسین است
گل آینه‌دار خلق و خویش
دل تشنۀ کوثر سبویش
در طور دعا، هزار موسی
مدهوش به شوق گفتگویش
دست همه اولیا به دامن
چشم همه انبیا به سویش
لبخند زند عزیز زهرا
هر صبح به بوستان رویش
جان مست نوای دلنوازش
آغوش حسین مهد نازش
ای آینة جمال سرمد
سر تا به قدم تمام احمد
فرزند حسین، نجل زهرا
سجاد، علی، ابا محمد
تو دست خدا و گردش چرخ
پیداست که با یَد تو باید
از خالق ذوالجلال و از خلق
بر جان و تنت سلام بی‌حد
مشتاق نیاز بی‌نیازت
سجادۀ عشق جانمازت
قرآن خط حسن نازنینت
گلبوسة سجده بر جبینت
تنها نه ملائکه، خدا هم
مشتاق دعای دلنشینت
هم روی ملک در آستانت
هم دست خدا در آستینت
هنگام دعا صدای آمین
خیزد ز یسار تا یمینت
تکبیر و قیام سر فرازت
جبریل مکبِّر نمازت
ای در دهنت زبان قرآن
وی هر سخنت بیان قرآن
هم صورت تو صحیفة نور
هم در تن تو است جان قرآن
هم میوه و هم درخت توحید
هم روحی و هم روان قرآن
ارکان تو کعبۀ ولایت
رخسار تو بوستان قرآن
آمین خداست در دعایت
وحی است تمام خطبه‌هایت
فرماندۀ ملک لامکانی
سلطان زمین و آسمانی
در پیکر شرع روح روحی
در جسم نماز جان جانی
معصوم ششم ولیِّ چارم
مولا و امام انس و جانی
در تنگی حلقه‌های زنجیر
بخشنده به وسعت جهانی
تو کل وجود را امامی
در سلسله هم امیر شامی
ای قلۀ عرش جایگاهت
جنّ و بشر و ملک سپاهت
در دایرۀ خرابۀ شام
بر وسعت آسمان نگاهت
چون سیر کنی به سوی معبود
بال ملک است فرش راهت
با رفتن گوشۀ خرابه
کی کم شود از جلال و جاهت؟
تو مظهر حیّ داور استی
از وهم بشر فراتر استی
ای سجدۀ عرشیان به خاکت
ای روح خدا به جسم پاکت
تو سلسله‌دار عالم استی
از سلسلۀ عدو چه باکت
صد مصر وجود خاک راهت
صد یوسف مصر سینه چاکت
تا هست لوای عدل بر پا
هستند ستمگران هلاکت
اوصاف تو بر زبان «میثم»
باشد به بدن روان «میثم»
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سیمای سجده چهرۀ گویا بما نداشت
دست دعا تجسّمِ یک عمر را نداشت
وقتی امام ما به رکوع و سجود بود
جز با خدا توجّهی آن مقتدا نداشت
خواهر ندیده بود کتاب خدا هنوز
قبل از صحیفه هیچ کتابی دعا نداشت
بالا گرفت بال و پر جبرئیلِ وحی
اما بدون بال دعا اوج را نداشت
باب دعا به دست تو وا شد به روی ما
ور نه خدا به خواهش ما اعتنا نداشت
محکم به آیه های تو شد پایه های دین
قبل از صحیفه درس دعا ارتقا نداشت
حمد و ستایش و صلوات است مطلعش
قرآن صاعدی که به جز ربّنا نداشت
سجاد آمد و دل ما را غدیر کرد
ما را اسیر حضرت نعم الامیر کرد
هر چند سفره سفرۀ جشن ولادت است
اما شنیدن سخن تو سعادت است
آری صحیفۀ تو به ما درس می دهد
اسلام ناب مهد جهاد و شهادت است
درک فرازهای دعایت عنایتی ست
فهم کلام حضرتتان خود عبادت است
گاهی ز مرزبانیِ اسلام و مسلمین
گه صحبت از سیاست و کسب سیادت است
گاهی سخن ز توبه و اخلاص و بندگی
گاهی ز حرص و بخل و ز حِقد و حسادت است
از بعد ماجرای اسارت چرا سکوت؟
این خود شبیه صلح حسن یک رشادت است
وقتی سلاح شیعه سلاح البکاء شد
تولید این سلاح نه یک نحو، عادت است
وقتی امام مفترض الطاعه امر کرد
دیگر  اطاعت از تو مزید ارادت است
ای مقتدا به فعل تو داریم اقتدا
عمری ست خوانده ایم تو را حجت خدا
وقتی که با کریم مناجات می کند
انگار مستقیم ملاقات می کند
با آن مقام عصمت و آن همت بلند
