ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

 

دل بی قرار اختیاری ندارد                               اسیر است و راه فراری ندارد

مقامات عاشق فنا می پذیرد                              اگر هم بمیرد مزاری ندارد

کسی که بنا نیست بی سر بمیرد                        چه بهتر دل بیقراری ندارد

دل بی حسین اصل و فرعش زیادی است            شبیه درختی که باری ندارد

فرشته چرا؟ خوش به حال من و تو                 ملک آن چه را که تو داری ندارد

دل بی حسین از گل بدترین هاست                  دل بی حسین اعتباری ندارد

بود ذکر سجاده هر فقیری

امیری حسین فنعم الامیری

همه زیر پایند و بالا حسین است                                  همه قطره هستند و دریا حسین است

چه رسم خوشی... که زمان تولد                                        کلام نخستین ما یا حسین است

حسن یا علی فاطمه یا محمد                                          تجلی این چهار تن با حسین است

حسن هم حسین است، علی هم حسین است            محمد حسین است و زهرا حسین است

همین که به جز عشق چیزی نگفتیم                                      تجلی "لا ذکر الا حسین" است

گنهکارها نیز ترسی ندارند                                               قیامت اگر دست آقا حسین است

شه عالمینیم، الحمدلله

غلام حسینیم، الحمدلله

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

روز ازل که قسمت ما را نوشته اند                         ما را به نام حضرت دریا نوشته اند

کار جنون ما به تماشا کشیده است                          ما را غبار محمل لیلا نوشته اند

بر روی بال های تمام فرشتگان                          از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند

یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم                        ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند

گیرم نوشته اند که ما هم کسی شویم                    تنها به خاطر دل زهرا نوشته اند

روز ازل مقابل اسمی که تا ابد                         یک یا حسین گفته مسیحا نوشته اند

هم چون تو را نه این که دو عالم ندیده است

مثـل تو را به خاک خدا هم ندیده اسـت

آن جلوه ای که نور تو را آفریده است                    در پیش خویش قبله نما آفریده است

حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست              محض گل جمال شما آفریده است

یک کعبه را برای خودش خلق کرده است         شش گوشه را به خاطر ما آفریده است

تا قبله را برای همیشه نشان دهد                         در خاک خویش کرببلا آفریده است

جبریل زیر پای تو فهمیده است غیب                          این بال را برای کجا آفریده است

مردم خدا شنیده ولیکن ندیده اند

ما دیده ایم آن چه که مردم شنیده اند

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب برای فاطمه گوهر رسیده است                   شادی به قلب و جان پیمبر رسیده است

حیدر نظاره کن که دلبر رسیده است                             مژده بده حسن برادر رسیده است

کوری چشم دشمن زهرا و مرتضی

حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا

او آمده تا که خدایی کند مرا                    مشغول کسب و کار گدایی کن مرا

بال و پرم دهد هوایی کند مرا                        امشب زلطف کرببلایی کند مرا

او امده تا که مرا مبتلا کند

عاشق ترین گدا کند و پر بها کند

این بزم عیش بایم چه عالی است                     اینقدر عالی است که گویا خیالی است

فطرس به گریه گفت که بالم چه بالی است           جایش چقدر خواهر ارباب خالی است

این بزم عیش بی می و ساغر نمی شود

کامل بدون تک یل حیدر نمی شود

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

گر چه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم               گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم

گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم                                 جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم

روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم

سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم

ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم                   ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم

یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم                           باز هم در سرمان شور زیارت داریم

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در معرکه ی عشق عجب حال و هوایی ست           در محفل عشاق چه شوری چه صفایی ست

دل ها ز نوایی به طرب آمده امشب                          آوای خوش عشق رسیده، چه نوایی ست

در پشت در خانه ی مولا چه خبر هست              هر کس که می آید به کفش ظرف گدائی ست؟

در کون و مکان بوی خوش سیب می آید                      دل ها همه سرمست می کرببلایی ست

از نور وجودش همه جا تحت شعاع است                        این جلوه فقط جلوه ی انوار خدایی ست

امشب همه لیلاصفتان غرق سجودند

مجنون شده ی صورت ارباب وجودند

از مشرق و از مغرب عالم همه امشب                         چون فطرس پرسوخته در زمزمه امشب

به به چه خبر گشته شب شهر مدینه                       در سینه ی یثرب شده غم خاتمه امشب