هر روز یاد روز مکافات می کند
با روی باز نزد فقیر و اسیر و پیر
تا مرز جان اجابت حاجات می کند
از هست خویش می گذرد در ره یتیم
محروم را رهین مواسات می کند
مظلوم را به حال خودش وا نمی نهد
با بی کسان هماره مؤاخات می کند
وقت صدور حکم قضاوت برای خلق
از روی عدل امر مساوات می کند
گاهی غلام خانۀ خود را به امر حق
با دست های خویش مجازات می کند
کار زیاد از تن نوکر نمی کشد
حال غلام پیر مراعات می کند
معنا کنیم پس عملو الصالحات را
نیّات را بُروز و ظهور و صفات را
آن رهبری که بعد حسین انقلاب کرد
با اشک دیده ظلمت شب را جواب کرد
ظلمت زدود و شیوۀ روشنگری گرفت
با روضه شام غمکده را آفتاب کرد
با خطبه ای حزین به هنرمندیِ تمام
قلب تمام اهل هنر را کباب کرد
تصویر هر شهید و شه سر بریده را
در روح و جان هر جگر خسته قاب کرد
از عمه گفت از همه گفت از سه ساله گفت
با گریه صحبت از شب شام خراب کرد
وقت عطش سراغ ز سقّا که می گرفت
با آب گفتنش جگر آب، آب کرد
هر گاهواره دید و یا شیر خواره ای
یاد گلوی پارۀ طفل رباب کرد
تیغ علی، خطابه زهرا، غم حسن
خون حسین، اشک علی، فتح باب کرد
حالا تمام خلق گرفتار زینبند
یا زین العابدین! همه غمخوار زینبند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ای انیس قدیمی دلها
آفتاب بلند ناپیدا
تا خدا می برد دلِ ما را
پَرِ سجاده های سبز شما
من کجا و غبار مقدمتان
تو کجا، کوچه های این دنیا
من کی ام از قبیله ی مجنون
تو ولی از عشیره ی لیلا
من کی ام بی زبان ترین مردم
تو خدای بلاغتی اما
نفسی دِه که از تو دم بزنم
بال در صحن این حرم بزنم
آسمان موج شد تلاطم کرد
که خدا جلوه بین مردم کرد
آسمان جای خود از این محشر
عرش هم دست و پای خود گم کرد
عرش هم جای خود، خدا خندید
لحظه ای که لبت تبسم کرد
آب با نیت دو رکعتِ عشق
با غبار شما تیمم کرد
همه دیدند با دو چشمانت
چشم های پدر تکلم کرد
خانه ات قبله ی غریبان است
پایتختت تمام ایران است
ای سراپای تو مثال حسین
دومین مرتضای آل حسین
روی دوش تو گیسوان علی
کنج لب های توست خال حسین
با تماشای تو به سر می شد
شب و روز تمام سال حسین
خنده ای کن که در تو گُل کرده
همه زیبایی جمال حسین
سیر می دید چهره ات را عشق
به سرش بود اگر خیال حسین
شور آب آور حسین هستی
دومین حیدر حسین هستی
سرخوش از بانگ این طرب هستیم
مست شیرین ترین رطب هستیم
مثل موسیقی شگفت بهار
نغمه هایی به روی لب هستیم
شجره نامه ای اگر داریم
همگی بر تو منتسب هستیم
ما همه خانه زاده تو یعنی
همه ی ما از این نسب هستیم
شکر حق ما ز آستان توایم
همگی از نوادگان توایم
به علی رفته ای غدیری تو
نه فقط شیر، شیرگیری تو
هم رکابِ علی اکبرها
هم خروش سفیر تیری تو
شوره زاریم و خشکسال اما
چشمه ی روشن کویری تو
رشته های قنات می جوشد
از قنوتت چه آبگیری تو
خوش به حال دو دست خالی ما
لحظه هایی که دستگیری تو
با حضورت غم پدر سر شد
کربلا با تو کربلاتر شد
به دلت داغ مادرت افتاد
شعله بر باغ پرپرت افتاد
کربلا شد مدینه وقتی که
رَدِ زنجیر بر پرت افتاد
بین خیمه تو بودی و بابا
از سر زین برابرت افتاد
بین خیمه تو بودی اما آن
شعله بر روی پیکرت افتاد
چقدر سنگ و خاک و خاکستر
از سر بام بر سرت افتاد
ناله ات بین شام می پیچید
عمه آتش به معجرت افتاد
گر چه بالت اسیر سلسله بود
قاتلت خنده های حرمله بود
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
کیستم من؟ پیشـوای چـارم اهـل‌یقینـم
سیّـد سجّاد، بـاب الله، زین‌العابدینم
قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم
هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم
چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل‌المتینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم
زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم
هم قنوتم هم سجودم هم تشهد هم سلامم
هم جهادم هم زکاتم هم صلاتم هم صیامم
هم حیاتم هم نجاتم هم امانم هم امینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
رکن می‌بالد که دست من نمـاید استلامش
کعبه می‌نازد که من از سوی حق باشم امامش
هر‌که ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش
هرکه با ما بـود دشمن تـا ابد لعن مدامش
من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
آسمانی‌هـا همه محـو مناجـات شب من
نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من
آسمان پیچد به خود در شعلۀ تاب و تب من
ذات حق لبیک‌گـو با ذکر یارب‌یارب من
گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم
در غل و زنجیـر دشمن یاری اسلام کردم
فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم
آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم
بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
جسم بابم گشت پـامال سواران، صبر کردم
پیکـرم از بام‌هـا شد سنگ‌باران، صبر کردم
سینه‌ام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم
خورد سیلی بر عذار گل‌عـذاران، صبر کردم
با وجود آن که بودی دست حق در آستینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمـؤمنینم
من که خود اصل دعا روح دعا قلب دعایم
شامیـان بی‌حیـا دادنـد دشنـام از جفایم
حلقه‌های سلسله‌ خون گریه کردند از برایم
سخت‌تر بود از زمیـن کربـلا شـام بلایم
ریختند از بام، خاکستر بـه فـرق نازنینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم
ده عزیـز خویش را در ریسمـانی بسته دیدم
چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم
شامیـان را بهـر استقبـال، دسته‌دسته دیدم
حمله با تیغ زبـان کردند بـر قلب حزینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
عمه‌ها منزل به منزل چشمشان در اشک‌ریزی
متحـد گشتنـد اهـل شام بـا قرآن‌ستیـزی
وای بر احوال آن‌کو خوار شد بعد از عزیزی
سرخ‌رویی خواهرم را خواست از بهر کنیزی
کشت از غیرت عرق جاری به صورت از جبینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
من که خورشید جمالم، شـد غبار غم نقابم
بـا سـر پـاک پـدر بردنـد در بــزم شـرابم
پیش چشمم چوب می‌زد خصم بر لب‌های بابم
خارجـی کردنـد در اوج مسلمانـی خطابم
گرچه دانستند نـور چشم ختم‌المرسلینم
من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
باز در بحر ولایت گهری پیدا شد
ابر، یک ‌سو شد و قرص قمری پیدا شد
گلشن عشـق و امیـدِ پسـر فاطمه را
الّه‌ الّه! چــه مبـارک ثمـری پیدا شد
یک‌صدا خنده ‌زنان اهل سماوات و زمین
همـه گفتنـد حسین دگـری پیـدا شد
یا حسین ای پسر فاطمه چشمت روشن
ذکر و تسبیح و دعا را پدری پیـدا شد