در عالم بالا همه مستند و خرابند                                     بر عرش رسیده بخدا قائمه امشب

رخسار نبی، روی علی، صورت زهرا                              در صورت او گشته نمایان همه امشب

در خانه پر عشق علی گشته نمایان                                  لبخند خدا روی لب فاطمه امشب

نه یوسف و نه یونس و نه نوح و نه آدم

سرمست حسین است تمامی دو عالم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

جهت مشاهده دیگر اشعار

ولادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 




همیشه بهشت است جایی که دارید
الهی روی خلوتی هم نبیند
شلوغی این کوچه هایی که دارید
مجال عرق ریختن هم ندادید
به پیشانی این گدایی که دارید
نمی خواهم اصلاً بفهمم که ما را
کجا می برد ردّ پایی که دارید
همین که شما می بریدم، یقیناً
شبی می رسم تا خدایی که دارید
از امروز نامه رسان حسین است
پر فطرس بینوایی که دارید
برایم هوای بهشتی بالا
حرام است با کربلایی که دارید
شما با خدا با خدا با خدایید
و من با شمایم شمایی که دارید...
...مرا خیمه کربلا می نویسید
دخیل حسینیه ها می نویسید
دل بی قرار اختیاری ندارد
اسیر است و راه فراری ندارد
مقامات عاشق فنا می پذیرد
اگر هم بمیرد مزاری ندارد
کسی که بنا نیست بی سر بمیرد
چه بهتر دل بیقراری ندارد
دل بی حسین اصل و فرعش زیادی است
شبیه درختی که باری ندارد
فرشته چرا؟ خوش به حال من و تو
ملک آن چه را که تو داری ندارد
دل بی حسین از گل بدترین هاست
دل بی حسین اعتباری ندارد
بود ذکر سجاده هر فقیری
امیری حسین فنعم الامیری
همه زیر پایند و بالا حسین است
همه قطره هستند و دریا حسین است
چه رسم خوشی... که زمان تولد
کلام نخستین ما یا حسین است
حسن یا علی فاطمه یا محمد
تجلی این چهار تن با حسین است
حسن هم حسین است، علی هم حسین است
محمد حسین است و زهرا حسین است
همین که به جز عشق چیزی نگفتیم
تجلی "لا ذکر الا حسین" است
گنهکارها نیز ترسی ندارند
قیامت اگر دست آقا حسین است
شه عالمینیم، الحمدلله
غلام حسینیم، الحمدلله
ندیدم کسی را گدایش نباشد
مسلمان یا ربنایش نباشد
مسیر تکامل یقیناً محال است
اگر کربلا انتهایش نباشد
برای جهنم چه خوب است، هر که
حسین بن زهرا برایش نباشد
مگر می شود؟نه...نه... امکان ندارد
خدا باشد و کربلایش نباشد
خدایی که دار و ندارش حسین است
مگر می شود خون بهایش نباشد؟
یقین کشتی او نجاتی ندارد
اگر خواهرش ناخدایش نباشد
حسین آمد و بال ها گریه کردند
تمامی گودال ها گریه کردند
پر ما کجا؟...وسعت آسمانت؟
پریدن کجا؟... قبه ی لامکانت؟
حسن هم به پای تو قد راست می کرد
ادب داشت، پیشت امام زمانت
تو بالا نشینی، چگونه نباشد
سر شانه های پیمبر مکانت؟
تویی سنت هفت تکبیر احرام
نبی منتظر شد بچرخد زبانت
شما هر دو در حالت ارتزاقید
اگر می گذارد دهان بر دهانت
خدا بهتر از تو ندارد اگر داشت
یقین کن که می داد روزی نشانت
خداوند مثل تو دیگر ندارد
شبیه تو دارد اگر، خب بیارد
من و سال ها جستجویت، حسین جان
من و منت گفتگویت، حسین جان
مگر می شود من به پایت نیفتم
من و سجده بر خاک کویت حسین جان
من عادت ندارم شبی بی تو باشم
من و هیئت کو به کویت حسین جان
گلوی تو عادت به نیزه ندارد
به قربان زیر گلویت، حسین جان
چقدر آه گفتی جوابت ندادند
چقدر آب گفتی و آبت ندادند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند
ما را اسیر خال روی لب نوشته اند
در اعتکاف گیسوی تو سال های سال
مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند
در مسجد الحرام خم ابروان تو
مثل فرشتگان مقرب نوشته اند
در محضر نگاه الهی تو مرا
در خیل نوکران مهذَب نوشته اند
شب های جمعه که دل من مست کربلاست
از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند
با یک نگاهِ مادرت این جا رسیده ایم
با این دلی که فاطمه مذهب نوشته اند
از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است
ما را فدای دلبر زینب نوشته اند
من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است
اصلاً مرا غبار حرم می کنی بس است
شرط نزول کوثر رحمت دعای توست
اصلاً تمام خلقت عالم برای توست
بالاتری ز درک تمام جهانیان