یم توحید به جوش آمد و در دامن آن
صدفی گشت عیان و گهری پیـدا شد
همه خوبان جهان یکسره کردند اقرار
که ز خوبان جهان خوب‌تری پیدا شد
روی حق روی نبی روی امامان یکسر
همـه در صورت زیبـا پسری پیدا شد
مژده ای اهـل تـولا شـب میلاد آمد
جان بگیرید به کف حضرت سجاد آمد
سوره ی نـور حسین ‌بـن ‌علـی سیمـایش
دو جهـان شیفته ی حسن جهـان‌ آرایش
چشم مادر به تماشای جمالش روشن
جـای گل ‌بوسه ی بابا بـه همه اعضایش
نقش فرقان محمد خط و خال و حسنش
جـای پیشانـی جبریل به خاک پایش
شجـر نـور بــود آیتــی از جلـوه ی رخ
ملک العرش بـود بنـده و او مولایش
این همان سوره ی طور است و کتاب مستور
که بـود قـلب حسین‌ بن ‌علی سینایش
پای داوود پیمبـر بـه زمین می‌ چسبد
گـر بـه هنگـام تضـرع شنود آوایش
نور بر عرش کند سر ز مناجات شبش
روح بخشـد بر وی با دم روح ‌افزایش
پای تا سر قـد و بـالای علی را بیند
چشم بابا بـه تمـاشای قد و بالایش
معنی پنج کتاب است نهان در نفسش
چـارده سـوره ی نـور است رخ زیبایش
به جـلال و شـرف و قدر ندارد همتا
در همه عالم چون خالق بی‌همتایش
نه عجب عالم اگر گردد فرمانبر او
ابر بـارد بـه منـاجات غـلام در او
روی او مصحف قدر و شرفش پیغمبر
گوهـر چـار یـم نـور و یـم هفت گهـر
استـلام حجـرش کـور کند چشم هشام
کعبـه دور سـر او گـردد بـا حجر و حجر
می‌تـوان در غل و زنجیـر بگیرد چو علی
بــا دو انـگشت یـداللّهــی در از خیبــر
کـرم و جــود بـود سائــل پشـت در او
شـرف و قـدر به خـاک قـدمش آرد سر
حلقه ی سلسلـه در حلقـه ی فرمان وی است
سنـگ بـر لـب بامنــد از او فرمــان بر
این خلیلی است که با هر سخنش بت شکند
احتیاجش نه بـه دست است نه بازو نه تبر
اوست آن بنده که چون پای نهد در محراب
در نمـاز شبش از هـوش رود مـرغ سحر
این توانمند خطیبی‌ است که در مسجد شام
بر سـر تخت ستـم بشکنـد از خصم، کمر
این رسولی‌ است که بوده است چهل معراجش
سـوی معبـود بــه دنبـال سـر پـاک پدر
چه روی ناقه ی عریـان چه به ویرانه ی شام
این امام است امام است امام است امام
این امامی‌ است که همگام امام شهداست
پدر حلم و رضا و پسـر خـون خداست
موج در موج بـود لنگـر کشتـی نجات
گام در گام همه شعله ی مصباح هداست
در عنایت کمـی از کفه ی جـودش عالم
در حقیقت نمی از قطره ی علمش دریاست
طاعت خلق سماوات و زمین بی‌ مهرش
به خـدا روز قیـامت سنـد بی‌ امضاست
این خدا نیست خدا نیست خدا می‌داند
طلعت غیـب در آیینـه ی رویش پیـداست
بــی‌جهت سـدِّ رهِ زائــر او گردیدنـد
حـرم حضـرت سجاد، بقیـع دل ماست
این علی‌بن‌حسین است که با فریادش
همه جا کرببلا و همه دم عاشوراست
تـا خدایی خداونـد، امـام است به خلق
بـه خدایـی خدایی که جهان را آراست
«میثما!» از سخن مدح، فراتر خوانش
این کتابی‌ است که هرگز نبود پایانش
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ای لیل قدر تشنۀ راز و نیاز تو
قبله سزاست غبطه خورد بر نماز تو
چون بر قنوت دست دعا باز می کنی
صدها فرشته پر کشد از دست باز تو
چون تیر جان ز چلۀ مژگان رها کنی
گردد شکار هر دل شیدا ز ناز تو
آری عصارۀ حسنین است خلقتت
این افتخار در سخن دیر باز تو
خیر کثیر از قدمت آشکار شد
تفسیر گشت سورۀ کوثر به راز تو
از نسل دو امام چو نسلت به هم رسید
روح قیام و صلح شده سرفراز تو
نسل تو نسل پاک دعا و اجابت است
آری بهشت قبضۀ آل نجابت است
تفسیر آیه آیۀ قرآن صحیفه ات
تأویل سوره سورۀ قرآن صحیفه ات
تصویر نور و ذات و صفات و جمال حق
تشریح سوژه سوژۀ قرآن صحیفه ات
طرح فصاحت است و بیان بلاغت است
همتای صفحه صفحۀ قرآن صحیفه ات
همچون کلام وحی شگفت است مصفحت
دارد اساس و پایۀ قرآن صحیفه ات
بس که قرین به شیوۀ قرآن لسان توست
شد از خدای هدیۀ قرآن صحیفه ات
تقویم شیعه شمّه ای از خطبه های توست
نشناختم تو را که چه در گفته های توست
سجاد را حسین و حسن تا خدا شناخت
سجاد را کرامت و جود و سخا شناخت
سجاد را زمین و زمان عرش و فرش حق
کون و مکان یمین و یسار خدا شناخت
سجاد را بکا و مناجات و فکر و ذکر
در سجده گاه و مسجد و محراب ها شناخت
سجاد را به نثر و بیان و غزل مجوی
او را بهار و باغ و بهشت و فضا شناخت
بیمار باد آن که نیابد طبیب را
سجاد را اسیری درد و بلا شناخت
در کربلا به جان ز امامت دفاع کرد
او را مسیر کوفه و شام بلا شناخت
دنیای او به خانۀ زهرای اطهر است
فرزند شهربانوی ایران مطهّر است
چون نسل او ز بانوی ایران به هم رسید
ایران به برج عزّت و شأن و کرم رسید
ایران ز یمن اوست علمدار شیعه شد
یاران به هوش مقطع حفظ علم رسید
این مملکت چو گنج برای ولایت است
تأویل آن به سورۀ نون والقلم رسید
ما از سلالۀ حسنینیم مفتخر
زین رو به توس ملک رضا را حرم رسید
هان ای گروه شیعه مهیّای عشق باش
آری سخن به درک اهم فی الاهم رسید
اهل ولا بلا به دل خسته می خرند
عین خوشی است هر چه که از دوست غم رسید
ای دلربا بیا که قدومت مبارک است
میلاد توست شأن نزول تبارک است
تا زین العابدین به دو عالم امام ماست
دنیا و آخرت ز ولایش به کام ماست
ما را ز لشکرش دو سلاح است یادگار
اشک و دعا دو هدیه از او بر تمام ماست
ما را اگر غلام سیاهش لقب دهند
بر عرشۀ سریر بهشتی مقام ماست
گر عاشق دعا و نماز و عبادتیم
با راه و رسم او متمثّل مرام ماست
سجاده را که در دل آتش رها نکرد
مدیون آن نماز قعود و قیام ماست
آری خلیل شیعۀ سجاد عالم است
زین رو همیشه زائر کویش سلام ماست
ای دوست ما به دین رفیع تو زنده ایم
با آرزوی کوی بقیع تو زنده ایم
جانا اگر شبیه تو بودم چه خوب بود
آئینۀ وجیه تو بودم چه خوب بود
در روی خود جمال تو را جستجو کنم
یک بار اگر شبیه تو بودم چه خوب بود
تو بندۀ نزیه خدای منزهی
من هم اگر نزیه تو بودم چه خوب بود
باید نظر شبیه شهیدان به یار داشت
چون شاهدان وجیه تو بودم چه خوب بود
ای بازوان سلسلۀ ساسة العباد
گر بازوی فقیه تو بودم چه خوب بود
ای زادۀ حسین به ما التفات کن
ما را برای شیعه گی ات پر ثبات کن
ای یادگار کرب و بلا زین العابدین
وی باغبان باغ دعا زین العابدین
ما را دعای خیر تو اهل بکا کند
ای رهبر نظام بکا زین العابدین
کرب و بلاست در گروی انقلاب اشک
اشک تو رنگ خون خدا زین العابدین
بنیان گذار هیئت ما خطبه های توست
ای روضه خوان آل عبا زین العابدین
باغ و گل و یتیم و جوان هر کجا که بود
می ریخت اشک چشم تو را زین العابدین
از داغ های شام نه تنها دل تو سوخت
آتش گرفت آل ولا زین العابدین
زینب ز خسته جانی تو گریه می کند
زهرا به روضه خوانی تو گریه می کند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@





عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.