وقتی که انتهای جهان ابتدای توست
حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن
آنجا که از ازل اثر رد پای توست
بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد
رمز نجات اهل زمانه ولای توست
آسوده خاطران هیاهوی محشریم
وقتی رضای حضرت حق در رضای توست
فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین
تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست
در آستانة تو کسی نا امید نیست
صحن امیر علقمه دار الشفای توست
از ابتدای صبح ازل فضل می کنی
ما را گدای دست اباالفضل می کنی
وقتی که هست دوش نبی آسمان تو
یعنی تو از پیمبری و او از آن تو
فرزند خویش را به فدای تو کرده است
بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو
معلوم کرد نزد همه حرمت تو را
با بوسه های دم به دمش بر دهان تو
فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را
تا بشنود ترنم عشق از زبان تو
آوای «من أحب حسیناً» وزیده است
هر روز پنج مرتبه از آستان تو
ما از در حسینیه جایی نمی رویم
هستیم تا همیشه فقط در امان تو
هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق
آنجا که صبح می گذرد کاروان تو
این اشک ها برای دلم توشه می شود
اذن طواف مرقد شش گوشه می شود
حال و هوای قلب من امشب کبوتریست
وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست
شب های جمعه عکس حرم زنده می شود
تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست
ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت
با این حساب کار شما ذره پروریست
با تربت تو کام دلم را گشوده اند
آقا ارادتم به شما ارث مادریست
در ماتم تو محفل اشک است چشم ما
اصلاً بنای هیات ما روضه محوریست
ما سال هاست در غم تو گریه می‌کنیم
هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در معرکه ی عشق عجب حال و هوایی ست
در محفل عشاق چه شوری چه صفایی ست
دل ها ز نوایی به طرب آمده امشب
آوای خوش عشق رسیده، چه نوایی ست
در پشت در خانه ی مولا چه خبر هست
هر کس که می آید به کفش ظرف گدائی ست؟
در کون و مکان بوی خوش سیب می آید
دل ها همه سرمست می کرببلایی ست
از نور وجودش همه جا تحت شعاع است
این جلوه فقط جلوه ی انوار خدایی ست
امشب همه لیلاصفتان غرق سجودند
مجنون شده ی صورت ارباب وجودند
از مشرق و از مغرب عالم همه امشب
چون فطرس پرسوخته در زمزمه امشب
به به چه خبر گشته شب شهر مدینه
در سینه ی یثرب شده غم خاتمه امشب
در عالم بالا همه مستند و خرابند
بر عرش رسیده بخدا قائمه امشب
رخسار نبی، روی علی، صورت زهرا
در صورت او گشته نمایان همه امشب
در خانه پر عشق علی گشته نمایان
لبخند خدا روی لب فاطمه امشب
نه یوسف و نه یونس و نه نوح و نه آدم
سرمست حسین است تمامی دو عالم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نوری به نسل ساقی کوثر اضافه شد
ماهی به روی دامن مادر اضافه شد
مولودی آمد و نمک نان خلق شد
بر رزق سفره ها دو برابر اضافه شد
وقتی که پا به روی زمین زد خدای عشق
از این به بعد واژۀ نوکر اضافه شد
امروز با ولادت ارباب یک نفر
بر شافعان عرصۀ محشر اضافه شد
از معجزات نور وجود حسین بود
بر بال های فطرس اگر پر اضافه شد
با دیدن حسین، حسن افتخار کرد
بر میوه های قلب پیمبر اضافه شد
این شد که ما به نان و نوایی رسیده ایم
از برکت حسین به جایی رسیده ایم
آدم ز گریه بر غم او آبرو گرفت
امشب مسیح از دم او آبرو گرفت
هر کس که گریه کرد برایش عزیز شد
از روضه ها و ماتم او آبرو گرفت
موسی عصا به دست رها کرد طور را
آمد و از محرم او آبرو گرفت
خضر نبی که زندگیش جاودانه شد
از قطره های زمزم او آبرو گرفت
دنیا ز اعتبار مسیح و کلیم و نوح
یا از نگین خاتم او آبرو گرفت؟
من مطمئنم هر که به بالا رسیده است
از ریشه های پرچم او آبرو گرفت
این واژه در تمام جهان نقش پرچم است
ارباب ما معلم عیسی بن مریم است
از آسمان به سوی زمین این ندا رسید
مژده به هم دهید که خون خدا رسید
تکمیل شد حدیث بلند رسول عشق
یعنی که تک ستارۀ اهل کسا رسید
در ازدحام خیل گدا می شود شنید
سلطان عشق، پادشه کربلا رسید
حال و هوای مستی ما بی دلیل نیست
امشب حسین فاطمه ارباب ما رسید
جذب خودش نموده تمامی خلق را
مثل پیمبری که ز غار حرا رسید
امشب تبرکی ز درش خاک می برند
آنان که هر کدام به قومی پیمبرند
حساس بود فاطمه بر گریه های او
بر بوسۀ نبی به تن و دست و پای او
پروانه های سوختۀ دور شمع او
جبریل می شوند همه از دعای او
صدها مسیح دم همه بیمار او شدند
حلقه زدند بر در دار الشفای او
ثابت شود به خلق ازل تا ابد که نیست
خاکی شبیه تربت کرببلای او
ما که بهشت را همگی لمس کرده ایم
هر شب میان گریه و در روضه های او
وقتی که ذره پروری اصل صفات اوست
پس سینه زن شدن یکی از معجزات اوست
بر سینه غیر نام تو را حک نمی کنیم
از بین سینه عشق تو را دک نمی کنیم
هر کس که در مقابل تو صف کشیده است
ما به حرامزادگی اش شک نمی کنیم
خود را به پیش هیچ کسی جز خود شما
آقا به جان فاطمه کوچک نمی کنیم
ما سیب سرخ سینه خود را حسین جان
با معصیت به عشق شما لک نمی کنیم
لطف تو بود بر دل مسکین پناه داد
ما را رقیه ات سر این سفره راه داد
آن دختری که فاطمۀ کاروان شده
آن که سه سال داشت ولی قد کمان شده
از آن زمان که رأس تو را روی نیزه دید
مانند عمه جان خودش روضه خوان شده
جان داد و در عوض ز لبت بوسه ای گرفت
از آن لبی که بوسه گه خیزران شده
طفل سه ساله ای که پر از خار شد تنش
از بس دویده اند پی اش نیمه جان شده
در مجلس یزید که حرف از کنیز شد
زهرای کاروان تو سخت امتحان شده
امشب تو آمدی و به ما اشک می دهند
ما تشنه ایم و باده از آن مشک می دهند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
روز ازل که قسمت ما را نوشته اند
ما را به نام حضرت دریا نوشته اند
کار جنون ما به تماشا کشیده است
ما را غبار محمل لیلا نوشته اند
بر روی بال های تمام فرشتگان
از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند
یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم
ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند
گیرم نوشته اند که ما هم کسی شویم
تنها به خاطر دل زهرا نوشته اند
روز ازل مقابل اسمی که تا ابد
یک یا حسین گفته مسیحا نوشته اند
هم چون تو را نه این که دو عالم ندیده است
مثـل تو را به خاک خدا هم ندیده اسـت
آن جلوه ای که نور تو را آفریده است
در پیش خویش قبله نما آفریده است
حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست
محض گل جمال شما آفریده است
یک کعبه را برای خودش خلق کرده است
شش گوشه را به خاطر ما آفریده است
تا قبله را برای همیشه نشان دهد
در خاک خویش کرببلا آفریده است
جبریل زیر پای تو فهمیده است غیب
این بال را برای کجا آفریده است
مردم خدا شنیده ولیکن ندیده اند
ما دیده ایم آن چه که مردم شنیده اند
تو انتهای جاده قالوا بلی شدی
زهرا شدی علی شدی و مصطفی شدی
روزی که هر فرشته بر آدم به سجده رفت
ای سر ناگشودۀ حق بر ملا شدی
در سایه سار جلوه ات عباس قد کشید
یعنی چقدر بی حد و بی انتها شدی
ما قسمت همیم خدا خواست این چنین
ما بر تو مبتلا تو به ما مبتلا شدی
ما قسمت همیم که با عمر روزگار
ما دردمند عشق و تو دارالشفا شدی
دیدی که بی کسیم و نداریم دل خوشی
همسایۀ قدیمی این چشم ها شدی
چون فطرسیم گر چه به زنجیر می شویم
شکر خدا به پای شما پیر می شویم
روز الست، روز ازل، لحظه های عشق
روزی که آفریده شد همه عالم برای عشق
روزی که آفرینش گیتی تمام شد
آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق
بودیم گر چه در دل سر گشتگان ولی
کم کم شدیم بین همه آشنای عشق
چشمی میان آن همه ما را سوا نمود
دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق
دستی به روی شانۀ مان خورد و ناگهان
ما را صدا نمود کسی با صدای عشق
روز الست لحظه ی آغاز عاشقی
ما را خدا نمود اسیر خدای عشق
عکس خدا نشسته بر آیینه هایمان
روز ازل حسینیه شد سینه هایمان
هستی بهانه بود که سِرّی بیان شود
مستی بهانه بود که ساقی عیان شود
خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد
تا معنی وجود زمین و زمان شود
با دست غیب برق ظهورت نوشت عشق
وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود
قلب مدینه می طپد از خاک پای تو
جارو کش همیشه ی این آستان شود
حتی بهشت با سر مژگان رسیده است
تا قبله گاهِ وسعت هفت آسمان شود
تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری
سوگند بر خدا که خداییش محشری!
بی تو هزار گوشه ی دنیا صفا نداشت
اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت
گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
چنگی به دل نمی زد اگر کربلا نداشت
حتی ز معجزات مسیحا خبر نبود
مشتی اگر ز خاک قدوم شما نداشت
بی تو هوای خانه ی زهرا گرفته بود
این قدر جلوه جاذبه ی مرتضا نداشت
شکر خدا که خانۀ تان هست روی خاک
ور نه زمینِ تیره که دارالشفا نداشت
مجموعه ی خصائل بی انتها شدی
یک جا تمام سلسله ی انبیا شدی
گیرم بهار نیست دمی جان فزا که هست
گیرم بهشت نیست غبار شما که هست
بر خشت خشت کعبه نوشتند با طلا
گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست
در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است
تشریف آورید دو چشمان ما که هست
جایی اگر نبود خدا را صدا کنید
باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست
کوتاست سقف عالم اگر وقت پر زدن
غم نیست روی گنبد و گلدسته ها که هست
خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
تو آمدی قیامت کبری رقم زدی
بر تارُک همیشه ی عالم علم زدی
می خوستی که رَشک بَرَند دیگران به من
زلف مرا گره به نسیم حرم زدی
حس می کنم میان دلم بوی سیب را
از آن زمان که در حرمِ دل قدم زدی
می خواستی که شعله بگیریم بی امان
آتش به جان هر غزل محتشم زدی
با شیر، طعم روضه تان را چشیده ام
وقتی سری به چشم ترِ مادرم زدی
مجنون کوچه های غمم دست من بگیر
دل تنگ دیدن حرمم دست من بگیر
تو تشنه و دریغ ز یک جرعه آب، آه
تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه
در زیر نیزه های شکسته نهان شدی
با زخم های تازه تر و بی حساب، آه
یک سو صدای العطش آرام می رسید
یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه
یک سو صدای ضجه ی زینب بلند بود
یک سو صدای مادرت اما کباب، آه
یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون
یک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه
کم کم نگاه بر بدنت سخت می شود
کم کم نفس زدنت سخت می شود
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امشب برای فاطمه گوهر رسیده است
شادی به قلب و جان پیمبر رسیده است
حیدر نظاره کن که دلبر رسیده است
مژده بده حسن برادر رسیده است
کوری چشم دشمن زهرا و مرتضی
حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا
او آمده تا که خدایی کند مرا
مشغول کسب و کار گدایی کن مرا
بال و پرم دهد هوایی کند مرا
امشب زلطف کرببلایی کند مرا
او امده تا که مرا مبتلا کند
عاشق ترین گدا کند و پر بها کند
ای مدعی جذبه ی روحانی اش ببین
بالاترین رتبه ی عرفانی اش ببین
از کودکی قاری قرانی اش ببین
عشاق این قبیله ی سلمانی اش ببین
مجنون اگر که خواستی ز ایرانی اش بخوان
اسلام ما همه زمسلمانی اش بدان
این بزم عیش بایم چه عالی است
اینقدر عالی است که گویا خیالی است
فطرس به گریه گفت که بالم چه بالی است !
جایش چقدر خواهر ارباب خالی است
این بزم عیش بی می و ساغر نمی شود
کامل بدون تک یل حیدر نمی شود
آن تک یلی که علمدار کربلاست
ساقی خیمه ها و سپهدار کربلاست
امید بچه هاست و سردار کربلاست
عشق حسین و زینب و غمخوار کربلاست
از مادر ادب ادب آفریده اند
یک بار جز احد ز او کی شنیده اند *
وقتی رسید شادی به این انجمن رسید
پایان غصه و درد و محن رسید
خنده به لبهای حسین و حسن رسید
حیدر به غمزه گفت - عجب ...مثل من رسید !
سائل بیاورید کرم بی حساب شد
دوران مستی و می و جام و شراب شد
کودک که در خانه ی مولا بزرگ شد
با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد
تحت تعلم حسنین تا بزرگ شد
شیری برای روز مبادا بزرگ شد
مشکی به دوش گرفت و به آب زد
مرحم به زخم های وجود رباب زد
رفت و نیامد و به حرم التهاب شد
رویای اب بود که دیگر سراب شد
با تیر حرمله علی اش تا که خواب شد
شرمنده از خجالت او افتاب شد
حالا حسین یکه و تنها و دشمنان
صحبت ز سنگ های زمخت و سر سنان
مظلوم واقع شد عاقبتش هم غریب شد
عیسای خانواده شد و بر صلیب شد
در سجدههای عاشقی خدالتریب شد
جرمش چه بود حسین که شیب الخضیب شد ؟
زینب که بعد از او پیام اورش شده
یک شیرزن که یک تنه خود لشگرش شده
((حقش نبود کعبه ی نیلوفرش کنند))
در طول آن سفر مدام مضطرش
یکباره بی برادر و بی معجرش کنند
بر نیزه سایه ی بالا سرش کنند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند
روح القدس مدحت گری،حورا غزل خوانی کند
گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند
شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند
در سینه های سوخته آتش گلستانی کند
زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند
ریحانۀ ختم رسل فرزند زهرا آمده
آری حسین بن علی امشب بدنیا آمده
امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه
امشب ز باغ آرزو،ریحان گرفته فاطمه
امشب ز دریای ولا،مرجان گرفته فاطمه
امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه
امشب برای اهل دل ،جانان گرفته فاطمه
امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه
از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه
ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
گر چه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم
گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم
گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم
جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم
روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم
سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم
از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد
از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد
از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی
در رگم نیست به جز خون حسین بن علی
آسمان با طپش ماه تماشا دارد
قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد
روح در جسم که باشد همه جا جا دارد
عشق با نام حسین است که معنی دارد
تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین
شب میلاد حسین است شب عشق همین
او رسیده که به داد دل غافل برسد
کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد
کاروانی که به ره مانده به منزل برسد
نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد
به همان کس که به میزان خدا هست محک
هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک
شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام
خیس از بارش احسان فراوان شده ام
جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام
مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام
که شب سوم این ماه حبیب آمده است
باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است
او همان است که احسان قدیمش خوانند
در مدینه همه آقای کریمش خوانند
صاحب جام بلایای عظیمش خوانند
پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند
از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
غم عشق است که آتش زده بر بنیادم
تا که در راه محبت بدهد بر بادم
من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم
که من از روز ازل اهل حسین آبادم
منم آن رود که جز جانب دریا نروم
بر  دری غیر در خانه ی مولا نروم
ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم
ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم
یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم
باز هم در سرمان شور زیارت داریم
هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله
هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله
کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد
آسمان دود زمین در نظرم می سوزد
گوییا معجر بانوی حرم می سوزد
دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد
خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است
آتش سینه ی زینب ز همه بیشتر است
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ 

 

 


 



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.